بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بریت ماری اینجا بود | صفحه ۳۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بریت ماری اینجا بود

بریده‌هایی از کتاب بریت ماری اینجا بود

نویسنده:فردریک بکمن
انتشارات:نشر نون
امتیاز:
۴.۱از ۳۷۵ رأی
۴٫۱
(۳۷۵)
بعضی وقت‌ها راحت‌ترین کار این است که آدم فقط زندگی کند، بدون اینکه خودش را بشناسد، بدون اینکه بداند به کجا می‌رود، همین بس که می‌داند کجاست.
me
آدمی که همیشه به خاطر یک نفر دیگر زندگی کرده وقتی تنها باشد حتی خودش را هم به‌سختی می‌شناسد.
Marziyeh
آدم وقتی به سن خاصی می‌رسد تقریباً همۀ سؤال‌هایی که از خودش می‌پرسد به یک چیز ختم می‌شود: چطور باید زندگی کرد؟
mary
هر زندگی مشترکی بدی‌های خودش را دارد، چون همۀ آدم‌ها نقطه‌ضعف‌های خودشان را دارند. اگر با آدم دیگری زندگی می‌کنی، باید یاد بگیری که با این نقطه‌ضعف‌ها کنار بیایی. اگر نقطه‌ضعف‌ها را شبیه یک مبل سنگین در خانه فرض بکنی، یاد می‌گیری موقع تمیزکاری اطرافش را تمیز بکنی و به خودش کاری نداشته باشی.
محبوب
وقتی مادرها بفهمند بچه‌هایشان زیر صخره گیر کرده‌اند می‌توانند صخره را هم بلند کنند.
Marziyeh
یک روز صبح از خواب بیدار می‌شوی و می‌بینی روزهایی که پشت‌سر گذاشته‌ای بیشتر از روزهای جلوِ رویت است، و نمی‌فهمی چطور این‌قدر زود گذشت.
mary
یک روز صبح از خواب بیدار می‌شوی و می‌بینی روزهایی که پشت‌سر گذاشته‌ای بیشتر از روزهای جلوِ رویت است، و نمی‌فهمی چطور این‌قدر زود گذشت.
mary
ارزش زندگی بیشتر از کفش‌هایی است که هربار عوض می‌کنی. حتی بیشتر از خودت. زندگی یعنی با هم بودن، یعنی قسمتی از وجودت در دیگری بودن
mary
آدم‌ها دلشان می‌خواهد کارهایی را انجام بدهند که خوب از پسشان برمی‌آیند. آدم‌ها می‌خواهند کسی آن‌ها را ببیند.
mary
بریت‌ماری اهل کنایه‌زدن نیست، اما کاملاً برایش واضح است که تنها کسی که آن بیرون مثل دخترهای سوسول بازی نمی‌کند یک دختر است.
me
چندبار از سر احساسات خالصانه به وجد می‌آییم و از خوشی فریاد می‌کشیم، آن هم بدون احساس شرمندگی؟
آنا جمشیدی
. آدم نمی‌فهمد عشق چه موقعی شکوفه می‌دهد؛ یک روز صبح از خواب بیدار می‌شوی و می‌بینی که گل داده است
mary
زمستان به آدم‌هایی که گلدان‌ها را آب می‌دهند یاد می‌دهد که امید داشته باشند و به این باور برسند که هر چیزی که به ظاهر پوچ و خالی است استعدادی در خود نهفته دارد
mary
بعضی وقت‌ها بریت‌ماری وسایل را سرجایشان می‌گذارد چون لازم است این کار را کند، و بعضی وقت‌ها این کار را عمدی می‌کند چون دوست دارد کِنت صبح‌ها اسمش را صدا بزند.
mary
«دوست‌داشتنِ فوتبال غریزی است. اگر در خیابان توپی جلوی پای شما قِل بخورد، شوتش می‌کنید. به همان دلیلی که آدم‌ها عاشق می‌شوند به همان دلیل هم فوتبال را دوست دارند. چون نمی‌توانی از آن فرار کنی.»
mary
خیلی آرام پیش خودش می‌گوید آدم شاید شرایطی را که در آن است خودش انتخاب نکند، اما در اینکه در این شرایط چه رفتاری نشان بدهد حق انتخاب دارد.
رحیل
یک روز صبح از خواب بیدار می‌شوی و می‌بینی روزهایی که پشت‌سر گذاشته‌ای بیشتر از روزهای جلوِ رویت است، و نمی‌فهمی چطور این‌قدر زود گذشت.
رحیل
با سرخوشی می‌گوید: «دلم می‌خواد از قوطی بخورم.» بریت‌ماری در جواب خیلی شمرده و جدی می‌گوید: «معلومه که نمی‌تونی، اینجا نوشیدنی رو توی لیوان می‌ریزن.» «چرا؟» «چون ما آدمیم نه حیوون.» پسرک به قوطی لیموناد نگاه می‌کند، کمی فکر می‌کند و بالاخره می‌گوید: «کدوم حیوونی جز آدم می‌تونه از قوطی نوشیدنی بخوره؟» بریت‌ماری جواب نمی‌دهد.
آنا جمشیدی
لازم نبود کسی به بریت‌ماری توجه کند. دلیل ساده‌ای دارد، چون همیشه کارهایش را بدون اینکه کسی به او بگوید انجام می‌داد.
آنا جمشیدی
هیچ‌وقت نمی‌توان فهمید که چون بقیه اینگرید را دوست داشتند مثبت‌اندیش بود یا چون مثبت‌اندیش بود بقیه دوستش داشتند.
آنا جمشیدی

حجم

۳۸۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۸۰ صفحه

حجم

۳۸۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۸۰ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان