بریدههایی از کتاب بریت ماری اینجا بود
۴٫۱
(۳۷۵)
کلمات جادویی را به زبان میآورد؛ همان کلماتی که مقاومت هر بچهای را در هر جای دنیا میشکند. «جرئتش رو نداری.»
محمد جواد
شکستن قلبی که بارها تَرَک برداشته کار سختی نیست.
محمد جواد
زمانی کِنت به او اهمیت میداد. قضیه برمیگردد به روزهایی که کِنت بریتماری را میدید. آدم نمیفهمد عشق چه موقعی شکوفه میدهد؛ یک روز صبح از خواب بیدار میشوی و میبینی که گل داده است. موقع پلاسیدن هم همینطور است، یک روزبیدار میشوی و میبینی که دیگر خیلی دیر شده، اصلاً گلی نمانده است. گلهای بالکن هم از این نظر شبیه عشق هستند.
مژده
«من طرفدار هیچ تیمی نیستم. من فوتبال رو خیلی دوست دارم. بعضی وقتها تعصب رو یه تیم نمیذاره به خود فوتبال عشق بورزی.»
Mohadese
عشق چیست جز دوست داشتن کسانی که دوستمان دارند حتی وقتی که لیاقتش را ندارند؟
Mohadese
راستش موهای دخترک کوتاه و سیخسیخ است؛ انگار آبپرتقال روی قالیچۀ پُرزدار بریزد و پُرزهایش به هم بچسبند.
محمد جواد
اگر کسانی را که دوستشان نداریم نبخشیم، آن وقت دیگر برایمان چه باقی میماند؟
Hossein shiravand
اگر آدم چشمهایش را ببندد، میتواند تمام انتخابهای زندگیاش را به یاد بیاورد و بفهمد که همۀ آنها به خاطر یک نفر دیگر بوده است.
شکوفا
اگر آدم چشمهایش را محکم ببندد و کمی صبر بکند، میتواند تمام لحظاتی را که فقط و فقط به خاطر خودش تصمیم گرفته به یاد بیاورد. و شاید بفهمد که هیچوقت چنین لحظهای نبوده است
شکوفا
جواب میدهد: «من طرفدار هیچ تیمی نیستم. من فوتبال رو خیلی دوست دارم. بعضی وقتها تعصب رو یه تیم نمیذاره به خود فوتبال عشق بورزی.»
شکوفا
میگوید: «فوتبال زندگی رو به جریان میندازه. همیشه یه مسابقۀ جدیدی هست. یه فصل جدید. همیشه آدمها امید دارن که همهچیز میخواد بهتر بشه. بازی عجیبیه.»
شکوفا
آدمها به شیوههای متفاوت درماندگی و سوگ را تجربه میکنند
شکوفا
آدمهای ناامید دست به کارهای ناامیدکننده میزنند
شکوفا
هیچ مرگی عادلانه نیست. هر آدم سوگواری به دنبال مقصر میگردد
شکوفا
مرگ یعنی درماندگی مطلق و درماندگی یعنی ناامیدی مطلق.
شکوفا
عشق چیست جز دوست داشتن کسانی که دوستمان دارند حتی وقتی که لیاقتش را ندارند؟
شکوفا
نجواکنان میگوید: «کِنت بهم نیاز داره. میدونی آدمها به این نیاز دارن که کسی بهشون نیاز داشته باشه.»
شکوفا
«میدونم به چی فکر میکنی. اما اینجا بورگه. تو بورگ ما همدیگه رو میبخشیم. انتخاب دیگهای نداریم. اگه نبخشیم دیگه دوستی واسهمون باقی نمیمونه که بخوایم از دستشم عصبانی بشیم.»
شکوفا
شور نوعی احساس کودکانه است؛ بکر و دستنخورده. اکتسابی نیست؛ غریزی است، برای همین آدم را درگیر میکند. منقلب میکند. مثل موجی آدم را سوار بر خود میکند و به دوردستها میبر
شکوفا
آدم وقتی به سن خاصی میرسد تقریباً همۀ سؤالهایی که از خودش میپرسد به یک چیز ختم میشود: چطور باید زندگی کرد؟
شکوفا
حجم
۳۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
حجم
۳۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان