بریدههایی از کتاب بریت ماری اینجا بود
۴٫۱
(۳۷۵)
شاید بریتماری هم آنها را هیچوقت نبخشید. چون آنها جان کسی را نجات دادند که از آن روز به بعد هر لحظه از عمرش را با ترس از مُردن و بو گرفتن جنازهاش زندگی میکرد.
B.A.H.A.R
شکستن قلبی که بارها تَرَک برداشته کار سختی نیست.
B.A.H.A.R
بریتماری نمیتواند حتی فکرش را هم بکند که یک شب دیگر را در جایی سر کند که تختخوابش را کسی جز خودش مرتب کرده باشد.
B.A.H.A.R
اما زیر همین خاک گلها به انتظار بهار نشستهاند. زمستان به آدمهایی که گلدانها را آب میدهند یاد میدهد که امید داشته باشند و به این باور برسند که هر چیزی که به ظاهر پوچ و خالی است استعدادی در خود نهفته دارد. بریتماری دیگر نمیداند کدامیک را دارد، ایمان یا امید. شاید هم هیچکدام.
B.A.H.A.R
زندگی یعنی با هم بودن، یعنی قسمتی از وجودت در دیگری بودن.
Marziyeh
هر چیزی که به ظاهر پوچ و خالی است استعدادی در خود نهفته دارد.
دختر کتابخوان
تابهحال نشده بود بریتماری آشپزخانهای را ببیند و دلش نخواهد تمیزش کند.
Marziyeh
یک سال شد چند سال، و چند سال شد یک عمر. یک روز صبح از خواب بیدار میشوی و میبینی روزهایی که پشتسر گذاشتهای بیشتر از روزهای جلوِ رویت است، و نمیفهمی چطور اینقدر زود گذشت.
🍃نــہـــالــــے🍃
بریتماری هیچوقت برنامهای برای خودش نداشت، به نظرش اگر آدم ایمان و عشق داشته باشد برایش کافی است. تا اینکه یک روز فهمید اینها کافی نیستند.
Sina GaraFB
انسان تنها حیوانی است که به مثابۀ نمادی از صلح لبخند میزند، درحالیکه بقیۀ حیوانات برای تهدید کردن دندانهایشان را نشان میدهند.
Marziyeh
بعضی وقتها راحتترین کار این است که آدم فقط زندگی کند، بدون اینکه خودش را بشناسد، بدون اینکه بداند به کجا میرود، همین بس که میداند کجاست.
Marziyeh
گاهی وقتها فقط عشق کافی نیست
Marziyeh
هر زندگی مشترکی بدیهای خودش را دارد، چون همۀ آدمها نقطهضعفهای خودشان را دارند. اگر با آدم دیگری زندگی میکنی، باید یاد بگیری که با این نقطهضعفها کنار بیایی.
Marziyeh
بدن واسه اینکه مواد اسیدی رو تو شکم خنثی کنه سدیم بیکربنات تولید میکنه. وقتی آدم میمیره، بدن دیگه سدیم بیکربنات تولید نمیکنه، واسه همین مواد اسیدی به سطح پوست میرسه و بعد تو هوا پخش میشه. برای همین جنازه بو میگیره، فقط خواستم بدونی.»
Marziyeh
سالها طول میکشد تا کسی را بشناسی. یک عمر طول میکشد. و همین است که خانه را خانه میسازد.
mary
انتخاب بریتماری این نبود که هیچ انتظاری از زندگی نداشته باشد، فقط یک روز صبح از خواب بیدار شد و فهمید که تاریخ انقضای آرزوهایش خیلی وقت پیش گذشته است.
Marziyeh
نقطۀ مشترک قالیچهها و خاطرات بریتماری در این است که پاکسازی هر دو کار دشواری است.
Marziyeh
اگر بریتماری از کِنت بپرسد برای شام چی بپزد، کِنت زیرلبی میگوید که فرقی ندارد، حتی چشم از روی روزنامه هم برنمیدارد.
بریتماری، برای همین، هیچوقت فوتبال را نمیبخشد. برای اینکه کِنت را از او دور میکند، برای اینکه او را از جاهای خالی و سفید جدول کلمات محروم میکند.
Marziyeh
بعضی وقتها بریتماری وسایل را سرجایشان میگذارد چون لازم است این کار را کند، و بعضی وقتها این کار را عمدی میکند چون دوست دارد کِنت صبحها اسمش را صدا بزند.
Marziyeh
هر زندگی مشترکی بدیهای خودش را دارد، چون همۀ آدمها نقطهضعفهای خودشان را دارند. اگر با آدم دیگری زندگی میکنی، باید یاد بگیری که با این نقطهضعفها کنار بیایی. اگر نقطهضعفها را شبیه یک مبل سنگین در خانه فرض بکنی، یاد میگیری موقع تمیزکاری اطرافش را تمیز بکنی و به خودش کاری نداشته باشی.
mary
حجم
۳۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
حجم
۳۸۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان