بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب النور و پارک | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب النور و پارک

بریده‌هایی از کتاب النور و پارک

نویسنده:رینبو راول
امتیاز:
۴.۰از ۳۷۶ رأی
۴٫۰
(۳۷۶)
از همان روز اولی که همدیگر را دیده بودند، النور همیشه پارک را در جاهای غیرمنتظره می‌دید. انگار که زندگی‌هاشان خطوطی‌روی‌هم‌افتاده بود، انگار که نسبت به هم جاذبه‌ای داشتند. معمولاً این برخوردهای تصادفی، شیرین‌ترین چیزی بود که در کُلِ زندگیِ النور اتفاق افتاده بود.
farnaz Pursmaily
تو شبیه خودتی، مهم نیست اطرافت چه اتفاقایی می‌افته. به قول مادربزرگم: توی قالب و پوست خودت راحتی
farnaz Pursmaily
تو شبیه کسی هستی که درنهایت برنده‌س. تو خیلی زیبا و خوبی. چشمای سحرآمیزی داری و احساسی تو من ایجاد می‌کنی که باعث می‌شه حس کنم آدم‌خوارم
امیر علی ابراهیمی
النور هنوز می‌توانست پارک را حس کند که دستش را گرفته بود. هنوز می‌توانست انگشت شست پارک را حس کند که کف دستش تکان می‌خورد. النور بی‌حرکت نشست، چون گزینه‌ی دیگری نداشت. سعی کرد به خاطر بیاورد که چه نوع جانورانی قبل از خوردنِ شکارشان، آن‌را فلج می‌کنند.
setare:|
به‌محض این‌که النور خندید، چیزی در درون پارک شکست. اتفاقی که همیشه می‌افتاد.
-Dny.͜.
«همون با اتوبوس می‌رم. مسأله‌ی مهمی نیست. این‌جوری با آدمام آشنا می‌شم.»
Narges
اگر کسی نتواند زندگیِ خودش را نجات دهد، آیا زندگی‌اش اصلاً ارزش نجات‌دادن دارد؟
farnaz Pursmaily
آقای شریدانِ عزیز/ دلم می‌خواهد صورتت را قورت بدهم/ می‌بوسمت/ النور
mehrsa
نگه‌داشتنِ دست النور، مثل نگه‌داشتنِ یک پروانه بود، یا شبیه ضربان قلب. مثل نگه‌داشتن یک چیزِ کامل، یک چیزِ زنده. به‌محض این‌که النور را لمس کرده بود، با خودش فکر کرده بود که چطور تا حالا بدون انجام این کار دوام آورده است.
@moda_onlineshop__
تو زندگیِ مرا نجات دادی، نه تا ابد، نه برای همیشه... احتمالاً فقط به‌طور موقت. ولی زندگیِ مرا نجات دادی... پس حالا به تو تعلق دارم. منی که اکنون هستم، متعلق به توست. برای همیشه.
Soheyla
دلش برای پارک پر کشید؛ انگار توی این دنیا چیز بهتری نداشت که برایش پر بکشد. واقعاً هم نداشت.
farnaz Pursmaily
و موضوع فقط لباس نبود. النور بود. النور... النور مهربان نبود. او دختر خوبی بود، دختر محترمی بود، صادق بود. او شخصی بود که قطعاً توی خیابان به یک خانم مسن کمک می‌کرد. اما هیچ‌کس ـ حتا آن خانم مسن ـ هیچ‌وقت نمی‌گفت "تا حالا النور داگلاس رو دیدی؟ چه دختر مهربونیه." مادر پارک از دخترهای مهربان خوشش می‌آمد. او عاشق مهربانی بود. لبخندزدن و حرف‌های عادی و تماس چشمی را دوست داشت؛ تمام خصوصیاتی که النور اصلاً نداشت. درضمن مادر پارک اهل شوخی نبود. پارک کاملاً مطمئن بود که مادرش اهل نیش‌وکنایه نیست.
جعفر خاکسار
اگر کسی نتواند زندگیِ خودش را نجات دهد، آیا زندگی‌اش اصلاً ارزش نجات‌دادن دارد؟
✿⁠tanin
بقیه دست از سر النور برمی‌داشتند، حتا تینا.
ن. عادل
شنبه‌ها از روزهای دیگر بدتر بود.
setare:|
آن‌ها هیچ وجه مشترکی با هم نداشتند ـ هیچ‌چیزی ـ و این "هیچ‌چیزی" از آن هیچ‌چیزی‌هایی نبود که می‌توانست سرگرم‌کننده و مهیج باشد، فقط خسته‌کننده بود.
Samantha
پارک پرسید: «تو از کجا اومدی؟» النور گفت: «از آینده.»
hazel grace
Estimado Señor Sheridan Migusta comer sucara Besos Leonor
Lucifer
آرامش‌بخش‌تر از چیزی بود که النور تصورش را می‌کرد؛ آن‌قدر که دلش می‌خواست برای پارک بچه بیاورد و هر دو کُلیه‌اش را به او اهدا کند.
♡sana.m♡
"چقدر احتمال داره بخوری به پُست همچین کسی؟ کسی‌که واسه همیشه عاشقش باشی، کسی‌که واسه همیشه عاشقت باشه؟ و اگه این آدم وجود داشته باشه ولی فرسنگ‌ها ازت دور باشه، اون‌وقت چی کار می‌کنی؟"
Mina

حجم

۲۷۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۴۰ صفحه

حجم

۲۷۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۴۰ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان