بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب النور و پارک | صفحه ۱۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب النور و پارک

بریده‌هایی از کتاب النور و پارک

نویسنده:رینبو راول
امتیاز:
۴.۰از ۳۷۶ رأی
۴٫۰
(۳۷۶)
النور نمی‌دانست اگر همه‌چیز ـ در مورد ریچی و مادرش ـ را به خانم دان بگوید، بعدش چه اتفاقی خواهد افتاد. اما اگر فقط به او می‌گفت که مسواک ندارد، شاید خانم دان برایش یک مسواک تهیه می‌کرد. بعدش دیگر النور مجبور نمی‌شد یواشکی به دستشویی برود و دندان‌هایش را بعد از غذا با نمک تمیز کند. (او این کار را توی یک فیلم وسترن دیده بود. لابد اصلاً تأثیری هم نداشت!)
shamim
«تو یه خونواده‌ی پرجمعیت، همه خیلی نازک رشد می‌کنن؛ نازک مثل کاغذ. می‌فهمی؟»
Maryam R
«گاهی فکر می‌کنم دارم به‌خاطر تو زندگی می‌کنم.»
Mary gholami
نمی‌تونم باور کنم که زندگی ما رو به همدیگه داده و بعد خیلی راحت داره ما رو از هم پس می‌گیره.
Dayan
آدم فکر می‌کند اگر کسی را محکم نگه دارد، به او نزدیک‌تر می‌شود. فکر می‌کند می‌تواند او را چنان محکم نگه دارد که وقتی رهایش می‌کند، همچنان او را حس کند؛ انگار او را روی بدنش حک کرده باشد.
olivereader
«ازت درخواست ازدواج نکردم. فقط دارم می‌گم عاشقتم... و نمی‌تونم تصور کنم این عشق از بین بره...»
olivereader
خیلی دردناکه، چون هر ثانیه‌ش برام مهمه. و چون از کنترلم خارجه، نمی‌تونم به خودم کمک کنم. من حتا مال خودمم نیستم، من مال توام، و چی می‌شه اگه تصمیم بگیری دیگه منو نخوای؟ چطور می‌تونی همون‌جوری که من تو رو می‌خوام، منو بخوای؟
Narges
احساس نمی‌کرد به جای دیگری تعلق داشته باشد؛ جز وقتی‌که روی تخت‌اش دراز می‌کشید و تظاهر می‌کرد جای دیگری‌ست.
olivereader
«چون می‌خوام احساس کنم کنارتم.
olivereader
«چون مردم دوست دارن جوونی و عشق رو همیشه به یاد داشته باشن.»
olivereader
«مغز عاشق شعره. شعر چیز موندگاریه.
olivereader
پارک شبیه خودش است اما جسورتر از همیشه؛ مثل موزیکی که صدایش را خیلی بلند کرده باشند.
Mari
نمی‌توانست تصور کند مردی وجود داشته باشد که بتواند بیش‌تر از پدرش زندگیِ مادرش را خراب کند.
Mari
پارک فکر کرد این باید مادر النور باشد، خیلی شبیه النور بود... اما زیرک‌تر و شبح‌وارتر. مثل النور، اما قدبلندتر. مثل النور، اما خسته‌تر. مثل النور، بعد از شکسته‌شدن.
Mari
النور با خودش فکر کرد که پارک شبیه خودش است اما جسورتر از همیشه؛ مثل موزیکی که صدایش را خیلی بلند کرده باشند.
رویا
پارک گفت: «ولی تو مثل خودتی. خودِ تو... وقتی صدا رو تا آخر بلند کرده باشی.»
رویا
من حتا مال خودمم نیستم، من مال توام، و چی می‌شه اگه تصمیم بگیری دیگه منو نخوای؟ چطور می‌تونی همون‌جوری که من تو رو می‌خوام، منو بخوای؟»
رویا
احساسی که قبلاً توی اتوبوس و موقع نشستن کنار پارک داشت ـ این احساس که در کانون محبت قرار داشت، و این‌که برای لحظه‌ای در امنیت بود
Mari
پارک کاری می‌کرد که او خودش را چیزی بیش از مجموع تک‌تک اجزایش حس کند
Mari
هنر هیچ‌گاه خوب به نظر نمی‌رسد؛ به نظر می‌رسد تنها باعث ایجاد حسی در شما می‌شود.
نسیم رحیمی

حجم

۲۷۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۴۰ صفحه

حجم

۲۷۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۴۰ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان