- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب همزاد
- بریدهها
بریدههایی از کتاب همزاد
۳٫۹
(۳۷)
من چه هستم؟ قاتل خودم
Mohammad
میخواهم این ایده را بسط دهم که افرادی که ماسک میزنند این روزها تعدادشان بسیار زیاد شده است و تشخیص انسانها از زیر ماسک بسیار دشوار است...»
amir
هیچ ویژگی خاصی نداشت که نظر کسی را جلب کند. آدمی بود مثل همهی مردان دیگر، آقایی مثل آقاهای دیگر، البته شاید خصوصیات اخلاقی خوب و باارزشی هم داشت، خودش بود.
MhmD
«نه، میدانید آنتون آنتونوویچ، میگویم انسان باید فقط به هنگام نیاز از ماسک استفاده کند مثلاً در کارناوالها و جشنهای بالماسکه. من جلوی مردم و در زندگی روزمره ماسک نمیزنم،
amir
آدمهایی هستند که گمراهی را دوست ندارند وفقط در جشنهای بالماسکه نقاب بر چهره میزنند. عدهای هم میپندارند بالاترین اهداف بشر با پابر زمین کوفتن به دست میآید. بله، آقایان، برخی از آدمها هم نمیگویند خوشبختاند و از زندگی لذت میبرند مگر اینکه لباسهایشان مناسب باشد. سرانجام، افرادی هستند که دوست ندارند بیهدف به هرسو بدوند و سر از کار دیگران دربیاورند و فضولی کنند...
Mani Molaei
«کریستیان ایوانوویچ، من عاشق آرامشم و از سروصدای جهان بیزارم. در این دنیای شلوغ و در میان مردم انسان باید بلد باشد پایکوبی کند...» و با این سخنان با کفش روی تختههای کف اتاق کوبید. «مردم از آدم انتظار پایکوبی دارند، یا باید مرتب ازشان تعریف کنید... همین... من هرگز این کارها را یاد نگرفتهام کریستیان ایوانوویچ، من این حقهبازیها را بلد نیستم. فرصت این کارها را نداشتهام. من آدم سادهای هستم، ظاهر پرزرق و برقی هم ندارم.
amir
«کریستیان ایوانوویچ، من عاشق آرامشم و از سروصدای جهان بیزارم. در این دنیای شلوغ و در میان مردم انسان باید بلد باشد پایکوبی کند...»
عرفان
احساس میکرد همهی تردیدهایش باید به شیوهای غیرمنتظره و غریب از میان برود.
Zahra.kazemi6
درحقیقت خوب میدانم به چه کسی و چگونه خسارت وارد کنم. اما نمیخواهم دستانم آلوده شود.
Martha'e Dark
جوانان کارمند که چیزی از سخنان او نفهمیده بودند با صدای بلند خندیدند، آقای گولیادکین که از شدت خشم سرخ شده بود گفت: «بخندید آقایان» و درحالیکه موقر و رنجیدهخاطر کلاهش را برمیداشت گفت: «فعلاً بخندید! اگر عمرتان مجال بدهد خواهید دید.»
Tamim Nazari
حقیقت امر این است که هیچ چیز ندارم جز صراحت و صداقت. شخصیت بیغل و غشی دارم و توطئهچین نیستم. حقهبازی بلد نیستم و به این میبالم، من در میان مردم نقاب بر چهرهام نمیگذارم، و حقیقت را به شما میگویم...
Saeid Ghorbani
من چه هستم؟ قاتل خودم.
Saeid Ghorbani
آقای گولیادکین داخل درشکه نشسته بود و خودش را اذیت میکرد و به زخمهایش نمک میپاشید. از این کار لذت میبرد، لذتی غریب.
عرفان
من فقط میخواهم این ایده را بسط دهم که افرادی که ماسک میزنند این روزها تعدادشان بسیار زیاد شده است و تشخیص انسانها از زیر ماسک بسیار دشوار است...»
عرفان
او از دشمنانش، رنجها و آزارها و ضربات فراوان، از جیغ و فریاد پیرزنان هیجانزده، از آه و اوههای زنان و نگاههای مرگبار آندره فیلیپوویچ میگریخت. آقای گولیادکین مرده بود.
عرفان
«و هر جوان ابلهی، نه فقط داروساز، درصدد آزار مردم شریف برمیآید.»
عرفان
آقای گولیادکین نیز مثل همیشه که در رویارویی با دیگران، بهویژه در مورد امور مربوط به خود، گیج میشد دست و پایش را گم کرده بود. او چون اولین جملهاش را از قبل آماده نکرده بود مضطرب بود و کلمات نامفهومی بر زبان میآورد. ظاهراً عذرخواهی میکرد. نمیدانست چه کار کند. روی صندلی نشست، اما بعد فهمید که دعوت به نشستن نشده است، بنابراین برای رعایت ادب از روی صندلی بلند شد، با خود فکر میکرد هردو رفتارش ابلهانه بوده است و حالا برای جبران آن مرتکب سومین رفتار حماقتآمیز شد.
عرفان
همیشه از آدمهای درستکار حمایت کن، این روزها کم پیدا میشوند.
Saeid Ghorbani
اظهار محبت و گفتن حرفهای عاشقانه در دوران صنعتی معنایی ندارد. روزگار ژان ژاک روسو به پایان رسیده است. مثلاً شوهر خسته از سر کار برمیگردد. «چیزی برای خوردن نداریم، عزیزم یک قطره ودکا هم بیاور، یک تکه ماهی شور هم بیاور.» و شما خانم باید همه چیز را آماده کرده باشید. شوهرتان با اشتهای فراوان غذا میخورد، حتی به شما نگاه هم نمیکند. فقط میگوید: «گربهی عزیزم برو به آشپزخانه و در فکر تهیهی شام باش، شایده هفتهای یکبار آن هم با حالتی بسیار بیتفاوت شما را ببوسد...
Saeid Ghorbani
اظهار محبت و گفتن حرفهای عاشقانه در دوران صنعتی معنایی ندارد. روزگار ژان ژاک روسو به پایان رسیده است. مثلاً شوهر خسته از سر کار برمیگردد. «چیزی برای خوردن نداریم، عزیزم یک قطره ودکا هم بیاور، یک تکه ماهی شور هم بیاور.» و شما خانم باید همه چیز را آماده کرده باشید. شوهرتان با اشتهای فراوان غذا میخورد، حتی به شما نگاه هم نمیکند. فقط میگوید: «گربهی عزیزم برو به آشپزخانه و در فکر تهیهی شام باش، شایده هفتهای یکبار آن هم با حالتی بسیار بیتفاوت شما را ببوسد...
Saeid Ghorbani
حجم
۱۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان