![کتاب زنده باد عشق اثر بیتا ترابی کتاب زنده باد عشق اثر بیتا ترابی](https://img.taaghche.com/frontCover/201955.jpg?w=200)
بریدههایی از کتاب زنده باد عشق
۳٫۶
(۱۰)
روزبهروز از فرصتی که از دست میرود، از صحبتهای سبکسرانهٔ بیخود و از هر چیزی که بیهوده زمان را «هدر» دهد بیشتر و بیشتر میترسم. وقتی تهی و بیحاصلایم بهتر است بیهوده وارد گفتوگو نشویم تا وقت بگذرد، بهتر است از بدنمان کار بکشیم و مطالعه کنیم.
فائزه قائمی
آه، عزیز من، چهقدر سخت است دور بودن از آنچه دوستش داریم.
Atefe
روزبهروز از فرصتی که از دست میرود، از صحبتهای سبکسرانهٔ بیخود و از هر چیزی که بیهوده زمان را «هدر» دهد بیشتر و بیشتر میترسم. وقتی تهی و بیحاصلایم بهتر است بیهوده وارد گفتوگو نشویم تا وقت بگذرد، بهتر است از بدنمان کار بکشیم و مطالعه کنیم.
آلبر کامو، بیستم سپتامبر ۱۹۵۷
کاربر ۷۶۷۰۹۴۰
وقتی میگفتم تو بودی که به من زیستن آموختی، میخندیدی. ولی واقعیت است؛ من از تو یاد گرفتهام که زندگی نهتنها از مرگ و چیزهای منفی دیگر جدا نیست، بلکه با همین مرگها، نیستیها و چیزهای منفیاش دوستداشتنی است. من رفتهرفته، بیآنکه بدانم، با نگاه کردن به تو زندگی کردن را یاد گرفتهام و سعی کردهام سزاوار تو باشم و به چیزی برسم که تو در من میپسندی.
آلبر کامو، هجدهم نوامبر ۱۹۵۹
کاربر ۸۶۲۴۶۵۴
خداحافظ عزیز دلم، عشق نازنینم. وقتی این جملهها را برایت مینویسم دستم میلرزد. مواظب خودت باش و سالم بمان. همیشه به خاطر داشته باش که بزرگ باشی. قلبم از فکر همهٔ این لحظههای پیشِ روی بدون تو خواهد ایستاد. اگر بدانم خوشبختی، یا هنرمند بزرگی شدهای، همانطور که هستی، بیشتر از هر چیزی خوشحال میشوم. به این ترتیب به این فکر میکنم که این عشق بیمقدار چیزی از ارزش تو نکاسته و زمینگیرت نکرده و آسیبی به تو نرسانده است. این تسلای خاطر هم تصنعی است، اما تنها چیزی است که دارم.
باز هم خداحافظ، عزیزم. باشد که عشق من از تو محافظت کند. میبوسمت، تو را به اندازهٔ همهٔ سالهای بیتو بودن میبوسم، چهرهٔ دوستداشتنیات را میبوسم، با همهٔ رنج و عشق دردناکی که در قلبم دارم.
samangheidi
… به نظرم بیهوده نخواهد بود اگر نگاهی به آشفتگیهای دردناک درونم بیندازم. آنچه مرا آزرده و غمگین میکند این است که هرگز آن فرحناکی، هوشوذکاوت و شخصیت قدرتمندی را که لازم است پیدا نخواهم کرد تا نظمی به این آشفتگیها ببخشم. متأسفم که به همان شکل تکاملنیافتهای که به دنیا آمدم از دنیا خواهم رفت.
Shivayi
انسان، آنطور که تو فکر میکنی، همیشه آنقدر قوی نیست و بر رنجهایش اشراف ندارد؛ در لحظههایی که خیلی احساس درماندگی میکند، فقط نیروی عشق میتواند همهچیز را نجات دهد.
کاربر ۸۶۲۴۶۵۴
مدتهاست میدانم لحظههایی که اینطور دلم میخواهد از همهچیز روی برگردانم خطرناکترین لحظهها هستند، لحظههایی که به من میگویند فرار کن، لحظههایی که دلم میخواهد بروم و دور از همهچیز زندگی کنم، دور از هر چیزی که شاید بتواند کمکم کند.
کاربر ۸۶۲۴۶۵۴
آه، عزیز من، چهقدر سخت است دور بودن از آنچه دوستش داریم.
Atefe
تو برایم از خوشحالیات گفتی، خوشحالی از بابت اینکه من بخشی از زندگیام را با تو در میان گذاشتم که تصور میکردی حق نداری دربارهاش چیزی بدانی. عزیزم، اطراف من هیچ دیوار و حصاری نیست که تو به آن راه نداشته باشی. تو کلید همهٔ درها را داری.
samangheidi
حجم
۸۰۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۴۷ صفحه
حجم
۸۰۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۴۷ صفحه
قیمت:
۱۵۶,۰۰۰
تومان