بریدههایی از کتاب علمدار
۴٫۸
(۷۵)
با جوانترها رفیق میشد و به این طریق آنها را با امام حسین (ع) آشنا میکرد.
Fatemeh Moez
به یکی از دوستان صمیمی او، که از ذاکران اهل بیت (ع) است، گفته بود: «هر وقت وارد هیئت شدی و جمعیت زیاد آن، تو را به وجد آورد و احساس کردی که مردم به خاطر تو آمدهاند، همان لحظه برو بیرون و مداحی نکن! زیرا عُجب و غرور انسان را نابود میکند.»
Fatemeh Moez
همیشه به من سفارش میکرد که حتماً دعاها را بخوانم و قرآن را فراموش نکنم.
Fatemeh Moez
«ببین، ما نمیتونیم چکشی و تند برخورد کنیم. باید با نرمی و آهستهآهسته کار خودمون رو انجام بدیم. باید خاطرات کوتاه و زیبای شهدا را جمع کنیم و منتقل کنیم.
نباید منتظر باشیم که ما رو دعوت کنند. باید خودمان بریم دنبال جوانها. البته قبلش باید روی خودمان کار کنیم. اگه مثل شهدا نباشیم، بیفایده است. کلام ما تأثیر نخواهد داشت.»
Fatemeh Moez
نه تو را یک اشارهای، نه مرا راه چارهای
چه دریغ از نظارهای، به چنین حال زار من
آقا، تو چراغ دل منی، گل باغ دل منی
تو همۀ حاصل منی، نشوی از چه یار من
(این ابیاتی است که سید مجتبی بارها در مجالس مختلف خوانده بود)
Fatemeh Moez
وقتی در سپاه مشغول بود یک دستگاه تلویزیون و پنکه در قرعهکشی برنده شد. فهمید یکی از دوستان پاسدار به خاطر همین وسایل با همسرش مشکل پیدا کرده. بدون اینکه کسی مطلع شود آنها را به او بخشید.
سید آنقدر خوشبرخورد بود که جوانان مشکلدار نیز جذب او میشدند. سید هم به آنها بها میداد و برایشان ارزش قائل میشد. و همین امر باعث میشد که آنها به سمت هیئت و اهل بیت (ع) کشیده شوند.
کاربر ۱۵۴۵۹۴۷
«شلمچه خودش خیلی چیزها دارد که بگوید. این خاطرات را باید از دل شلمچه شنید، نه از زبان ما. نمیدانم ولی فکر میکنم شلمچه از جمله جاهایی است که همه آمدند، چهارده نور پاک آمدند، انبیا، اولیا، و ... همه آمدند.»
mohaddese
«سید مجتبی مسیر زندگی من را تغییر داد.
حسن مختاری
«سید مجتبی مسیر زندگی من را تغییر داد.
حسن مختاری
سید هنوز مشغول هدایت است. او به دنبال ماست تا راه را کج نرویم. انشاءالله
ریحانه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۵۹ صفحه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۵۹ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان