بریدههایی از کتاب جین ایر
۴٫۲
(۱۲۰)
“این خشونت نیست که به بهترین وجهی بر نفرت غلبه میکند و مسلماً انتقام نیست که جراحات را التیام می بخشد.”
ارغوان
این که زنی مورد تحسین یک بزرگتر خود، که اصلاً قصد ازدواج با او را ندارد، قرار بگیرد چندان فایدهای به حال ان زن ندارد و این برای زنها نوعی جنون است که بگذارند آتش عشق نهفتهای در درونشان شعله ور شود، یعنی عشقی که اگر پاسخ مساعدی دریافت نکند یا ناشناخته بماند لزوماً هستی آن ها را نابود میکند و اگر هم کشف شود و پاسخ مساعدی دریافت کند باید مثل روشنایی کاذب مرداب ها و بیابان های باتلاقی بیان جامد که هیچ گونه راه خروجی نخواهد داشت.
nina61
انسان ها باید تحرک داشته باشند؛ واگر نمیتوانند به ان دسترسی پیدا کنند باید ان را بیافرینند.
fati.sbt
مناطق گسترده واقع در قطب شمال و ان نواحی متروک-که با ان فضای ملال انگیز و مخازن جنگل برف که میراث هزاران زمستان و انباشته شدن لایه لایه برف در بلندی های آلپ بوده و قطب شمال را احاطه نموده اند و به نقطه مرکزی سرما بدل شده اند
িមተєကє .నមժមተ
من سکوت نور کم و فضای جالب این خلوتگاهها را در روز دوست داشتم اما هرگز طالب استراحت شبانه در هیچ کدام از این تختخواب های وسیع و سنگین نبودم، و نمیخواستم در هیچ یک از این اتاق ها خود را محبوس کنم؛ این اتاق های سایه گیر درهاشان از چوب بلوط ساخته شده بود. دیوار بعضی از آن ها را کاغذ دیواریهای قدیمیانگلیسی زینت میداد و نقوش برجسته روی آن ها حاوی تصاویر گل های عجیب، پرندگان عجیب تر، و عجیب ترین موجودات انسان ی بود که در پرتو نور پریده رنگ مهتاب واقعاً شگفت انگیز و غریب به نظر میرسیدند.
Neda^^
“چون به ناحق به من تهمت زده اند. شما و هر کس دیگری حالا مرا یک آدم بد میدانید، خانم.”
“ما تو را کسی میدانیم که خودت ثابت کنی ان هستی، به خوب بودنت ادامه بده تا مارا قانع کنی.”
“آیا میتوانم شما را قانع کنم، دوشیزه تمپل؟”
در حالی که دستش را دور کمرم حلقه کرده بود، گفت”البته که میتوانی،
Neda^^
این حال وقتی این کتاب باارزش در اختیارم قرار گرفت، وقتی صفحههای آن را ورق میزدم و میان تصاویر شگفتانگیز آنها به جستوجوی جاذبههایی میپرداختم که تا آن زمان همیشه آنها را یافته بودم - دیدم همه آنها در نظرم موهوم و کسالت بارند؛ غولها، جنهای لاغر و زشت، کوتولههای شرور و بدخواه و شیطانکهای ترسو. گالیور هم به نظرم مسافر تنهایی میآمد که در جاهای بسیار ترسناک و پرخطری سرگردان شده است.
Neda^^
روزی با دست زدن به یک سفر طولانی بتوانم آنچه را که در سفرهای گالیور خواندهام را به عینه ببینم، چیزهایی مثل مزارع، خانهها، درختان و آدمهای کوچک، گاوها، گوسفندان و چرندگان کوچک همه در یک سرزمین و در سرزمین دیگر مزارع ذرت با محصولی به ارتفاع درختان جنگل، سگهای تنومند و عظیمالجثه، گربههای بزرگ و مردان و زنان با قامتهایی به بلندی برجها؛
Neda^^
”رؤیاها و تصورات عالی من همه مفیدند اما نباید فراموش کنم که مطلقاً واقعیت ندارند. من یک آسمان گلگون و یک بهشت پر از سبزه و گل در ذهنم دارم اما کاملاً آگاهم که در بیرون از وجود من، در جلوی پایم، راه ناهمواری هست که باید طی کنم و در پیرامونم طوفانهای تیرهای هستند که باید با آن ها رو به رو شوم.”
هدهدسبا
"خدایا از من دور مباش چرا که رنج ها نزدیک هستند و من جز تو یاوری ندارم."
“سیلاب در جانم نفوذ کرده، در باتلاق عمیقی غوطه ور شده ام که در ان نمیتوان ایستاد. در ژرفای آب ها فرو رفتم و تندبادها مرا به کام خود کشیدند.“
گل نرگس
هیچ حماقتی بالاتر از این نیست که انسان تحت تأثیر رقابت های ابلهانه جامعه، افکار شهوانی، بی پروایی و بی بصیرتی جوانی با شتابزدگی تصمیمی بگیرد.
معصومه
اما باید تو را ببخشم چون نمیدانستی چه میکنی؛ زمانیکه قلب من را جریحهدار میکردی تصورت این بود که در حال اصلاح رفتارهای زشت من هستی.
yegane
احساسات بدون تعقل در واقع مثل یک داروی آبکی و بی مزه است و از ان سو تعقل عاری از احساس هم مثل لقمه بدمزه و ناگواری است که نمیتوان ان را بلعید.
Lavin D
خیلی بهترست آدم درد زیادی را که هیچ کس جز خودش ان را حس نمیکند با شکیبایی تحمل کند
Lavin D
طبق این عقیده دنیای دیگر برای ما محل آرامش است نه دوزخ یا مکانی وحشتناک و عذاب آور؛ از این گذشته من با داشتن چنین اعتقادی میتوانم میان بین جانی و جنایت او کاملاً فرق بگذارم، میتوانم صمیمانه اولی را ببخشم و از دومی نفرت داشته باشم. با چنین اعتقادی فکر انتقام هرگز قلبم را نمیازارد، توهین هیچ وقت تنفری عمیق در من به وجود نمیاورد و بی عدالتی هرگز مرا خوار نمیکند؛ با نگاه کردن به عاقبت کار، در آرامش زندگی می کنم.”
tark khial
“پروردگارم را شکر میکنم که در حین اجرای عدالت از بذل مرحمت فروگذاری نکرده
بوک تاب
شخصی است که خوبیهایش بیشتر در اجتناب از کارهای بد خلاصه میشود تا بیپروائیش در انجام کارهای درست و خوب؟”
بوک تاب
بود”خودم به خودم توجه دارم. من هر چه بیشتر تنها، بی دوست و بی پناه باشم بیشتر شرافت خودم را حفظ می کنم. از قانون خداوند که مورد تصدیق انسان است اطاعت خواهم کرد. به اصولی پایبند خواهم بود که وقتی عاقل بودم و نه دیوانه که الان هستم آن ها را پذیرفتم. قوانین و اصول برای زمانی نیستند که وسوسهای وجود ندارد؛ برای چنین لحظاتی وضع شده اند که جسم و روح در مقابل سختی ان قوانین و اصول سر به شورش برمیدارند
بوک تاب
در هر مجادلهای آخرین حرف را عقل میزند و در هر تصمیم گیری رأی نهایی را او صادر میکند. ممکن است باد سخت، ضربه زلزله، و حریق مرا تهدید کنند اما من همیشه راهی را میروم که ان ندای کوچک آرام، که تفسیرکننده دستورهای وجدان است، به من نشان میدهد. آفرین، پیشانی! خوب گفتی. خواسته ات محترم شمرده خواهد شد. من برای خودم نقشه هایی دارم. آن ها را نقشه های درستی میدانم، میدانم اگر در جام سعادتی که به انسان میدهند فقط اندکی شرم یا ذرهای افسوس پیدا بشود جوانی چه زود به پیری میرسد و شکوفه چه زود پژمرده میشود
بوک تاب
قلبم سوگوار زخم های سرباز کرده، خون دل خوردن های درونیم و پیوندهای گسسته بود.
Parinaz
حجم
۶۲۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۷۶ صفحه
حجم
۶۲۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۷۶ صفحه
قیمت:
۱۴۲,۰۰۰
۷۱,۰۰۰۵۰%
تومان