چه لطف بیهودهای! مانند بسیاری از الطاف و محبتهایی که مدتهای طولانی در انتظارشان بودهایم اما بسیار دیر شامل حالمان میشود!
Shadi
به نظرم آمد که ظلمت چون گردبادی مرا در میان گرفته و من در ان شناورم. و اندیشه به صورت جریان یک توده سیاه و درهم به درونم وارد شد. چنین به نظرم میرسید که من به حال خود رها شده، آسوده و بی تقلا در بستر خشک یک رود بزرگ دراز کشیده ام. صدای راه افتادن سیل را در کوهستان های دوردست میشنیدم؛ صدای غرش سیلاب به گوشم میرسید. نه ارادهای برای برخاستن داشتم و نه توانی برای گریز. بی حال افتاده بودم. آرزو میکردم بمیرم.
Shadi
چشمانش را به کف اتاق دوخته بود اما یقین داشتم به آن جا نگاه نمیکند؛ به نظر میرسید که نگاهش به درونش خیره شده وبه قلب خود می نگرد.
.
همان طور که سلیمان نبی گفته”یک غذای گیاهی توأم با محبت، از غذای گوشت گاو پرواری توأم با نفرت بهترست”به همین استدلال، حالا دیگر حاضر نبودم لوود را با تمام محرومیت هایش با گیتس هد و تجملاتش عوض کنم.
حسین خجسته
تو را، تو موجود عجیب و کمابیش غیرطبیعی! را، مثل وجود خودم دوست دارم
خیر کثیر
جایی که قدرت فرماندهی به حد کافی وجود داشته باشد همیشه اطاعت به دنبال دارد.
کاربر ۱۳۵۷۵۸۴
پرنده های کوچک قهوهای که گاهگاهی در داخل پرچینها به هر طرف در حرکت بودند مثل تک برگهای حنایی رنگ درختان بود که یادشان رفته بود در فصل خزان از درخت بیفتند.
িមተєကє .నមժមተ
با خود گفتم ”پس این دوشیزه الیور وارث ثروت آقای الیورست؛ ظاهراٌ هم از موهبت مال بر خوردارست و هم ازموهبت جمال! معلوم نیست چه تقارن سعدی در طالع او بوده و در چه ساعت مبارکی به دنیا آمده!”
گل نرگس
چه لطف بیهودهای! مانند بسیاری از الطاف و محبتهایی که مدتهای طولانی در انتظارشان بودهایم اما بسیار دیر شامل حالمان میشود!
خیر کثیر
روح، خوشبختانه، ترجمانی دارد که غالباً ناآگاه اما در عین حال صادق است و ان هم چشمان آدمیاست.
kordelia