بریده‌های کتاب کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد و چند داستان دیگر
کتاب کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد و چند داستان دیگر اثر گابریل گارسیا مارکز

کتاب کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد و چند داستان دیگر

«جان یک حیوان هم از نظر پروردگار به اندازه‌ی جان یک انسان عزیز است.»
شیوا
وقتی می‌خواهی برای فروش چیزی بروی باید همان قیافه را به خودت بگیری که می‌خواهی برای خرید بروی.»
شیوا
نمی‌داد. به زحمت قادر به شنیدن ملودی روان و واضحی شد که از چشمه‌ی راکد روان‌اش که از آغاز پیدایش جهان سرچشمه گرفته بود، شد. این یقین توأم با سردرگمی، کلمات او را به طور دقیق و بجا و روان، و طبق روش قابل انتظارش، به موقع در فضا پخش می‌کرد.
شیوا
حرکات او کارایی ملایم آدم‌هایی را داشت که به واقعیت‌ها عادت دارند.
شیوا
«جناب سرهنگ! تنها چیزی که آمدن‌اش حتمی است، مرگ است.»
شیوا
«تمامی خیابان‌های هر شهر بدون استثنا به کلیسا و یا قبرستان ختم می‌شود.»
Amir Shahin
«ما هم داریم از گرسنگی می‌میریم. باید تا حالا دریافته باشی که کرامت و شرافت انسانی را نمی‌توان فروخت.»
Amir Shahin
به نظر نمی‌رسید که به خاطر از دست دادن قطار یا سپری‌کردن پایان هفته‌اش در شهر به خودش زحمت یادگرفتن نام‌اش را نداده است، ناراحت شده باشد.
شیوا
زندگی در کشوری آن‌قدر وحشی که مردم را فقط به خاطر عقاید سیاسی‌شان بکشند، غیرقابل زیستن است.
شیوا
سه روز پس از این‌که جسد شوهرش را برای تدفین بردند، از ورای پرده‌ی اشک‌اش دریافت که باید خودش را جمع و جور کند. قادر به یافتن مسیر جدید زندگی‌اش نبود. ناگزیر می‌بایست از اول شروع کند.
شیوا

حجم

۱۶۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۹۷ صفحه

حجم

۱۶۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۹۷ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد