ای آب مزور، تو مثل دوستان دورنگی، در بالای کوزه نیمگرم و در پائین آن سردی.
Saeid
آناگساگور تعلیم میداد که برف سیاه است و حق با او بود سوز سرما سیاه میکند،
Saeid
سرنوشت ما چون پارچهای است که اهریمن آن را بافته و یزدان گلدوزی کرده است.
Saeid
هنر قضاوت تطبیق قوانین با مورد جرم است. هنر ظریفی است که همواره انصاف و عدالت از آن گریزان است.
نیتا
هر روشنایی را نمیتوان روشنایی دانست. نورهای دلافروز گاهی ظاهر فریبندهای بیش نیست، آتشسوزی با آتشبازی مشتبه میشود.
نیتا
فراموشی پرده نازکی بیش نیست که بر روی خاطرات کشیده میشود.
نیتا
هرگز مجلس لردها را با پارلمان نباید اشتباه کرد. زیرا به مجلس اعیان، مردم عادی را راه نمیدهند. مجلس عوام فقط رأی مشورتی میدهد. حق دارد بگوید آری. ولی مجلس اعیان حتی میتواند بگوید نه!
نیتا
میدانی، خدای مهربان آتش عشق را چگونه میافروزد؟ او زن را در زیر و شیطان را بر روی او و انسان را بر دوش شیطان میگذارد. شعله کبریتی لازم است.
نیتا
چیزی قابل سنجش با غرش طوفان نیست این غرش فریاد پرمخافت حیوانی دنیاست، چیزی که به نام ماه معروف است، این عنصر نفوذناپذیر، این معجون انرژیها که عظمت مقدار ناچیزی از آن لرزه بر اندام میافکند، این کیهان شبانه، این کل ناشناخته فریادی دارد
samira
حمله باد، چون هجوم دستهای از قزاقان است، محکم ایستادگی کنید عقب مینشیند. ولی هوای بیحرکت گاز انبر شکنجه دژخیمان است.
نیتا