- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب کوری
- بریدهها
بریدههایی از کتاب کوری
۴٫۳
(۳۵۹)
در اینجا زمان حاکم است. باید صبر کنید تا معلوم شود. حریف قمار ما که در آن سوی میز نشسته، زمان است. همه برگهای برنده را هم در اختیار دارد. باید برگهای برنده را بخوانیم. برگهای برنده زندگی را.
elahe
ــ وضعیت دنیا چگونه است؟
همسر پزشک پاسخ داد:
ــ این دنیا و آن دنیا دیگر تفاوتی ندارد.
دختری که عینک آفتابی داشت پرسید:
ــ وضع مردم چگونه است؟
ــ همچون ارواح، سرگردان هستند. البته از حواس چهارگانه برخوردارند و تنها نمیتوانند ببینند.
نخستین مرد کور پرسید:
ــ اتومبیل در خیابان زیاد است؟
نمیتوانست فراموش کند که اتومبیل او را دزدیدهاند.
ــ اینجا گورستان اتومبیل شده.
elahe
اگر به کوری بگویند آزاد هستی و دروازهای را که او و دنیا را از هم جدا میکند بگشاییم، و اصرا به رفتن او کنیم، نمیرود و همانجا وسط راه کنار رفقای خود بیحرکت میماند، زیرا وحشتزده میشود و نمیداند کجا برود. واقعیت این است که زندگی کردن در هزارتوی یک آسایشگاه روانی، با راه افتادن در پیچ و خم شهری دیوانه، بدون راهنما و سگ، قابل مقایسه نیست، آن هم با توجه به حافظهای که زیاد یاری نمیرساند
elahe
هنگامی که انسان سلامت نباشد، مردن از این وضعیت بهتر است و اگر قرار باشد انسان بمیرد، هرچه زودتر برود، راحتتر خواهد بود.
elahe
گذشتن از کنار اجساد و ندیدن آنها، رویدادی دیرینه است.
AmirTanazzoh
جزئیاتی مثل پوشیدن پیراهنی که با رنگ شلوار متناسب، یا راهراه و چهارخانه باشد، برای مردان کور اهمیت زیادی نداشت، ولی همسر نخستین مرد کور و دختری که عینک آفتابی داشت اصرار داشتند بدانند چه مدل و رنگی پوشیدهاند و با به تصویر کشیدن خود در ذهن، بفهمند به چه شکلی درآمدهاند.
AmirTanazzoh
ما اصلاً برای مردن به دنیا آمدهایم.
کمندون
انسان با گذشت زمان و تکامل اجتماعی و تبدیل زیستی، عذاب وجدان را با رنگ خون و اشک شور چشم نشان داد و چون آن را کافی ندانست، چشم را به آینهای به سوی درون تبدیل کرد تا آنچه را در دل دارد و به زبان انکار میکند، بدون هراس، بازتاب دهد.
کمندون
میگویند هرچند بخت و اقبال موجب نمیشود انسان دزد شود، ولی به دزد شدن او کمک زیادی میکند، زیرا سرشت دزد به دنبال فرصت میگردد. با این حال باید توجه داشت که اگر مرد کور دومین پیشنهاد سامری دروغین را میپذیرفت، جوانمردی همچنان باقی میماند. کدام پیشنهاد؟ همان که میخواست کنار مرد بماند تا همسر او بیاید. چه کسی میداند؟ شاید مسؤولیت اخلاقی ناشی از این اعتماد، مانع ایجاد وسوسههای جنایتکارانه میشد و آن احساسات پاک و شریف که احتمال دارد در هر روح پلیدی یافت شود، بروز میکرد.
jsmn
ــ در اینجا از دنیای زیبای کودکان نابینا اثری نیست. ما در امپراتوری خشن و بیرحم کورها حضور داریم. اگر آنچه را مجبورم ببینم و حرف نزنم، ببینی، آرزو میکنی کور باقی بمانی.
kamrang
ـ دعوا همیشه بوده. دعوا نوعی کوری است...
Azar
ــ امروز شش نفر هستیم، ولی از فردا جمعیت اینجا زیاد میشود. از کجا میدانید که آنها صلاحیت مرا بپذیرند؟ صلاحیت کسی که آنها انتخاب نکردهاند. در این حال، زندگی در اینجا مشکل میشود و دیگر نمیتوانیم از سایرین انتظار احترام داشته باشیم.
Arash
لحظهای فراموش کرد که کور است. برگشت تا ببیند چقدر راه مانده است، ولی باز با همان سفیدی نفوذناپذیر مواجه شد.
mh_r
این هم جنس واقعی بشر! بیاعتنایی و خباثت!
مریم
کوری
ژوزه ساراماگو
ترجمهی کیومرث پارسای
M.M"s"
انسان تا زمانی زنده میماند که منظم باشد. مرگ حاصل بینظمی و از همگسیختگی در این سازمان است
mahsa azimi
پزشک دست او را گرفت و پشت صفحه نمایشگری نشاند که هرکس مختصر قوه تخیلی داشت، آن را نمونه جدید اتاقک اعتراف کلیسا به حساب میآورد که در آن، چشم جای واژه را میگیرد و در آنجا کشیش اعترافگیرنده مستقیم به روح فرد گناهکار مینگرد.
njme
راههای زیادی برای تبدیل شدن انسان به حیوان وجود دارد
pejman
اگر نمیتوان زندگی کاملاً انسانی داشت، باید از همه توان استفاده کرد تا زندگی کاملاً حیوانی نشود.
Negaarstan
فکر نمیکنم ما کور شدیم. ما کور هستیم، کوری که میبیند. کورهایی که میتوانند ببینند، ولی نمیبینند.
Morteza Rahmani
حجم
۲۱۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۱۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
۲۴,۰۰۰۵۰%
تومان