بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دروغ های کوچک بزرگ | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دروغ های کوچک بزرگ

بریده‌هایی از کتاب دروغ های کوچک بزرگ

۴٫۱
(۱۰۲)
مادلین یک روز گفته بود: «امروز قبض برق رو که باز کردم، دلم می‌خواست بزنم زیر گریه.» سلست می‌خواست به او پیشنهاد دهد تا قبضش را پرداخت کند؛ اما می‌دانست که مادلین کمک او را قبول نمی‌کرد. او و اد خیلی راحت بودند. فقط مسئله این بود که سطوح مختلفی از "راحتی" وجود داشت و در سطح سلست، هیچ قبض برقی نمی‌توانست او را به گریه بیاندازد.
n re
«کسی که قلبش شکسته با کسی که آسیب دیده، خیلی فرق داره. تو ناراحت و غمگین بودی. شاید قلبت شکسته بود؛ اما خودت نشکسته بودی.
n re
اصلاً به من نگین که تو این دنیا عدالت وجود داره.
n re
گفته بود: «دروغ‌ها پیچیده می‌شن
n re
می‌گن خیلی خوبه کینه‌هات رو دور بریزی،
n re
در هوای کافه که با بوی قهوه‌ و دریا و کتاب‌های قدیمی ترکیب شده بود، نفس کشید.
n re
همه‌ی این درگیری‌ها برمی‌گرده به آدمی که احساساتش جریحه‌دار شده. شما این‌طور فکر نمی‌کنین؟ طلاق، جنگ جهانی، درگیری‌های حقوقی، البته نه همه‌ی درگیری‌های حقوقی
n re
شکوه زندگی این نیست که هرگز به زانو در نیائیم، در این است که هر بار افتادیم دوباره برخیزیم. ـ نلسون ماندلا
n re
چهل! می‌توانست چهل را درست مثل وقتی‌که پانزده‌ساله بود، حس کند. چه سن بی‌رنگی. درست وسط زندگی، دور‌افتاده‌ترین نقطه بود. در چهل سالگی دیگر هیچ‌چیز آن اهمیت سابق را نداشت. در چهل سالگی، احساساتت واقعی نبودند؛ چون در تشک‌های نازک چهل سالگی، جایت امن بود.
کاربر ۳۷۸۲۶۳۸
کل بدنش درگیر عصبانیتی بود که نمی‌توانست از آن خلاص شود.
Kimia Parsapour
همه‌ی این درگیری‌ها برمی‌گرده به آدمی که احساساتش جریحه‌دار شده. شما این‌طور فکر نمی‌کنین؟ طلاق، جنگ جهانی، درگیری‌های حقوقی، البته نه همه‌ی درگیری‌های حقوقی.
n re
. او همیشه از مهمانی‌هایی که تم داشت، متنفر بود.)
n re
صدای بچه‌هایی که در طبقه‌ی دوم ساختمان در حال آواز‌خواندن بودند، او را به گریه می‌انداخت. ‌او هرگز خدا را باور نداشت، مگر وقت‌هایی که بچه‌ها آواز می‌خواندند. حالا دیگر آوازی نبود.
farnaz feiz
: «برای این‌که همه‌ی عزت نفس یه زن تو این جمع شده که چطور به ‌نظر می‌رسه. به‌خاطر اینه. ما داریم تو یه جامعه‌ی وسواس به زیبایی زندگی می‌کنیم، جایی‌که مهم‌ترین کاری که یه زن می‌تونه بکنه، اینه که خودش رو یه‌جوری درست کنه که به‌نظر مردها جذاب بیاد.»
آیدا
این چیزی بود که در دنیای تاریک اینترنت بود. درفضای مجازی شنا می‌کردی، با خوشحالی این و آن‌را برمی‌داشتی و بعد می‌دیدی در یک چیز زشت و ناخوشایند لغزیده شدی.
شراره
همه‌ی عزت نفس یه زن تو این جمع شده که چطور به ‌نظر می‌رسه. به‌خاطر اینه. ما داریم تو یه جامعه‌ی وسواس به زیبایی زندگی می‌کنیم، جایی‌که مهم‌ترین کاری که یه زن می‌تونه بکنه، اینه که خودش رو یه‌جوری درست کنه که به‌نظر مردها جذاب بیاد.»
کتاب ناب
«برای این‌که همه‌ی عزت نفس یه زن تو این جمع شده که چطور به ‌نظر می‌رسه. به‌خاطر اینه. ما داریم تو یه جامعه‌ی وسواس به زیبایی زندگی می‌کنیم، جایی‌که مهم‌ترین کاری که یه زن می‌تونه بکنه، اینه که خودش رو یه‌جوری درست کنه که به‌نظر مردها جذاب بیاد.»
پریسا
فرزند تو یک غریبه‌ی کوچک بود که همواره درحال تغییر، ناپدید‌شدن و معرفی مجدد خود به شما بود. ویژگی‌های شخصیتی جدید می‌توانستند در یک شب ظاهر شوند. و بعد...
پریسا
ما هم به ذهنِ سلیم و هم قلب نیازمندیم، شکوه زندگی این نیست که هرگز به زانو در نیائیم، در این است که هر بار افتادیم دوباره برخیزیم. ـ نلسون ماندلا
پریسا
روابط خشن، به‌مرور زمان خشن‌تر می‌شوند. ‌
Fatemeh a.m.

حجم

۴۰۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

حجم

۴۰۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان