بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کفش باز | صفحه ۷۰ | طاقچه
کتاب کفش باز اثر فیل نایت

بریده‌هایی از کتاب کفش باز

نویسنده:فیل نایت
امتیاز:
۴.۱از ۴۲۹ رأی
۴٫۱
(۴۲۹)
معنی موفقیت چیست. پول؟ شاید. زن؟ بچه؟ خانه؟ حتماً. اگر خوش‌شانس می‌بودم. این‌ها هدف‌هایی بود که به من یاد داده بودند سودای آن‌ها را در سر بپرورانم و بخشی از من به ‌شکلی غریزی آرزوی این چیزها را داشت؛ اما در عمق وجودم دنبال چیز دیگری می‌گشتم، چیزی بیش‌تر از این‌ها. این حس دردناک در من وجود داشت که فرصت ما کوتاه است، کوتاه‌تر از آن‌چه تصور می‌کنیم. کوتاه مانند دویدن در صبحگاه. من می‌خواستم فرصت خودم را به شکلی بامعنی به‌سر ببرم. به شکلی هدفمند. خلاقانه. بااهمیت. بالاتر از همه… متفاوت.
کاربر ۳۳۸۱۲
استراتژی فروش من ساده و به‌نظر خودم تا حدی درخشان بود. بعد از آن‌که دو سه فروشگاه کالاهای ورزشی دست رد به سینه‌ام زدند («بچه جان، چیزی‌که الان این دنیا بهش احتیاجی نداره یه مارک دیگه‌ی کفش ورزشیه.») با اتومبیل خودم سراسر ساحل شمال غربی اقیانوس آرام را زیر پا گذاشتم و به محل مسابقات مختلف دوومیدانی رفتم. در بین مسابقه‌ها با مربی‌ها، دونده‌ها و هوادارها سر صحبت را باز می‌کردم و کفش‌ها را به آن‌ها نشان می‌دادم. جوابی که می‌گرفتم همیشه یکسان بود. تقاضا آن‌قدر زیاد بود که به‌زحمت می‌توانستم همه‌ی سفارش‌ها را یادداشت کنم.
honey
کسی که کوه را تکان می‌دهد با سنگ‌های کوچک آغاز می‌کند.
honey
هنگامی‌که یک حسابدار استخدام می‌کنید، می‌دانید که او می‌تواند محاسبه کند. وقتی‌که یک وکیل استخدام می‌کنید، می‌دانید که می‌تواند صحبت کند. وقتی یک متخصص بازاریابی و یا یک توسعه‌دهنده‌ی محصول استخدام می‌کنید، چه می‌دانید؟ هیچ‌چیز.
mohsengach
برخی از اعتبارمان را مدیون هالیوود بودیم. کسی را در آن‌جا داشتیم که نایکی را به ستاره‌ها می‌داد، انواع ستاره‌ها، بزرگ، کوچک، درحال رشد، درحال محوشدن. هر بار که تلویزیون را روشن می‌کردم کفش‌های ما پای یک شخصیت برنامه‌های پرطرفدار بود
الهه
یک فراخوان مرجوع کالا صادر کردیم و خود را برای انتقاد عموم مردم آماده کردیم؛ اما هرگز اتفاق نیفتاد. در مقابل چیزی جز قدردانی نشنیدیم. هیچ شرکت کفش دیگری در تلاش برای ساخت چیزهای جدید نبود، بنابراین تلاش‌های ما، موفق یا ناموفق، به‌عنوان اقدامی تحسین‌برانگیز برداشت می‌شدند. تمام نوآوری‌ها به‌عنوان ترقی و فکر رو به جلو مورد ستایش قرار می‌گرفتند. همان‌طور که شکست جلوی ما را نمی‌گرفت، به‌نظر می‌رسید موجب کاهش وفاداری مشتریان هم نشده بود.
الهه
من به آن‌ها کاملاً اعتماد داشتم و در دست و پای‌شان نبودم، این رفتار وفاداری دوطرفه‌ای ایجاد کرده بود. نوع مدیریت من برای کسانی که دوست داشتند در هر مرحله از کار راهنمایی شوند جواب نمی‌داد؛ اما این گروه آن‌را رهایی‌ساز و توانمندساز می‌دانستند. اجازه دادم آن‌ها رها و توانمند باشند. اجازه دادم اشتباه کنند، زیرا این همان چیزی است که از مردم انتظار داشتم.
الهه
به خودم گفتم: بگذار همه بگویند که ایده‌ات ابلهانه است… تو ادامه بده. نایست. حتا به ایستادن فکر هم نکن تا این‌که به آن‌جا برسی و فکرت را زیاد مشغول این نکن که "آن‌جا" کجاست. هرچه پیش آمد فقط نایست.
Dexter
به خدا قسم کاری می‌کنم عملی شود. هیچ اما و اگری هم ندارد. ناگهان دیدم که دارم لبخند می‌زنم. تقریباً می‌خندیدم. خیس عرق، درحالی‌که موزون‌تر و آسوده‌تر از همیشه می‌دویدم. ایده‌ی ابلهانه‌ام را پیش روی خودم دیدم که می‌درخشید و اصلاً ابلهانه به ‌نظر نمی‌رسید.
Dexter
با خودم فکر کردم شاید، فقط شاید، لازم باشد نگاه دیگری به ایده‌ی ابلهانه‌ام بیندازم. یعنی امکانش هست که ایده‌ی ابلهانه‌ی من… واقعاً عملی باشد؟ شاید.
Dexter

حجم

۴۹۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۴۰ صفحه

حجم

۴۹۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۴۰ صفحه

قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۶۹
۷۰
صفحه بعد