بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کفش باز | صفحه ۶۹ | طاقچه
کتاب کفش باز اثر فیل نایت

بریده‌هایی از کتاب کفش باز

نویسنده:فیل نایت
امتیاز:
۴.۱از ۴۲۹ رأی
۴٫۱
(۴۲۹)
هرچه پیش آمد فقط نایست. این پندی استثنایی، پیش‌گویانه و ضروری بود که به‌طور غیرمنتظره‌ای موفق شدم به خودم بدهم و از خودم بگیرم. نیم‌قرن بعد از آن‌ روز، اکنون بر این باورم که این بهترین و یا شاید تنها پندی‌ست که می‌توانیم و باید به خود و دیگران بدهیم.
Lily
ورزش مهم نیست ـ درواقع سعی و تلاش آدمی مهم نیست ـ تقلای کامل، قلب انسان‌ها را فتح می‌کند.
You٦٨
و معتادگونه به دنبال سرنوشت بودیم
farnaz Pursmaily
گاهی‌اوقات فکر می‌کردم راز جذبه‌ی پره، شور و اشتیاق او بود. او اهمیت نمی‌داد هنگام عبور از خط پایان بمیرد، مادامی که اولین نفر باشد که از آن عبور کند
farnaz Pursmaily
به خودم گفتم که زندگی در دفتر، کار انسان‌های غیرعادی و دیوانه است. و درهمین‌اثنا نامه‌ای از جانسون دریافت کردم که نوشته بود در دفتر جدیدش زندگی می‌کند.
farnaz Pursmaily
بگذار همه بگویند که ایده‌ات ابلهانه است… تو ادامه بده. نایست. حتا به ایستادن فکر هم نکن تا این‌که به آن‌جا برسی و فکرت را زیاد مشغول این نکن که "آن‌جا" کجاست. هرچه پیش آمد فقط نایست.
کاربر ۳۳۸۱۲
دویدن کار دشواری‌ست. پر‌مشقت است. پرمخاطره است. دستاورد‌های آن اندک است و هیچ تضمینی هم برای آن وجود ندارد. وقتی‌که به دور مسیری بیضی‌شکل یا در طول جاده‌ای خلوت می‌دوی، هیچ هدف حقیقی‌ای نداری. دست‌کم هدفی که آن‌همه تلاش را توجیه کند. خود فعالیت تبدیل به هدف می‌شود. مسئله فقط این نیست که خط پایانی وجود ندارد، نکته آن‌جاست که خط پایان را خودت تعیین می‌کنی. هر لذت و بهره‌ای که قرار است از دویدن به‌ دست آوری باید آن‌را در درون خودت بیابی. مسئله این است که چطور آن‌را بیان کنی و چطور به خودت بقبولانی.
کاربر ۳۳۸۱۲
جنگ و درد و بدبختی آن‌چنان دنیا را فرا گرفته بود و کار و مشغله‌ی روزانه آن‌قدر طاقت‌فرسا و اغلب ناعادلانه بود که این فکر در ذهن من رسوخ کرد: تنها راه‌حل آن است که رؤیایی شگفت‌انگیز و بسیار دور از ذهن برای خودم بیابم که با ارزش و سرگرم‌کننده و مناسبِ من باشد و بعد با عزم و اراده‌ی راسخِ یک ورزشکار حرفه‌ای آن‌را تعقیب کنم. بخواهید یا نخواهید، زندگی بازی‌ست. هرکس این حقیقت را نفی کند و هرکس که نخواهد در این بازی شرکت داشته‌ باشد، ناگزیر از دور خارج می‌شود. من نمی‌خواستم کنار بروم. واقعاً نمی‌خواستم.
کاربر ۳۳۸۱۲
از خودم پرسیدم: آیا راه دیگری نیست که بدون آن‌که ورزشکاری حرفه‌ای باشی، احساسی همانند آن‌ها داشته‌ باشی؟ به‌جای کارکردن، تمام مدت بازی کنی؟ یا این‌که از کار خودت آن‌قدر لذت ببری که برایت مثل بازی باشد؟
کاربر ۳۳۸۱۲
وقتی‌که دو بوکسور نزدیک‌شدن لحظه‌ی به‌صدا‌درآمدن زنگ را احساس می‌کنند، وقتی‌که دونده‌ها به خط پایان نزدیک می‌شوند و جمعیت مثل یک موجود واحد به پا می‌خیزند، شفافیتی سرشار و پرشور در آن نیم‌ثانیه‌ی پر تپشِ پیش از رقم‌خوردن پیروزی یا شکست وجود دارد. می‌خواستم زندگی‌ام، زندگی هر روزه‌ام از آن جنس باشد، هرچه که اسمش بود.
کاربر ۳۳۸۱۲

حجم

۴۹۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۴۰ صفحه

حجم

۴۹۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۴۰ صفحه

قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰
۵۰%
تومان