بریدههایی از کتاب توتالیتاریسم
۳٫۶
(۱۴۰)
در حکومت توتالیتر، قدرت به معنای رویارویی با واقعیت است و توتالیتاریسم در رأس قدرت، پیوسته با مسئله فائق آمدن بر این تعارض روبروست. تبلیغات و سازمان، دیگر برای بیان اینکه غیرممکنْ ممکن است و امر باورنکردنی حقیقت دارد و یک نوع سازگاری جنونآمیز بر جهان حاکم است، کفایت نمیکنند.
شاپور
تناقض توتالیتاریسم در رأس قدرت، عملاً در این است که در اختیار داشتن همه ابزارهای قدرت حکومتی و خشونت در یک کشور، ترکیب سهل و ممتنعی نیست. ادامه بیاعتنایی جنبش به واقعیتها و هواداری سرسختانهاش از قواعد یک جهان ساختگی، بیش از پیش دشوارتر و از سوی دیگر، ضروریتر میشود.
شاپور
بگذریم از اینکه چگونه توهّم این نخبگان در مورد توانایی همهجانبه و سازمانی بشر شکست میخورد، نتیجه عملی این توهّم آن است که اطرافیان رهبر در موارد عدمتوافق با او هرگز به عقاید خودشان اطمینان نکنند، زیرا آنها صادقانه باور دارند که عدم موافقتشان در حقیقت هیچ اهمیتی ندارد و حتی جنونآمیزترین تدبیر اگر خوب سازمان داده شود، کاملاً بخت توفیق دارد.
شاپور
آنها با اعتماد به اینکه قدرت سازمان میتواند قدرت مادی را نابود کند ــ همچنانکه خشونت یک دسته راهزن که خوب سازمانیافته باشد میتواند مرد ثروتمندی را که بد محافظت شده باشد غارت کند ــ پیوسته قدرت مادی اجتماعات پایدار را دستکم میگیرند و نیروی محرکه یک جنبش را بیش از حد برآورد میکنند. از این گذشته، از آنجا که آنها به وجود واقعی توطئه جهانی علیه خودشان باور ندارند، بلکه از آن تنها بهعنوان یک تدبیر سازمانی استفاده میکنند، نمیتوانند دریابند که توطئه خودشان ممکن است سرانجام سراسر جهان را علیه آنها به اتحاد کشاند.
شاپور
ماهیت جنبش توتالیتر این است که وقتی رهبر سکانِ رهبری را در دست میگیرد، سراسر سازمان جنبش، خود را با او کاملاً یکی میسازد، تا آنجا که پذیرش یک خطا یا از دست دادن یک سِمت از سمتهای رهبری، ممکن است افسون خطاناپذیری را که پیرامون رهبر دمیده شده است، باطل کرده و همه وابستگان جنبش را دچار مصیبت کند. این نه حقانیت گفتههای رهبر، بلکه خطاناپذیری اعمالش است که پایه ساختار سازمانی توتالیتر را میسازد.
شاپور
آنچه بلندپایهترین رده سلسلهمراتب توتالیتر را مشخص میکند، همین رهایی از قید محتوای ایدئولوژی است. این مردان، هرچیز و هرکسی را برحسب سازمان در نظر میگیرند و حتی خود رهبر را نیز نه یک طلسم الهامبخش و همیشه برحق، بلکه نتیجه طبیعی این گونه سازمان میپندارند. آنها به رهبر نه بهعنوان یک شخص، بلکه به مثابه یک کارکرد نیاز دارند و از این دیدگاه است که وجود رهبر برای جنبش، اجتنابناپذیر میشود.
شاپور
برخلاف دروغهای تاکتیکی جنبش که هر روزه از بیخ و بن دگرگون میشوند، دروغهای ایدئولوژیک را نظامِ ساخته و پرداختهای از دلایل «علمی» پوشانده است که هرچند لازم نیست برای آنها که هیچ تعهدی به جنبش ندارند قانعکننده باشد، اما بایستی از طریق «اثبات» فروپایگی نژادی یهودیان یا بینوایی مردمی که در یک نظام سرمایهداری زندگی میکنند، روحیه دانشدوستی عامیانه را تا اندازهای ارضا کند.
شاپور
یکی از عمدهترین گرفتاریهای جهان خارج در برخورد با نظامهای توتالیتر، بیاطلاعی از همین شیوه و روابط درونی این نظام بود. بنابراین تصور میشد که دروغهای عجیب و غریب رهبران توتالیتر، موجب بیآبروییِ آنها خواهد شد و میتوان یک رهبر توتالیتر را از طریق گفتههایش گیر انداخت و وادارش ساخت که علیرغم نیات اصلیاش به تعهداتش عمل کند. متأسفانه نظام توتالیتر علیه چنین نتیجهگیریهای معقولی گواهی میدهد، زیرا اصالت چنین نظامهایی دقیقا در حذف آن واقعیتی نهفته است که میتواند نقاب از روی دروغگو بردارد و وادارش کند تا از دروغ خویش دست کشد.
شاپور
نتیجه چنین نظامی این است که زودباوری هواداران، دروغهای جنبش را برای جهان خارج باورکردنی جلوه میدهد و درضمن، دیرباوری درجهبندیشده اعضا و لایههای نخبه جنبش، موجب میشود که رهبر ناچار نباشد که به زور تبلیغات گفتههایش را اثبات کرده و برای خود آبرومندی دروغینی بتراشد.
شاپور
ارزش عمده ساختار سازمانی جوامع سرّی یا توطئهپرداز و معیارهای اخلاقی آنها در جهت سازمان دادن تودهها، حتی در تضمینهای ذاتی تعهد و وفاداری بیچون و چرای اعضای این جوامع و تجلی سازمانی دشمنیِ بیقید و شرط آنها نسبت به جهان خارج نهفته نیست، بلکه این ارزش را باید در توانایی آنها در امر استقرار و نگهداری یک جهان ساختگی از طریق دروغگویی مداوم، جستوجو کرد.
شاپور
این مسئولیت تام رهبر در مورد هر عملی که در جنبش انجام میگیرد و این یکی شدن کامل او با هر یک از کارگزارانش، عملاً چنین نتیجه میدهد که هیچیک از اعضای جنبش، در موقعیتی نیست که مسئول اعمالش باشد و بتواند دلایلی برای اعمالش بیاورد. از آنجایی که رهبر، حق توجیه اعمال جنبش را به انحصار خود در آورده است، برای جهان خارجی چنین مینماید که او تنها کسی است که میداند چه میکند؛ یعنی تنها نماینده جنبش و تنهاکسی که هنوز میتوان به زبانی غیرتوتالیتر با او گفتوگو کرد و در صورت قرار گرفتن در تنگنا، نمیتواند بگوید که چرا از من میپرسی، از رهبر بپرس.
شاپور
یک بیدادگر، هرگز خود را با زیردستانش یکی نمیسازد، چه رسد به اینکه مسئولیت هر یک از اعمالشان را نیز بر عهده گیرد. او میتواند از وجود زیردستانش بهعنوان سپربلا استفاده کند و برای رهایی از خشم مردم، اجازه میدهد که آنها را به باد انتقاد بگیرند، اما همیشه باید فاصلهاش را با رعایایش حفظ کند.
شاپور
اهمیت تشکلهای شبه نظامی برای جنبشهای توتالیتر را نباید در ارزش نظامی مشکوک آنها جستوجو کرد، فریب تقلید ظاهری این تشکلها از ارتش منظم را نیز نباید خورد. این تشکلهای نخبه را باید بیشتر از هر گروه دیگری، از جهان خارجی دور نگهداشت.
شاپور
دلیل بنیادیِ برتری تبلیغات توتالیتر بر تبلیغات احزاب و جنبشهای دیگر، این است که محتوای آن برای اعضای جنبش، یک قضیه عینی نیست که عقایدی دربارهاش داشته باشند، بلکه این محتوا در زندگی آنها، همچون قواعد حساب، واقعی و در عین حال لمسناپذیر شده است. تنها در یک رژیم توتالیتر میتوان سراسر بافت زندگی را بر وفق یک ایدئولوژی سازمان داد.
شاپور
کارآمدترین افسانه تبلیغات نازی، داستان توطئه جهانی یهودیان بود. تمرکز بر تبلیغات ضد یهود، یک تدبیر عمومی عوامفریبانه از پایان سده نوزدهم به بعد بهشمار میرفت و در آلمان و اتریش دهه ۱۹۲۰، رواج گستردهای داشت. هر چقدر که احزاب و ارگانهای افکار عمومی از بحث درباره مسئله یهود بیشتر پرهیز میکردند، اوباش جامعه، بیشتر متقاعد میشدند که یهودیان نمایندگان قدرت موجودند و بدینترتیب، مسئله یهود، نماد ریاکاری و نادرستی کل نظام شده بود.
شاپور
تبلیغات توتالیتر، تنها زمانی میتواند صریحا به عقل سلیم توهین کند که عقل سلیم، اعتبارش را از دست داده باشد. تودهها، بر سر دوراهی انتخاب رشد نابهسامان و خودسرانگیِ تامِ تباهی، یا زانو زدن دربرابر سازگاری شدیدا ساختگی و عجیب و غریب یک ایدئولوژی، همیشه دومی را برمیگزینند و آمادهاند با ایثارهای فردی، بهای این گزینش را بپردازند.
شاپور
تبلیغات توتالیتر، علمگرایی عقیدتی و فن عبارتپردازیاش را در قالب پیشبینیهای بسیار بلندمدت و توخالی میگنجاند، زیرا از نظر عوامفریبی، بهترین راه برای پرهیز از بحث بیشتر، این است که گفته شود تنها آینده میتواند حقانیت این پیشگوییها را آشکار سازد و به این شیوه، کاری کرد تا استدلال از قید هرگونه نظارت زمان حال خلاصی یابد.
شاپور
از آنجا که جنبشهای توتالیتر در جهانی غیرتوتالیتر وجود دارند، ناچارند به آنچه ما معمولاً تبلیغات میخوانیم متوسل شوند. اما چنین تبلیغاتی، همیشه متوجه یک قلمرو غیرتوتالیتر است، از قشرهای غیرتوتالیترِ جمعیت بومی گرفته تا کشورهای غیرتوتالیتر خارجی. پهنه این قلمرو غیرتوتالیتر، که هدف تبلیغات توتالیتر است، میتواند بسیار متغیر باشد. تبلیغات توتالیتر، حتی پس از به قدرت رسیدن جنبش، ممکن است آن بخشهایی از جمعیت بومی را هدف قرار دهد که هنوز هم با وجود تلقین کافی، به یکنواختی کامل دست نیافتهاند. در این زمینه، سخنرانیهای هیتلر برای ژنرالهایش در زمان جنگ، بهترین الگوی اینگونه تبلیغات به شمار میآید.
شاپور
دیری است که این واقعیت شناخته و غالبا نیز اظهار شده است که در کشورهای توتالیتر، تبلیغات و ارعاب، دو روی یک سکه را باز مینمایند؛ درصورتی که تنها بخشی از این نظر درست است. هرجا که توتالیتاریسم سلطه مطلق پیدا کند، تلقین را جایگزین تبلیغات میکند و خشونت را کمتر برای به وحشتانداختن مردم (این شیوه تنها در مراحل اولیه که هنوز مخالفت سیاسی وجود دارد به کار بسته میشود)، و بیشتر برای تحقق آیینهای ایدئولوژیک و دروغهای عملی جنبش، به کار میبندد.
شاپور
تنها نخبگان و اوباش هستند که باید با قوه محرک خودِ توتالیتاریسم جذبشان کرد؛ در حالی که تودهها را باید با تبلیغات بهسوی جنبش جلب نمود. جنبشهای توتالیتر، در زمان تلاش برای کسب قدرت و تحت شرایط حکومت قانونی و آزادی عقیده، تنها میتوانند تا اندازه محدودی از ارعابسود جویند. در این زمان، که هنوز ارتباط عامه مردم با منابع اطلاعاتی دیگر کاملاً قطع نشده است، این جنبشها نیز مانند احزاب دیگر، باید به ضرورت جلب هواداران و موجه جلوه دادن خودشان در انظار عامه، توجه داشته باشند.
شاپور
حجم
۴۱۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۶۳ صفحه
حجم
۴۱۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۶۳ صفحه
قیمت:
۱۸۱,۵۰۰
۱۴۵,۲۰۰۲۰%
تومان