من بتاب
که تهاجم بیدریغت
هوایی دیگر دارد
بهارانیست
که شکوفهها خواهد داد.
آرزو ایرانمهر
زیبایی تو پرندهایست
که خون مرا مینوشد
آرزو ایرانمهر
عشق تو
شکنجهام میکند
چون بر درگاه جلوه میکنی
میبینم آسمانی که از آن من است
چیزی نیست
جز سیاهی شبانگاهی
که برفپوشامیدی بیمار سپیدش مینمایاند
و پیروزی من
شهامت عشق توست
که دیریست به شکنجهام میکشاند.
ابری
دست از دلم بردار
بگذار من تنها بمانم
بگذار در یلدای رؤیاهای خود ویرانه گردم
دیگر نیایشگاه چشم خانمانسوزی نبینم
دست از دلم بردار.
ابری
نور در سایه میدرخشد و آب در خاربنان میجوشد.
ماهی در پیاله دارم که اگر سر کشد
سرکشی جهان همه هیچ است.
حرفی بزن ای ماه
آخر
چیزی بگو
tasnim
ماه را در گلو پنهان میکنم.
زمین را در گلو پنهان میکنم.
خونابه را در گلو پنهان میکنم.
خنجر را در گلو پنهان میکنم.
گل سرخ درخشانی که در دل من میچرخد
ستاره شفّافی که جنگل دلگیر را روشن میکند
موج عظیم تواما
آزادی!
در گلو پنهان نمیشود.
tasnim