بریدههایی از کتاب گفتاری درباره اقتصاد سیاسی
۳٫۸
(۸)
فقط در میان مردم آزاده است که شأن انسانی تحقق مییابد
زهرا موحد
بهجای آنکه بگوییم میتوان یک نفر را قربانی دیگران کرد، بسیار عاقلانهتر است که بگوییم همه باید برای دفاع از یکدیگر از جان و مال خود بگذرند تا قوت عمومی همواره کمکی برای رفع ضعف افراد باشد و دولت از تمامی اعضاء پشتیبانی کند. اگر به فرض، افراد را یکییکی از کل مردم جدا کنیم، آن وقت طرفداران این آیین باید توضیح دهند که دقیقاً چه معنایی از پیکره دولت در سر دارند، چراکه خواهیمدید این پیکره ذرهذره به تعدادی از افراد تقلیل مییابد که مردم نیستند، بلکه سران مردماند که قرار بوده خود را فدای رفاه مردم کنند اما حالا، مردم فدای رفاه آنها شدهاند.
زهرا موحد
در واقع، آیا پیکره یک ملت متعهد نیست که برای آسایش کوچکترین بخش اعضای خود همانقدر تلاش کند که برای محافظت از کل باقی اعضا میکوشد؟ آیا رفاه یکی از شهروندان باید کمتر از رفاه کل دولت، هدف مشترک یک ملت باشد؟ شاید بگوییم این بد نیست که یک نفر در راه همگان فدا شود. اگر این سخن از دهان میهنپرستی شایسته و بافضیلت بیرون آید که از سر وظیفه و عامدانه خود را در راه کشورش فدا میکند، من هم آن را تحسین میکنم؛ اما اگر چنین حرفی این طور فهمیدهشود که حکومت حق دارد فردی بیگناه را در راه خیر جمعی فدا کند، از نظر من چیزی نیست جز پلیدترین قانون و آیینی که استبداد تا کنون وضع کردهاست.
زهرا موحد
. امنیت افراد پیوند وثیقی با همپیمانی عمومی دارد. با توجه به حقوق افراد اگر در دولتی __ گذشته از مواردی که ناشی از ضعف و خطای انسانی است__ فقط یک نفر از کسانی که باید آزاد باشد، گرفتار شود یا یک نفر به اشتباه به زندان بیفتد یا اگر فقط در یک مورد حکمی غیرعادلانه صادر شود، این میثاق بنیادین شکسته خواهدشد و نمیتوان حق یا منفعتی را یافت که بتواند اتحاد اجتماعی مردم را حفظ کند؛ مگر اینکه به زور به آنها مهار زدهشود که این کار هم خود بهتنهایی برای انحلال وضعیت جامعه مدنی کافی است.
زهرا موحد
این که اراده عام به یکی از اعضای دولت__ هر کس که باشد__ اجازه دهد که به دیگری آسیب بزند یا او را نابود کند، باورنکردنیتر از آن است که انگشتان کسی عامدانه چشمان خود او را از حدقه درآورد
زهرا موحد
آیا ما فضیلت مردمان را میخواهیم؟ پس باید مردمی بسازیم که کشور خود را دوست داشتهباشند: اما چگونه چنین علاقهای ممکن میشود، وقتی کشور برای آنها چیزی بیش از آنچه برای بیگانگان هست، نباشد و چیزی بیش از آنچه به هر کسی میبخشد، به مردم خود ندهد یا از این بدتر، وقتی آنها حتی از امتیاز امنیت اجتماعی برخوردار نباشند و زندگی، آزادی و مالکیت آنها در گرو صاحبان قدرت باشد، بدون آنکه اجازه داشتهباشند یا برایشان ممکن باشد که به قانون پناه ببرند؟ در این حالت__ اگرچه مردم در انقیاد تکالیف وضعیت جامعه مدنی هستند__ حتی از امتیازات عادی وضعیت طبیعی نیز بیبهرهاند و نمیتوانند از قدرت دفاع خود استفاده کنند؛
زهرا موحد
تاکنون هیچ ملتی تشکیل نشده که همه مردمش خردمند باشند، اما اینکه همه مردم خشنود باشند، ناممکن نیست.
زهرا موحد
به نظر میرسد که اگر حس انسانیت را به تمامی ابناء بشر تعمیمدهیم رقیق و ضعیف میشود. مصائب ترکستان و ژاپن، نباید ما را به قدر مشکلات ملل اروپایی متأثر سازد. برای آنکه بتوانیم توجه و شفقت خود را نثار کنیم، ناچاریم قدری آن را محدود و محصور کنیم. اکنون، از آنجا که چنین احساسی فقط در خصوص کسانی میتواند به کار بیاید که با آنها زندگی میکنیم، باید حس انسانیت ما به دایره هممیهنان محدودشود و از آنها نیرویی تازه بگیرد، چراکه به دیدارشان خو کردهایم و منافعی مشترک ما را با هم متحد کردهاست
زهرا موحد
میهنپرستی مفیدترین چیز است، زیرا همانطور که گفتیم هر انسانی، وقتی اراده خاص او کاملاً با اراده عام همساز باشد، اهل فضیلت خواهدبود و با اراده آزاد خود چیزی را خواهدخواست که خواسته آنهایی است که دوستشان میدارد.
زهرا موحد
خلاصه، تمامی هنر چنین سیاستمدار بزرگی، فریفتن کسانی است که به او نیاز دارند؛ چنان هوش این افراد را میرباید که هنگام بندگی او میپندارند در جهت منافع خود عمل میکنند: میگویم بندگی او، زیرا تصور میکنم که منفعت واقعی چنین حاکمی در آن است که مردم را از میان ببرد و گروه اتباع تحت حاکمیتش را جانشین آن سازد و سرزمین خود را ویران کند تا مطمئن شود که آن را در تصرف خود دارد.
زهرا موحد
حاکمان ناچارند بانگ وحشت یا طعمه منفعتی ظاهری را جانشین سازند تا پیروانشان را فریب دهند. در این شرایط آنها مجبورند به همه تغییرات کوچک و پستی متوسل شوند که آیین دولت یا اسرار کابینه نامیده میشوند. تمامی توان باقیمانده در حکومت را اعضای آن برای تخریب و ویرانی یکدیگر به کار میبرند، در حالی که امور عمومی وانهاده شدهاند یا درست در راستای الزامات و جهات منفعت فردی معامله شدهاند.
زهرا موحد
حاکمان ناچارند بانگ وحشت یا طعمه منفعتی ظاهری را جانشین سازند تا پیروانشان را فریب دهند. در این شرایط آنها مجبورند به همه تغییرات کوچک و پستی متوسل شوند که آیین دولت یا اسرار کابینه نامیده میشوند. تمامی توان باقیمانده در حکومت را اعضای آن برای تخریب و ویرانی یکدیگر به کار میبرند، در حالی که امور عمومی وانهاده شدهاند یا درست در راستای الزامات و جهات منفعت فردی معامله شدهاند. خلاصه، تمامی هنر چنین
زهرا موحد
هرچه قوانین بیشتر شوند، بیشتر نادیده گرفتهمیشوند و مقاماتی که برای نظارت بر آن گماشته میشوند، صرفاً افراد دیگری هستند که قانون را نقض میکنند یا در غارت پیشینیانشان شریک میشوند یا راه خاص خود را در این غارت باز میکنند. پاداش فضیلت به مزد راهزنان بدل میشود؛ فرومایگان معتبر میشوند؛ هرچه بزرگتر، پستتر؛ ننگ حتی نامشان را هم میپوشاند و عزت مایه سرافکندگی آنها میشود. اگر نفوذ رهبران و هواخواهی زنان را میخرند، صرفاً از محل فروش عدالت، وظیفه، و دولت چنین سودایی را ممکن کردهاند؛ در این زمان، مردم که نمیفهمند فسادِ خودشان مایه سیهروزیشان شده، شکوه و غرولند میکنند که: «تنها دلیل سیهروزی ما همان کسانی هستند که پول میگیرند تا از ما محافظت کنند.»
زهرا موحد
این فساد است که به بیاعتبارکردن قانون کمک میکند، چراکه هر قدر هم حکومتْ فرزانگی به خرج دهد، تباهی مردم و حاکمانشان در طولانی مدت به حکومت هم تسری مییابد.
زهرا موحد
گر میخواهید اراده عام تحقق یابد، تمامی ارادههای خاص را با آن همساز کنید؛ به عبارت دیگر، وقتی فضیلتْ چیزی جز همسازی اراده خاص و عام نیست، فضیلت را حکمفرما کنید
زهرا موحد
اقتدارِ مطلقه، اقتداری است که به عمق وجود فرد رخنه کند و بیشتر بر اراده فرد حاکم باشد تا بر عمل او. مطمئناً، در طولانی مدت، مردم بدل به چیزی میشوند که حکومت از آنها میسازد؛ حکومت اگر بخواهد آنها را به جنگجو، شهروند و انسان بدل میکند و اگر بخواهد، از آنها صرفاً جماعتی یا تودهای میسازد. پس هر شهریاری که اتباع تحت حاکمیت خود را حقیر میپندارد، خود را تحقیر کردهاست زیرا اعتراف کرده که نمیداند چگونه باید آنها را به افرادی محترم بدل کند. اگر بر انسانها حاکم هستی، آنها را به انسان بدل کن؛ اگر میخواهی آنها را به تبعیت از قانون وادار کنی، آنها را شیفته قانون کن. آن وقت فقط میخواهند بدانند باید به چه وظایفی عمل کنند.
زهرا موحد
چنانکه برای تضمین شدنِ تبعیت از اراده عام، چیزی جز عدالت لازم نیست. وقتی حرمت اراده عام آشکارا شکسته شود، بهرغم محدودیتهای سهمگین اقتدار عمومی خود را نمایان میسازد.
زهرا موحد
بنابراین، نتیجه میگیریم که از آنجا که اولین وظیفه قانونگذار همساز کردن قوانین با اراده عام است، اولین قاعده اقتصاد عمومی این است که اجرای عدالت باید بر مبنای قانون باشد؛ و حتی برای اینکه دولت را از حکمرانی نادرست دور کنیم، صرفاً کافی است که قانونگذار تمامی اقتضائات مکان، اقلیم، خاک، رسم و رسوم، اهلیت و تمامی همنشینیهای دیگر را__ که خاص مردمانی است که قانون برای آنها تدوین میشود__ در نظر داشتهباشد.
زهرا موحد
وقتی همه قدرت در دست یک نفر باشد، به لرزه درآوردن جهان و در نتیجه تسخیر دل مردمان کار دشواری نیست؛ چراکه مردم به تجربه آموختهاند که حکمرانِ خود را تا آن اندازه دوست بدارند که او از شرارت دوری میجوید؛ و اگر از آزارش در امان باشند، او را خواهندستود. احمقها هم وقتی امرشان مطاع
زهرا موحد
در واقع اولین قانون این است که باید به قوانین احترام گذاشت: سختگیری در مجازات صرفاً منبعی پایانپذیر است. ذهنهای کوچک آن را خلق کردهاند تا وحشت را جایگزین التزام و احترامی کنند که هیچ ابزاری برای برپاکردنش ندارند. مدام میبینیم در کشورهایی که مجازاتهای قانونی سختگیرانه هستند، میزان اِعمال آنها هم بیشتر است؛ زیرا بیرحمانهبودن این مجازاتها صرفاً برهانی بر وجود خاطیان بیشمار است و مجازات سنگین تمامی جرائم، مجرمان را به ارتکاب جرایمی دیگر برای فرار از مجازات، ترغیب میکند.
زهرا موحد
حجم
۱۰۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱۰۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان