بریدههایی از کتاب این است انسان
۳٫۵
(۳۴)
مسیحیت همان مخالفت با خواست زندگی در قالب دین است!...
زهرا موحد
زرتشت تا ابد به حق خواهد گفت: «من گردِ خویش دایره و مرزهایی مقدس میکشم و پیوسته افراد کمتری با من به این کوههای بلند برخواهند آمد و من پیوسته کوهستانهایی از این کوههای مقدس میسازم.» اگر جان و جوهر تمامی روحهای سترگ را یک جا گرد آوریم، همگی قادر نخواهند بود که یکی از سخنان زرتشت را پدید آورند. نردبانی که او از آن بالا و پایین میرود، بسیار بزرگ است. زرتشت بیش از هر انسانی، قصد رفتن به مکانهای دورتر را کرده و توانایی رفتن به راههایی طولانیتر را داشته است و با هر سخن خود به مقابلهی با این تأییدکنندهترین جانها میپردازد. تمامی تضادها در وجود او به وحدتی جدید میرسد. والاترین و پستترین نیروهای سرشت انسانی، شیرینترین، سهلترین و هراسانگیزترین امور با اطمینانی جاویدان از آن سرچشمه میگیرند.
زهرا موحد
غریزهی رابطهی آهنگینی که فضاهای وسیع بین قالبها را پر میسازد و آن طولی که نیاز به آهنگی با گستردگی فراوان را معیاری برای قدرت الهام و نوعی جبران فشار و دشواری آن میکند... تمامی این امور در نهایت ناخودآگاه رخ میدهد، اما چون طوفانی از حس آزادی، بیقید و شرطی، قدرت و الهی مطرح میگردد... همین ناخودآگاهی تصویر و تمثیل شگفتترین نکته است. دیگر نمیدانند که تصویر یا تمثیل چیست و تمامی این تصویرها و تمثیلها یکی پس از دیگری به سادهترین و درستترین روش در پیِ هم میآیند
زهرا موحد
انسان با کمترین پسماندهی خرافات در خود نمیتواند جز قصور، تجسد صرف و تنها رابط و میانجی قدرتهای بس نیرومند باشد. مفهوم وحی از این جنبه که ناگهان امری مطمئن و ناگفتنی و ظریف، قابل مشاهده و شنیدن میگردد و دیگران را به شدت تحتتأثیر قرار میدهد و دگرگون میسازد، خود نشانگر واقعیت این امر است. میشنوند و نمیجویند، میپذیرند و نمیپرسند که چه کسی این همه را ارزانی میدارد. فکری چون آذرخش و با ضرورت، در قالب اندیشه پدید میآید و فرد میگوید که من هرگز فرصت انتخاب نداشتهام.
زهرا موحد
هضم غذایی مقوی سادهتر از غذایی اندک است. شرط نخست هضم خوب آن است که تمامی معده به فعالیت وادار شود. باید اندازهی معدهی خود را دانست. به همین دلیل از آن وعدههای طولانی غذایی شما را برحذر میدارم
زهرا موحد
انسانیت من چیرگی دایمی بر خویشتن است. اما من محتاج تنهایی هستم، منظورم آن است که به سلامتی، ژرفنگری در خویشتن و تنفس هوای سبک و آزاد نیاز دارم...
زهرا موحد
این ساز، هر سازی که میخواهد باشد، چنان ناهماهنگ بود که تنها سازِ «انسان» ممکن است چنین باشد و اگر نمیتوانستم از این ساز نوایی گوشنواز برآورم، بیشک بیمار میشدم.
زهرا موحد
حتی تجربههای من با افرادی که هرکس از آنان تجربهی بدی دارد، بیهیچ استثنایی، همه نشانههایی از نیکخواهی است. من هر خرسی را رام میکنم، حتی دلقکها را هم وادار به رعایت ادب میکنم. در آن هفت سالی که در آخرین کلاس دبیرستان بازل یونانی درس میدادم، هیچ بهانهای برای تنبیه شاگردان نیافتم و تنبلترینها نیز در درس من زرنگ میشدند.
زهرا موحد
نسبت به تمامی تحریکها واکنشی آرام نشان میدهد و این آرامش خود آموختهی احتیاطی طولانی و افتخاری خودخواسته است. او هر تحریکی را میآزماید و اصلاً در فکر آن نیست که از آن بگریزد. او «بدبختی» و «گناه» را باور ندارد و خود و دیگران را مهیا میکند و میداند که امور را چگونه به فراموشی بسپارد و قدرت کافی برای آن را دارد که تمامی کارها را به بهترین نحو به سود خویش دگرگون سازد.
زهرا موحد
او برای جراحتها مرهمی مییابد و از اتفاقهای ناگوار سود میجوید و هر آنچه که سبب مرگ او نشود، او را قویتر میسازد و غریزی هر آنچه را که میبیند، میشنود و تجربه میکند و کل وجود خویش را گرد میآورد.
زهرا موحد
حجم
۵۹۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۹ صفحه
حجم
۵۹۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۹ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان