بریدههایی از کتاب از عشق گفتن
۳٫۵
(۲۶)
اینکه نیازمان را به دوستداشتهشدن فقط باید از یک نفر تأمین کنیم دیدگاه مزخرفی است. واضح است که من متأهلبودن را دوست دارم؛ وگرنه سی سال در این ازدواج نمیماندم. همسرم همیشه کنجکاو است، من دوستش دارم و از بودن با او لذت میبرم. اما نمیتوان پیوند زناشویی را برتر از سایر جلوههای عشق پنداشت. مثلاً آگاپه (عشق داوطلبانه به غریبهها یا خداوند) و فیلیا (پیوند دوستی) یا استورگه (عشق بین والدین و کودکان) جلوههای دیگری از عشقاند. ما به چیزی بیشتر از عشق زناشویی نیاز داریم؛ چون بدون وجود ارتباط با دنیای پیرامون رابطه به انزوا کشیده میشود. بنابراین مهم است که از خودمان بپرسیم برای بیان عشقمان به دوستان و اجتماع چهکارهایی میتوانیم انجام بدهیم؟ چگونه میتوانیم موانع خود را از سر راه برداریم تا در روابط پذیرفته شویم؟
maryam.eslami
برخی از مردم چنین میپندارند که عشق حلال تمام مشکلات است. چنین نیست. شاید حواس شما را مدتی پرت کند؛ اما از رنجتان ذرهای نمیکاهد. شاید فکر کنید، اگر شریکی در زندگی داشته باشید، اضطرابتان کمتر خواهد شد. اما این اتفاق نمیافتد، مگر اینکه خودتان یاد بگیرید چگونه اضطرابتان را کم کنید. صرفاً داشتن شریک زندگی مشکلاتتان را حل نمیکند و شما را به آدم دیگری تبدیل نمیکند.
ندا
«نیاز اساسی هر رابطهٔ رضایتبخشی این است که هر دو طرف بتوانند جهان را از دریچهٔ چشمان دیگری ببینند؛ بتوانند خودشان را جای دیگری بگذارند.» و این همان کاری است که نوشتهٔ ادبی انجام میدهد: درک تجربهٔ یک انسان دیگر را برای ما ممکن میسازد و ما را به مرتبهٔ بلندتری از همدلی میرساند.
ندا
در روابط عاشقانه زمان کمی را به فکرکردن در مورد اینکه رابطه به چهچیز نیاز دارد اختصاص میدادم. به این فکر نمیکردم که ترکیب دو زندگی و دو خانواده یعنی چه.
یا اینکه چطور دیدگاهی واقعبینانه به شریک زندگیام داشته باشم، فضا را برای تغییر و رشد او مهیا کنم، تشویقش کنم آرزوهایش را دنبال کند، کاستیهایش را بپذیرم و اشتباهاتش را ببخشم.
ندا
اکنون میفهمم تردید موجود در عشق مشکلی نیست که باید حل بشود؛ بلکه این همان چیزی است که عشق را زیبا میکند. این شجاعت را وارد معادله میکند. از ما میخواهد بدون دردستداشتن شواهد امیدوار باشیم
بهصا
توانایی عشقورزیدن که نقطهٔ مقابل خودشیفتگی است،
بهصا
زندگی نیازمند ترککردن مکانها، اشیاء و آدمهایی است که دوست داریم تا بتوانیم برای زندگی جدید و دوستداشتنهای جدید جا باز کنیم
بهصا
من (دوستت دارم) را چنان راحت خرج این و آن میکردم که گویی وجه رایج مملکت بود و خیال میکردم بهزبانآوردن این جمله میتواند طرف مقابل را مجبور کند او نیز همین احساس را متقابلاً به من داشته باشد.»
بهصا
عشق اینگونه تکامل مییابد: دست در دست هم از این چالشها عبورکردن، بخشیدن یکدیگر وقتی مرتکب اشتباهی میشویم و تلاشهای مکرر. این همچنین به تکامل درونی منجر میشود
بهصا
ای کاش میدانستم فقط، وقتی احساس کنی ارزش عشق را داری، میتوانی آن را تجربه کنی. این نیازمند انجام کارهایی است که به شما احساس خوبی در مورد خودتان بدهد
بهصا
این تصور را رها کنید که برآوردهنشدن خواستههایتان فقط تقصیر شماست
بهصا
زمان خیلی زیادی را با هم میگذرانیم؛ اما محدودیتهای روزانهٔ یکدیگر را نیز میپذیریم. این لازمهٔ هر رابطهٔ خوب است
بهصا
تمام عشقها با خیالپردازی و ترس شروع میشوند
بهصا
ابهام بخشی از بودن است
بهصا
فقط روی دریافت عشق تمرکز کرده بودم و نه بخشیدن آن
بهصا
چون اگر نتوانید نیازهایتان را مطرح کنید، هرگز برآورده نمیشوند و این شما را به انسان وابستهای تبدیل میکند.
بهصا
ما به همان میزان که نمیدانیم از چهچیزی باید ترسید، این را هم نمیدانیم به چهچیز باید عشق ورزید (یا چقدر باید عشق ورزید).
بهصا
آدرین ریچ در سخنرانی جشن فارغالتحصیلی کالج داگلاس در سال ۱۹۷۷ گفت: «مسئولیت شما در قبال خودتان این است: با افرادی دوستی کنید و به آنها عشق بورزید که به ذهن شما احترام میگذارند. همانطور که شارلوت برونته در کتاب جین ایر میگوید: (من گنجی درون خود دارم. اگر تمام لذتهای جهان از من دریغ شود یا به قیمتی ارائه شود که توان پرداختش را نداشته باشم، این گنج من را زنده نگه خواهد داشت.)» وقتی نگاهی به متن اصلی جین ایر انداختم، این جمله را دیدم که پیشتر از جملهٔ بالا آمده بود: «اگر عزتنفس و شرایط موجود چنین حکم کند که تا ابد تنها زندگی کنم، این کار را خواهم کرد.»
Karimi_sama
فقدان بخشی از زندگی روزمرهٔ ما و همچنین بخشی از عشق است.
serenay3-3
«نباید اجازه بدهی رؤیاهای خودت تو را خفه کنند. اما کمکم یاد بگیر که امید هرگز نباید بمیرد؛ فارغ از اینکه نتیجه چه باشد.»
کاربر نیوشک
حجم
۲۸۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۸۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان