بریدههایی از کتاب سوخته
۴٫۵
(۶۶)
عارفی سگی را دید که بسیار بدمنظره بود گفت: چه بسیار روی زشتی دارد، سگ به زبان آمد و گفت: اعتراض تو به من است یا به خالق من؟ اگر به من است که من مایل بودم به بهترین صورتها باشم. پس من که تقصیر ندارم و اعتراض تو به خداست. آن مرد فوراً متنبه شد.
F313
اولین توصیۀ ایشان برای سالک و برای هرکه میخواهد دستورالعملی بگیرد، رعایت حریم شرع و واجبات است. انجام واجبات و ترک محرمات اولین قدم برای حرکت و به عبارتی اولین و آخرین قدم سلوک است و بعد از آن اگر تشخیص میدادند کسی واقعاً این مسائل را رعایت میکند، کمکم ابواب معرفتی را برایش باز میکردند
F313
یادم نمیآید جلسهای با این آقایان شرکت کرده باشم و آنها در مورد شخص ثالثی غیبت نکرده باشند و چون یقین دارم این جلسات اینگونه است، رفتنش برای من حرام است.
F313
یکبار که از مسجد بر میگشتیم یکی از دوستان آنچنان انقلاب روحی شدیدی پیدا کرده بود که به نفسنفس افتاده بود و بلاانقطاع اشک میریخت. هوا هم سرد و زمستانی بود. به منزل که رسیدیم همه رفتند زیر کرسی نشستند ولی ایشان از شدت حرارتی که داشت بیرون کرسی افتاده بود و آنقدر سینهاش حرارت داشت و نفسنفس میزد که مرحوم ابوی فرمود: بروید برف بیاورید و روی سینهاش بگذارید. برف را که روی سینۀ ایشان گذاشتند مثل این بود که برف را روی بخاری گذاشته بودند، جیز... اینطور صدا میکرد.»
F313
و تو ای عزیز، هر آن و هر لحظه خدا منتظر لبیک من و توست!
F313
«وقتی در جلسات غزل خوانده میشد، بدون اینکه صورتشان تغییر کند، اشکهایشان روی گونههایشان جاری میشد. چیز عجیبی بود. سرخ و زیبا میشدند، خودشان هم قشنگ بودند، چشمهای قشنگی داشتند، وقتهایی که حالشان عوض میشد دیگر آدم نمیتوانست نگاهشان کند از شدت زیبایی»
F313
کاش ما نیز هرچه را که دست و پایمان را میبندد و از آسمان محروممان میکند، به دور اندازیم و سرمست شویم
F313
میبینی تنها مرشد و مرادم تویی و راهنمایی ندارم
F313
ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها؟
زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا
F313
«دو چیز برای انسان نور میآورد، ببینید این روضهخوانها چقدر نورانیاند، علتش مطالعۀ اخبار و احادیث محمد و آلمحمد (ع) است. هم اینها نور میآورد و هم قرآن و آیات کلامالله مجید. منتهی نور این دو با هم فرق میکند.»
Dexter
یک روز هم یک بازاری خدمتشان آمد و گفت یک تیرگی در من ایجاد شده است که نمیتوانم نمازم را با توجه بخوانم. فرمودند: برای این است که در فلان معاملهای که کردی دروغ گفتی. برو استغفار کن و آن را جبران کن.»
گنجینه
«یکبار یکی از آشنایان از تهران خدمت آقای انصاری رسید و برای دستورالعمل گرفتن اصرار کرد. ایشان فرمود: تو با خانمت بدرفتاری میکنی، برو اخلاقت را درست کن، مانع و حجاب تو این مسأله است. آن شخص میگفت: وقتی برگشتم، همسرم خیلی با ناراحتی به من گفت: باز رفتی مسافرت؟ خم شدم دستش را بوسیدم. تعجب کرد و پرسید: این کار را چه کسی به تو یاد داده؟ گفتم همان آقایی که میگویی چرا رفتی پیشش. از آن به بعد ایشان هم به آقای انصاری علاقهمند میشود و در سفر بعدی با هم به همدان میآیند و خدمت آقا میرسند.
گنجینه
گناه و معصیت قشر سیاهی است که تا وقتی قلب را فرا گرفته، هیچ نوری به آن نفوذ نمیکند. مگر نه این است که گناه خدافروشی است؟!
گنجینه
«اولین روزی که بنده خدمت آقای انصاری رسیدم، به دست و پایشان
افتادم و التماس و گریۀ زیادی کردم که آقا چه کار کنم آدم شوم؟ ایشان با یک لبخندی فرمودند: کاری ندارد! هرچه خدا گفته بکن، بکن. هرچه خدا گفته نکن، نکن.»
گنجینه
باید خیلی مواظبت کرد که اعمال از روی هوای نفس نباشد. عبادتی که میکنی هوای نفس نباشد، صحبتی که میکنی برای خود معرفی کردن نباشد. اینجا میآیی برای هوای نفس نباشد
هدی✌
دعایی است که حضرت آیتالله انصاری برای بیدار شدن از خواب فرمودند که چنانچه قبل از خواب قرائت شود هر وقت که شخص بخواهد بیدار میشود: «اللهم نبهنی لاحبّ الساعات الیک ادعوک فتجیبنی و اسئلک فتعطینی و استغفرک فتغفرلی اللهم اقمنی عن مضجعی لذکرک و شکرک و صلوتک و تسبیحک و تلاوة کتابک و حسن عبادتک یا ارحم الراحمین.»
F313
«در یک سال آخر که او را در تهران پیش طبیب میبرند، طبیب میگوید: این قلب، قلب عاشقی دلسوخته است، قلبی است که سالها مبتلا به عشق بوده.»
F313
ما ز دوست غیر از دوست مقصدی نمیخواهیم
حور و جنت ای زاهد بر تو باد ارزانی
F313
میگفتند:
«نوافل را بخوان، حتی اگر فرصت نداشتی در حین راه رفتن بخوان.»
F313
میگفتند: اولین خطر سالک این است که به علمای ظاهر که ترویج شریعت میکنند، بدبین شود. این اول خطر سالک است. چون اینها مرجع شریعتاند و باید به آنها احترام گذاشت.
گنجینه
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۷۵ صفحه
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۷۵ صفحه
قیمت:
۸۴,۰۰۰
۴۲,۰۰۰۵۰%
تومان