بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب می توان شاد بود حتی در سختی ها | صفحه ۱۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب می توان شاد بود حتی در سختی ها

بریده‌هایی از کتاب می توان شاد بود حتی در سختی ها

۴٫۷
(۶)
در هر صورت حقیقت تغییری نمی‌کند: ما به لحاظ احساسی هرگز برای مدتی طولانی در یک حالت باقی نمی‌مانیم. برای مثال درست وقتی به نظر می‌رسد زندگی آرام پیش می‌رود، شرایط روحی ما به هم می‌ریزد و زندگی دوباره سخت به نظر می‌رسد؛ یا وقتی که زندگی مأیوس‌کننده به نظر می‌رسد شرایط روحی ما به یک‌باره خوب می‌شود و به نظر می‌رسد دوباره همه چیز درست شده است. وقتی روحیه‌ شما خوب است، زندگی خوب به نظر می‌رسد و شما متعادل و منطقی هستید. در چنین شرایطی اوضاع مساعد است، مشکلات دشوار نیستند و رفع کردن آن‌ها ساده‌تر است، همچنین روابط به‌خوبی پیش می‌روند و برقراری ارتباط ساده و خوشایند است؛
احمد زرگانی
۲: اصل شرایط روحی زمان همه چیز را روشن می‌کند؛ هیچ شرایط روحی ‌بیش از چند ساعت ثابت نمی‌ماند. توماس مان درست همان‌طور که ما انسان‌ها مدام فکر می‌کنیم، میزان آگاهی ما از این‌که افکارمان را خود پدید می‌آوریم همواره در حال تغییر است. این تغییر مداوم در آگاهی ما در مورد خودمان به عنوان پدیدآورنده افکار، به شرایط روحی متغیر شهرت دارد. در واقع شرایط روحی ما هر لحظه، هر دقیقه، و هر روز تغییر می‌کند. این تغییر برای برخی از افراد جزئی و برای برخی دیگر قابل‌توجه است.
احمد زرگانی
تفاوت در رفتار آن‌ها ناشی از نظرات یا شرایط مختلف نبود بلکه از درک متفاوت آن‌ها نشأت می‌گرفت. کارول می‌دانست که نظر او از نظام فکری‌اش سرچشمه می‌گیرد؛ اما آلیس معتقد بود که نظرش از مادر بودن وام گرفته شده است. او معتقد بود وظایف معین و اساسی برای مادرهای خوب از سایر وظایف مهم‌تر هستند و پیشنهاد همسرش را برای تقسیم مسئولیت‌ها انتقاد از مهارت‌های مادری خود تلقی می‌کرد. وقتی با نحوه عملکرد نظام‌های فکری آشنا شویم، می‌توانیم از بحث‌های غیرضروریِ مشابه و ناراحتی حاصل از آن‌ها اجتناب کنیم.
احمد زرگانی
دلم می‌خواهد خودم او را ببرم، پاسخ می‌داد. اگر تد با نظام‌های فکری آشنا بود، واکنش آلیس را تابعی از نظام فکری‌اش قلمداد و مشکل را در نطفه خفه می‌کرد. او می‌توانست تمایلش برای کمک را به شکلی غیرتدافعی و محبت‌آمیز توضیح دهد. حتی اگر آلیس به توضیحات محبت‌آمیز او واکنش مناسبی نشان نمی‌داد، تد انتقاد شدید آلیس را تا این حد به دل نمی‌گرفت بلکه مشکل را از دو نظام فکری‌ متفاوتی می‌دانست که مسائل را به شکل دیگر تعبیر می‌کنند. درست همان‌طور که دو نفر با زبان‌های مختلف نمی‌توانند بدون کمک مترجم منظور یکدیگر را متوجه شوند، افراد دارای نظام‌های فکری مختلف هم نمی‌توانند یکدیگر را درک کنند. نکته جالب این است که کارول درست مانند آلیس فکر می‌کرد خودش باید فرزندش را نزد دکتر ببرد.
احمد زرگانی
آلیس در پاسخ به همسرش تد را متهم می‌کند که به مهارت‌های مادری او احترام نمی‌گذارد. چون تد هم مانند آلیس با نظام‌های فکری آشنا نیست، او را فردی قدرنشناس خطاب می‌کند. بنابراین بحث درمی‌گیرد و این زن و شوهر چندین روز را با ناراحتی سپری می‌کنند. این تنها نمونه‌ای از بحث‌های عاد‌ی است که از عدم آشنایی با نظام‌های فکری نشأت می‌گیرد. اگر تد یا آلیس با این مسئله آشنا بودند، این بحث هرگز رخ نمی‌داد. آلیس پیشنهاد همسرش را می‌شنید و صرف‌نظر از این که چه حسی به او دست می‌داد با جمله‌ای مانند نه، ممنون؛
احمد زرگانی
این فرد می‌داند که در نظام فکری او و همسرش راه‌های متفاوتی برای پیشنهاد کمک وجود دارد. مهم‌تر از همه کارول متوجه است که نظام فکری خاص خود، با نیازها، باورها و تمایلات متفاوت در مورد انجام وظایف مادری را به خوبی درک می‌کند. بنابراین او با ملایمت تصمیم می‌گیرد خود آن کار را انجام دهد. زوج ب: همان داستان، سطوح متفاوت درک. تد که به اندازه باب به فرزندش اهمیت می‌دهد، به همسرش پیشنهاد کمک می‌کند. آلیس با نظام‌های فکری آشنایی ندارد. از نظر او این نوع پیشنهاد کمک به این معناست که او مادر خوبی نیست. او بجز مواقع اضطراری هرگز چنین پیشنهادی به دوستانش نمی‌دهد، چون می‌داند بردن کودک برای انجام واکسیناسیون یکی از الزامات مادران مسئولیت‌پذیر است.
احمد زرگانی
باب و کارول، تد و آلیس زوج الف، باب و کارول با نظام‌های فکری آشنا هستند اما زوج ب، تد و آلیس با این مفهوم آشنایی ندارند. زوج الف: باب و کارول صاحب کودکی کم سن‌وسال هستند و هر دو علاقه شدیدی به او دارند. باب از روی صداقت و برای کاهش بار مسئولیت‌های همسرش پیشنهاد می‌کند مرخصی بگیرد و فرزندشان را برای انجام واکسیناسیون نزد دکتر ببرد. او این کار را شادی‌بخش‌ترین بعد بزرگ کردن فرزندشان تلقی نمی‌کند؛ اما با وجود این پیشنهاد می‌کند آن را انجام دهد. کارول که معتقد است بردن فرزندش به دکتر روش مهمی برای ابراز علاقه است، از پیشنهاد همسرش قدردانی؛ اما آن را رد می‌کند.
احمد زرگانی
در این صورت انتقاد از طرف دیگران را صرفاً نظر آن‌ها در چهارچوب نظام فکریشان تلقی ‌می‌کنید. در چنین شرایطی می‌توانیم بحث‌های بی‌فایده را از زندگی خود حذف کنیم و حس تنفر، سردرگمی یا عصبانیت نسبت‌به دیگرانی را که مسائل را مانند ما نمی‌بینند، کاملاً از بین ببریم.
احمد زرگانی
شما در این موضوع تردید نخواهید کرد؛ چون نظام فکریتان آن را تأیید می‌کند. به نظر می‌رسد این فرض همیشه در مورد ذات انسان صدق می‌کند. حتی اگر کسی به شما اطمینان دهد که فرض شما اشتباه است، شما خود را متقاعد می‌کنید که طرف مقابل انگیزه‌های نهفته دارد یا این‌که دیگران از خصومت او نسبت‌به شما اطلاع ندارند. شما تلاش می‌کنید باورهای خود را به اثبات برسانید و ثابت کنید حق با شماست، حتی اگر این کار بسیار طول بکشد و به بهای بدبخت کردن خودتان نیز تمام شود. اما اگر ماهیت نظام‌های فکری را درک کنید، می‌توانید فراتر از آن‌ها را ببینید و به ارزش دیدگاه دیگران پی ببرید.
احمد زرگانی
در چنین شرایطی اطلاعات را دریافت می‌کنیم و بر اساس دانش قبلی خود مشخص می‌کنیم آیا آن‌ها منطقی هستند یا خیر. اگر اطلاعات چیزی نباشد که از پیش با آن موافق هستیم، نظام فکری ما به رد کردن آن تمایل دارد. به‌طور خلاصه، در نظام‌های فکری فعلی، معمولاً از اطلاعات جدید استقبال نمی‌شود. به همین دلیل شرایط و اتفاقات یکسان در زندگی می‌توانند بارها و بارها ما را آزار دهند. ما در واقع بین اتفاقات و واکنش‌های خود رابطه علت و معلولی تکراری به وجود آورده‌ایم. برای مثال، ممکن است تصور کنید هر وقت فردی پیشنهادی به شما می‌دهد به این معناست که او قصد دارد با شما مخالفت کند.
احمد زرگانی
ممکن است بگویید، شاید این‌طور باشد، اما دیدگاه من در مورد زندگی دیدگاه صحیحی است و نه تنها فکر می‌کنم دیدگاه من درست است بلکه حتی اگر می‌توانستم آن را تغییر نیز نمی‌دادم. نکته این نیست که نظام فکری یا دیدگاه خود را نسبت‌به زندگی تغییر دهید بلکه مسئله این است که باید ماهیت خودسرانه آن را بپذیرید. برای کاهش سرخوردگی در زندگی فقط باید حقیقت نظام‌های فکری را بپذیریم نه این‌که محتوا را دستکاری کنیم. اگر نظام‌های فکری را درک نکنیم، به‌ندرت می‌توانیم به دیدگاه دیگران گوش فرا‌دهیم. در این صورت حرف‌های دیگران را تعبیر می‌کنیم و بر اساس چیزهایی که از پیش می‌دانیم عمل می‌کنیم.
احمد زرگانی
نتیجه این امر مخالفت با سایر نظام‌های فکری و سرخوردگی طرفین است. به همین دلیل مردم به سمت افرادی با اعتقادات مشابه جذب می‌شوند و کسانی را که اعتقاداتی متفاوت دارند تحمل نمی‌کنند. آشنایی با ماهیت نظام‌های فکری می‌تواند این وضعیت را تغییر دهد. وقتی بدانیم دیگران و خود بدون این‌که مقصر باشیم، باورهای خود را طوری تعبیر می‌کنیم که گویی واقعیت هستند، می‌توانیم از اصرار به محق بودن دست برداریم. در این صورت متوجه می‌شویم که باورهای ما صرفاً تابعی از تجربه‌ها و شرطی‌شدن در گذشته هستند. اگر گذشته‌ ما متفاوت بود، دیدگاه ما نسبت‌به زندگی متفاوت می‌شد. باورهای دیگران هم نتیجه تجربه‌های پیشین آن‌هاست. اگر شرایط متفاوت بود، باورهای کاملاً متفاوتی شکل می‌گرفت.
احمد زرگانی
چون نظام‌های فکری ما برایمان بسیار آشنا هستند تصور می‌کنیم آن‌ها اطلاعات درست و دقیقی در اختیارمان قرار می‌دهند. نظام‌های فکری خود را معتبر می‌دانند به همین دلیل ایده‌های آشنا را می‌پذیرند و سایر ایده‌ها را رد ‌می‌کنند. به همین دلیل افراد به ندرت دیدگاه‌های سیاسی یا مذهبی خود را تغییر می‌دهند و تمایلی ندارند در مورد آن‌ها با دوستان یا اعضای خانواده‌ بحث کنند. آن‌ها واقعیت را می‌دانند و می‌توانند برای دفاع از ادعاهای خود مثال‌ها و استدلال‌هایی جانانه نیز ارائه کنند. وانگهی، آن‌ها می‌دانند که اعضای خانواده و دوستان آن‌ها واقعیت را درک نمی‌کنند و چون لجوج هستند احتمالاً در آینده هم هرگز آن را درک نخواهند کرد.
احمد زرگانی
ما بارها و بارها به شرایطی یکسان واکنش منفی (یا مثبت) نشان می‌دهیم، و تجارب فعلی خود در زندگی را درست مانند گذشته تعبیر می‌کنیم. فردی که معتقد است مردم ذاتاً عیب‌جو هستند، هر زمان فردی پیشنهادی ارائه می‌کند صرف‌نظر از این‌که آیا آن فرد قصد انتقاد داشته یا نه، حالت تدافعی به خود می‌گیرد. وانگهی این امر به عادتی در زندگی این فرد تبدیل‌ می‌شود مگر این‌که او با ماهیت نظام‌های فکری، به ویژه نظام فکری خود، آشنا شود. آشنایی با این مفهوم که به او کمک کند متوجه شود واقعیت یا حقیقت را نمی‌بیند بلکه به کمک افکار خود، آن‌ها را تعبیر می‌کند.
احمد زرگانی
به دلیل نحوه عملکرد آن‌ها در ذهن ما، همیشه به نظر می‌رسد بین مسائل مختلف رابطه‌ای منطقی وجود دارد. گو‌یا باورهای ما در چهارچوب نظام فکری که برای خود طراحی کرده‌ایم، همیشه منطقی و قابل درک هستند. نظام‌های فکری باعث می‌شوند ما تصور کنیم واقع‌بین هستیم و دیدگاه ما نیز از زندگی واقعیات را منعکس می‌کند. این نکته که یک نفر شرایطی را فرصت می‌بیند؛ اما فردی دیگر با همان میزان هوش آن شرایط را مشکلی بزرگ تلقی می‌کند به نظام فکری ارتباط دارد. نظام فکری ما سایر دیدگاه‌ها را بی‌ارتباط، نسبتاً اشتباه یا کاملاً اشتباه می‌داند و آن‌ها را به وضوح رد می‌کند. چون نظام‌های فکری ما با مجموعه‌ای از اتفاقات گذشته و اطلاعاتی که طی زندگی اندوخته‌ایم پر شده‌اند، آن‌ها ما را ترغیب می‌کنند شرایط را همیشه به یک شکل ببینیم.
احمد زرگانی
اگر طبق نظام فکری شما مدارس کشور افتضاح و منشأ بیشتر مشکلات ملت باشند در این صورت این سناریو امکان‌پذیر است: شما در حال خواندن روزنامه عصر هستید، در انتهای صفحه ۳۶ به مقاله‌ای برمی‌خورید که در آن نوشته شده است ۲۱ دانش‌آموز در آزمون تیزهوشان در منطقه رد شدند. بعد لبخند می‌زنید؛ زیرا باز هم ثابت شد حق با شماست. در ادامه مقاله را به همسر خود نشان می‌دهید و می‌گویید «می‌بینی عزیزم، درست همان‌طور که گفته بودم مدرسه‌های ما وضع بسیار بدی دارند.» در حالی‌که شما نمی‌دانید در صفحه اول روزنامه در عنوان همان مقاله نوشته شده، طی پنج سال گذشته نمرات دانش‌آموزان در آزمون تیزهوشان در سراسر کشور هفده درصد افزایش یافته است! اما این ماهیت نظام‌های فکری است.
احمد زرگانی
این نظام برای تعبیر اهمیت نسبی همه اتفاقاتی که در زندگی رخ می‌دهند از اطلاعات قبلی استفاده می‌کند. به‌عبارتی، نظام فکری منبع افکار شرطی است. وقتی به آن تکیه می‌کنید به شکلی که عادت دارید یعنی به همان شکلی که معمولاً شرایط را می‌بینید، فکر می‌کنید. در این نظام واکنش‌های متداول شما به زندگی شکل می‌گیرند. نظام‌های فکری، دیدگاه ما در مورد چگونگی زندگی را دربرمی‌گیرند. این نظام‌ها مکانیسم‌های روان‌شناختی هستند که ما را متقاعد می‌کنند حق با ماست و برداشت ما درست و موجه است. نظام‌های فکری ذاتاً لجوج هستند و تمایلی به دستکاری شدن ندارند. آن‌ها خود را کاملاً معتبر می‌دانند.
احمد زرگانی
همه افکار پیشین ما نظام فکری‌مان را تشکیل می‌دهند: یک واحد کامل و مستقل که از طریق آن جهان را می‌بینیم. همه تصمیم‌ها، واکنش‌ها و برداشت‌های ما تحت تأثیر نظام فکری شخصی ما قرار می‌گیرند. نظام فکری مانند فیلتری است که اطلاعات قبل از این‌که به سطح خودآگاه ذهن برسند، از آن عبور می‌کنند. این نظام، الگوی فکری پیچیده‌ای است که به نحو بی‌نظیری شکل گرفته و به برداشت‌ها، اعتقادات، انتظارات و نظرات ما ارتباط دارد. نظام فکری به ما امکان می‌دهد حقایق و شرایط جدید را با تجربه‌هایی که در گذشته کسب کرده‌ایم، مقایسه کنیم. نظام فکری شما دربرگیرنده همه اطلاعاتی است که طی زندگی ذخیره کرده‌اید.
احمد زرگانی
داستان استیسی و پرستار سرخانه در سه فصل بعدی هم مطرح خواهد شد تا مشخص شود پنج اصل مورد نظر در این کتاب چگونه به داشتن زندگی شاد و آرام منتهی می‌شود.
احمد زرگانی
تصور می‌شود این ایده که بار چیزی را که روی قلبتان سنگینی می‌کند بردارید و احساسات خود را ابراز کنید ایده خوبی است؛ اما آیا همیشه همین‌طور است؟ اگر استیسی می‌دانست احساساتش دقیقاً از کجا نشأت می‌گیرند آیا موضوع را با پدر و مادرش مطرح می‌کرد؟ همه این نگرانی‌ها و موارد مشابه از یک سوء‌تفاهم ساده در مورد ماهیت افکار ناشی می‌شوند. استیسی به‌جای این‌که متوجه باشد خود مدام این افکار را پدید می‌آورد، آن‌ها را چندان جدی نمی‌گرفت. اگر او متوجه بود چه اتفاقی در حال رخ دادن است می‌توانست افکار منفی در مورد نحوه تربیت خود را از سر بیرون کند؛ این کار به او اجازه می‌داد حس مثبت خود را حفظ کند و نگران زندگی نیز نباشد.
احمد زرگانی

حجم

۳۲۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۳۲۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۶۹,۹۰۰
۲۰,۹۷۰
۷۰%
تومان