بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تکثیر تاسف‌انگیز پدربزرگ | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب تکثیر تاسف‌انگیز پدربزرگ

بریده‌هایی از کتاب تکثیر تاسف‌انگیز پدربزرگ

۴٫۳
(۴۶)
می‌گفت: آهای بچّه‌ها! نگذارید که بحث جای تولید را بگیرد. این خواسته‌ی مسلّمِ استعمار است که شما به‌جای هر ساختنی، به گفت‌و‌گوهای مُطوّل درباره‌ی ساختن یا نساختن مشغول‌شوید و کلنجارهای لفظی را جانشینِ کلنجارهای عملی کنید... پدربزرگ می‌گفت: علّتِ اساسی سیاهی سرنوشتِ روشنفکرانِ عصرِ ما و تبدیل‌شدنشان به یک مشت ولگردِ بیکاره‌ی مُفت‌خورِ نق‌نقوی بهانه‌گیرِ آویزان همین است که پیوسته، وِرزدن‌های بی‌سروتَه را جایگزین آفرینش و تولید می‌کنند.
الف؛ پ؛ سین
علم، اگر پشت‌کند به یک مجموعه باورها، محسوسات، ‌ملموسات و معتقدات، ‌که نقش اساسی در ساخت و بافتِ زندگی و اندیشه‌های میلیاردها انسان دارد، این علم، ‌نه یک پایش، که هر دو پایش می‌لنگد، و نابیناست، و ناشنواست، و نارساست...
الف؛ پ؛ سین
تنها شرطِ اساسی آسایش روح، مرگْ‌آشنا بودن است و نهراسیدن از لطافت لَبّیک. ما را غالباً وحشتِ از مرگ اغفال می‌کند نه لذّتِ از زندگی.
z.javadi
در ذهنِ انسان، احتمالِ وقوع یک معجزه، همیشه وجوددارد: معجزه‌یی به‌وسیله‌ی علم، به‌وسیله‌ی خدا، به‌وسیله‌ی قدّیسان، به‌وسیله‌ی انسان، یا طبیعت. فرق نمی‌کند. انسان، هنوز در انتظار معجزه است؛ همیشه در انتظار معجزه است. انسان، ممکن است تعریفِ معجزه را عوض‌کند امّا از آن قطعِ امید نمی‌کند. آخر چگونه ممکن است چنین جهان گندیده‌یی را، بدون هیچ معجزه‌یی، از گندیدگی نجات‌داد؟
سارا
معیاری معیار است که فراسوی منافع خودِ معیاردهنده باشد. قضاوتی قضاوت است که سودی برای قاضی نداشته‌باشد.
عاطفه سادات
پدربزرگ می‌گفت: ببینید که چه روزگاری شده! پیش از این‌ها، انسان کار می‌کرد به‌خاطر آنکه بتواند زندگی‌کند؛ حال، انسان خود را زنده نگه می‌دارد فقط برای اینکه کارکند. پیش از این‌ها، هدفِ ما از نُه‌ماه کارکردنِ ملایم و عاقلانه، سه‌ماه زندگی‌کردن در ییلاق بود؛ حال هدفِ شما از اینکه گاهی به پزشک سر می‌زنید و معاینه‌ی کامل می‌کنید این است که بتوانید باز هم، هر صبح تا شب، سخت و جنون‌آمیز کارکنید __ حتّی جمعه‌ها. این ناانسانی‌شدنِ زندگی، حتّی رودها را بی‌صدا کرده‌است. نگاه‌کنید! بی‌انصاف‌ها، نگاه‌کنید که چندوقت است بوی خُرمایی اَروَندرود به مشاممان نرسیده‌است.
عاطفه سادات
آدمی اگر از مخدّر نجات یابد، به بقا دست یافته‌است...
عاطفه سادات
ملّت‌ها، چرا به‌هنگام اسارت، آن‌گونه سرسختانه و جانبازانه می‌جنگند؟ حال آنکه، در روزگارِ ما، در پناهِ بسیاری از استعمارگران و متجاوزان، می‌توان بسیار آسوده و بی‌دغدغه زندگی‌کرد؛ چرا می‌جنگند و می‌میرند و تسلیم نمی‌شوند؟ چون، اسارت، فی‌حدّ ذاته، از مرگ دشوارتر است.
Ali
در طول هزاران‌هزارسال، هیچ موجودی، خفّتِ همسری و هم‌بستری با شیطان را نپذیرفت چرا که بر شِئامتِ این اقدام آگاه‌بود؛ امّا در عصر ما، در این دویست‌سال، علم، و فنِ در خدمتِ علم، این وصلتِ سوک‌انجام را تَن سپردند و ما را سیه‌روزگار کردند،
سعید ص.
چه روزگار خوبی بود روزگارِ گنج‌های پنهان و رنج‌های آشکار. هر جست‌و‌جویی علّتی داشت؛ علّتی قابل‌قبول و موجّه و دلپسند. هر حرکتی، به سویی بود؛ سویی که درنهایتِ آن کورسویی بود. غم را آدمیزاد می‌دانست که برای چه باید داشت؛ شادی را هم...
Mahdy
درد، در عصر ما، واژه‌یی‌ست که زندگی را معنی می‌کند؛ که کارکردن را، طِب را، پزشک را، و حتّی شادی را. شادی یعنی: موقّتاً دردی نداشتن، یا دردی را موقّتاً تسکین‌دادن. شادی یعنی: برای یک‌دم، خویشتن را از خوفِ حضورِ طبیبانِ تن، رهاکردن __ حتّی با تحمّل درد.
M.M. SAFI
زمانی‌که جمیع شرایط برای وقوع فاجعه مناسب باشد دیگر از فاجعه گریزی نیست.
M.M. SAFI
ما اشتباه‌کردیم. ما، این باورِ دشوار را در خود پدیدآوردیم که اشتباه‌کردیم؛ امّا اگر در لحظه‌یی معین، فقط یک راه در پیشِ پای انسان باشد و آن یک راه هم اشتباه باشد و پل‌های پشتِ سرهم فرو ریخته‌باشد، آیا باز هم انسان می‌تواند اقرار به اشتباه‌کند، و این اقرار، خالی از تزویر نباشد؟
کتابخوار.
آن‌وقت‌ها، پدربزرگ می‌گفت: کینه‌ی همه‌ی ما نسبت به امریکایی‌ها، کینه‌ی کور است. دلیل و منطق همراهش نیست. ما نباید امریکایی‌ها را دستِ‌کم بگیریم و این‌طور با نفرت از آنها و جنایاتی که در سراسر جهان می‌کنند حرف‌بزنیم. امریکایی‌ها، واقعاً‌ رسالتی دارند و آرمانی. آنها آمده‌اند تا دنیا را، تمام دنیا را، به گُه بِکشند و بروند؛ چراکه این سخنِ شاعرِ ما را باور‌کرده‌اند که «خرابی چون که از حد بگذرد، آباد می‌گردد»
Hasti.hdd
درد، نشانه‌ی میلِ به زیستن است؛ میلِ به نوشیدنِ عُصاره‌ها. درد، در عصر ما، واژه‌یی‌ست که زندگی را معنی می‌کند؛ که کارکردن را، طِب را، پزشک را، و حتّی شادی را. شادی یعنی: موقّتاً دردی نداشتن، یا دردی را موقّتاً تسکین‌دادن. شادی یعنی: برای یک‌دم، خویشتن را از خوفِ حضورِ طبیبانِ تن، رهاکردن __ حتّی با تحمّل درد.
Hasti.hdd
پدربزرگ می‌گفت: هر چیز که ذاتِ مثبتی دارد، نتایج مثبتی هم دارد. عشق، درمانده نمی‌کند؛ چراکه فی‌حدّذاته برای مقابله با درماندگی‌ها آمده‌است. شجاعت هم. ایمان هم. امید هم. هر اقدام درست هم. این ترس است که ما را اسیر می‌کند، به خفّت می‌کشد و به تکدّی وا می‌دارد...
Hasti.hdd
پدربزرگ می‌گفت: علّتِ اساسی سیاهی سرنوشتِ روشنفکرانِ عصرِ ما و تبدیل‌شدنشان به یک مشت ولگردِ بیکاره‌ی مُفت‌خورِ نق‌نقوی بهانه‌گیرِ آویزان همین است که پیوسته، وِرزدن‌های بی‌سروتَه را جایگزین آفرینش و تولید می‌کنند.
•سیب•
علم، اگر پشت‌کند به یک مجموعه باورها، محسوسات، ‌ملموسات و معتقدات، ‌که نقش اساسی در ساخت و بافتِ زندگی و اندیشه‌های میلیاردها انسان دارد، این علم، ‌نه یک پایش، که هر دو پایش می‌لنگد، و نابیناست، و ناشنواست، و نارساست...
•سیب•
در تمامِ جهان، فقط جانورانی __ همچون تو __ که نقصی اساسی در ساختمان مغزشان دارند و همین نقص باعث شده که عاری از شفقت و عاطفه بار بیایند، گمان می‌برند که داشتنِ احساسِ بلورین و حسّاسیت به دردهای دیگران، دلیل بر ناپختگی‌ست، و علم، حتّی علمِ خالص را در خدمتِ خیانت به انسان درآوردن دلیل پختگی. یاکوب! یاکوبِ نفرین‌شده!
•سیب•
پدربزرگ، برای ما، فقط پدربزرگ نبود __ و نیست؛ جهانِ ما بود
•سیب•

حجم

۱۴۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۳ صفحه

حجم

۱۴۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۳ صفحه

قیمت:
۸۷,۵۰۰
تومان