بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مادربزرگ سلام می‌رساند و می‌گوید متاسف است | صفحه ۸ | طاقچه
کتاب مادربزرگ سلام می‌رساند و می‌گوید متاسف است اثر فردریک بکمن

بریده‌هایی از کتاب مادربزرگ سلام می‌رساند و می‌گوید متاسف است

۴٫۰
(۱۷۸)
این لحظه دخترک رو به ملکه کرد و در چشمان او زل زد و پاسخ داد: «نه.» به محض اینکه این کلمه از دهانش خارج شد، یکی از سنگ‌های دیوار زندان از جا کنده شد و وقتی دخترک برای دومین‌بار «نه» گفت، سنگ دیگری از جا کنده شد. طولی نکشید که دخترک همراه سایر اهالی قلمرو پادشاهی، حتی بله‌گوها و پاراگراف‌سوارها یک‌صدا فریاد کشیدند: «نه! نه! نه!» و در این لحظه کل دیوار زندان فرو ریخت و به این شکل مردم میاوداکاس آموختند که ملکه فقط تا زمانی قدرتمند است که زیردستانش از کشمکش هراس داشته باشند.
Paeez Dokhtar
دویدن السا خوب است. کودکانی که با بقیه فرق دارند، همیشه می‌توانند خوب بدوند
امیرعلی
دو هفته‌ای می‌شود که مادربزرگ در بیمارستان بستری است، ولی تقریباً هر روز دزدکی از بیمارستان خارج می‌شود، دنبال السا می‌رود، او را سوار ماشین می‌کند و باهم می‌روند بستنی می‌خورند، یا اگر مامان خانه نباشد، به خانه می‌روند، باهم سطح راهروِ ساختمان را کف‌آلود می‌کنند و سُر می‌خورند. یا دزدکی وارد باغ‌وحش می‌شوند، خلاصه هر کاری که به ذهن مادربزرگ خطور کند!
امیرعلی
آن‌قدر می‌خندند، تا دیگر هیچ‌کس نتواند فراموش کند که در واقع این میراثی است که از خودمان به‌جا می‌گذاریم. خنده‌ی از ته دل.
MhmD
عجیب است که عشق و ترس تا چه حد می‌توانند به هم نزدیک باشند.
MhmD
کسی که مادربزرگ داشته باشد، انگار یک لشکر دارد. بزرگ‌ترین امتیاز یک نوه این است که بداند یک نفر همیشه جانب او را می‌گیرد. بی‌چون‌وچرا. به ویژه در مواقعی که حق با او نباشد. مادربزرگ شمشیر و سپر است. و عشقش ناب است. و این چیزی است که کسانی که خودشان را عقل‌کل می‌دانند، متوجهش نمی‌شوند.
Sahar Tusani
اگه از کسی متنفر باشی که در وجودش تنفر لونه کرده، بعد این احتمال وجود داره که تو هم مثل اون شی.»
mana
مادربزرگ شانه‌هایش را بالا می‌اندازد. «اگه آدم نمی‌تونه چیز بدی رو از ذهنش پاک کنه، باید روی اون چیزهایِ خوبِ زیادی بپاشه.»
mana
«آدم می‌خواهد دوستش داشته باشند، اگر نشد، مورد ستایش قرار بگیرد، اگر نشد، از او بترسند، اگر نشد، از او متنفر باشند و او را تحقیر کنند. روح از خالی بودن گریزان است و می‌خواهد به ‌هر قیمت که شده، با دیگران ارتباط برقرار کند.»
Mina
تصمیم می‌گیرد سعی کند انسان‌هایی را که در واقع دوست‌شان دارد، ولی قبلاً آشغال بوده‌اند، دوباره دوست داشته باشد. اگر آدم بخواهد کسانی را که قبلاً آشغال بوده‌اند، از رده خارج کند، دیگر آدم‌های زیادی باقی نمی‌مانند.
امیر
مادربزرگ همیشه می‌گفت: «فقط آدم‌های متفاوت می‌تونن دنیا رو تغییر بدن. آدم‌های عادی حتی نمی‌تونن یه ذره رو جابه‌جا کنن.»
امیر
این کشور حاضره میلیاردها خرج تسلیحات و هواپیماهای جنگی بکنه، ولی وقتی سربازهایی که شاهد درد و رنج بوده‌ند، به خونه برمی‌گردن، هیچ‌کس پیدا نمی‌شه که حاضر باشه حتی پنج دقیقه به حرف‌های اون‌ها گوش کنه.
فرشید
«چیزی میل داری؟» السا مف‌اش را بالا می‌کشد و می‌پرسد: «مثلاً چی؟» ابروهای آلف بالا می‌روند. «نمی‌دونم، قهوه؟» السا سرش را بلند می‌کند و به او زل می‌زند. «من هفت سالمه!» «چه ربطی داره؟» «چند تا هفت‌ساله می‌شناسی که قهوه بنوشن؟» السا سرش را با نارضایتی تکان می‌دهد. «هفت‌ساله‌های زیادی رو نمی‌شناسم.» السا می‌گوید: «معلومه!» آلف غرغرکنان می‌گوید: «خیلی خب، فراموشش کن.»
هدهدسبا
اگه آدم نمی‌تونه چیز بدی رو از ذهنش پاک کنه، باید روی اون چیزهایِ خوبِ زیادی بپاشه.
Pariya
ساکنین دنیای واقعی همیشه ادعا می‌کنند که با گذشت زمان، از شدت غم و درد کاسته می‌شود، ولی این موضوع حقیقت ندارد. غم و درد تغییر نمی‌کند، ولی اگر ما مجبور شویم تمام عمر آن‌ها را دنبال خودمان بکشانیم، دیگر قادر نخواهیم بود هیچ‌چیز دیگری را تحمل کنیم. آن وقت غم ما را کاملاً زمین‌گیر می‌کند. پس آن‌ها را در یک چمدان بسته‌بندی می‌کنیم و دنبال جایی می‌گردیم که بتوانیم چمدان را آنجا بگذاریم.
زهرا
«بزرگ‌ترین نیروی مرگ در این نیست که جان کسی را می‌ستاند، بلکه در این است که می‌تواند بازماندگان را به نقطه‌ای برساند که دیگر نخواهند به زندگی ادامه دهند.»
سیویل
مادربزرگ همیشه می‌گفت: «واقعاً پشیمونی هیچ سودی نداره، فقط باعث می‌شه که آدم سردرد بگیره.»
سیویل
ساکنین دنیای واقعی همیشه ادعا می‌کنند که با گذشت زمان، از شدت غم و درد کاسته می‌شود، ولی این موضوع حقیقت ندارد. غم و درد تغییر نمی‌کند، ولی اگر ما مجبور شویم تمام عمر آن‌ها را دنبال خودمان بکشانیم، دیگر قادر نخواهیم بود هیچ‌چیز دیگری را تحمل کنیم. آن وقت غم ما را کاملاً زمین‌گیر می‌کند.
محمد
داشتن یک ابرقهرمان حق تمام کودکان هفت‌ساله است. به‌همین راحتی. و هر کس نظر دیگری داشته باشد، عقلش درست کار نمی‌کند.
_SOMEONE_
به‌جای خریدن چیزی با سکه، آدم می‌تواند اجناس را در ازای تعریف کردن یک داستان خوب به دست بیاورد، و در آنجا به کتابخانه، «بانک» گفته می‌شود.
زهرا

حجم

۳۸۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۸۸ صفحه

حجم

۳۸۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۸۸ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان