بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خاطرات ثریا پهلوی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خاطرات ثریا پهلوی

بریده‌هایی از کتاب خاطرات ثریا پهلوی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۶۰ رأی
۳٫۶
(۶۰)
می‌گویند رضا شاه خیال داشت در این مورد متممی‌به قانون اساسی اضافه کند که بر طبق آن هر ملکه‌ای برای به دنیا آوردن فرزند ذکور مهلتی پنج ساله داشت و در صورت عدم موفقیت، در پایان این مهلت خود به خود مطلقه می‌شد.
monika
ثریا زنی بود که محمدرضا واقعاً عاشقش بود.
سپیده
. من اطمینان دارم ماجرایی که در زیر بازگو می‌کنم عین واقعیت است: وقتی شمس و اشرف به سن ازدواج رسیدند، رضاشاه آن دو را به اتاق کارش احضار کرد و در آنجا دو مرد جوان را به آنها معرفی کرد و گفت: «اینها شوهر‌های شما هستند. انشالله به پای هم پیر شوید.» این دو علی قوام و علی جم بودند. قرار بود که شمس با علی قوام و اشرف با علی جم ازدواج کند. شب قبل از عقدکنان‌، شمس پیش رضا شاه می‌رود و می‌گوید: «من از این علی جم بیشتر خوشم می‌آید. اگر اجازه بفرمایید به جای علی قوام، زن او بشوم.» رضا شاه جواب می‌دهد «البته‌، هیچ عیبی ندارد، هر کاری شدنی است.» اشرف مجبور شد در آخرین لحظه تسلیم هوس خواهر بزرگش بشود و با شوهر تعیین شده برای شمس ازدواج کند
سعید دونقطه دی
چه جوانه‌های احساسی که در اثر عقده‌های دیگران نشکفته می‌خشکند و چه رابطه‌های صمیمانه‌ای که می‌توانند به عشق تبدیل شوند ولی از ترس «حرف مردم» محکم نشده گسسته می‌شود.
((: noor
واقعیت جز این نبود که هر کس که به حضور من می‌آمد فقط و فقط به صلاح و منفعت شخص خویش می‌اندیشید. هیچ کس نمی‌توانست نسبت به من‌، یعنی به آن زنی که در مقام من قرار داشت‌، احساس صمیمیت کند. در شرایطی این چنین بود که کم کم معیارهای لازم برای تشخیص واقعیت و دروغ را از دست دادم. به عقیده من، شاهزاده‌ها و شهزاده خانم‌هایی که از ابتدای کودکی به اسارت زندگی تصنعی سلطنتی در می‌آیند، هرگز قادر نیستند واقعیت غم‌انگیز پیرامون‌شان را لمس کنند و تشخیص دهند در ذهن اطرافیانشان حقیقتاً چه می‌گذرد.
insadsal
هیچ کاری در دنیا مشکل‌تر از دلالی محبت نیست.
سپیده دم اندیشه
آداب معاشرت رسمی‌باقی نمی‌ماند. سر وینستون هم اتفاقاً همان روز سمعک جدیدی خریده بود که در تمام مدت خوردن غذا مرتباً خاموش و روشنش می‌کرد و قُر می‌زد که «من هنوز به این صاحب مرده عادت نکرده‌ام.» گاهی چند کلمه‌ای می‌شنید. گاهی اصلاً چیزی نمی‌شنید. بالاخره سمعکش را خاموش کرد و توی جیبش گذاشت و به این ترتیب گفتگوی طبیعی با میزبان شهیرمان میسر نشد. البته بعدها شنیدم مستر چرچیل هر وقت به شرکت در گفتگوی کسل کننده‌ای مجبور شود خرابی سمعک را بهانه می‌آورد و جانش را خلاص می‌کند.
سپیده دم اندیشه
از این نظر که من اصولاً با اعدام مخالفم، از شاه پرسیدم «این حکم را اجرا خواهید کرد؟» شاه جواب داد «نه. من از مصدق نفرت ندارم. احتمالا اگر او نبود هنوز هم نفت ما دست بیگانگان بود. به علاوه صلاح نیست از او یک شهید بسازیم.» شاه حکم اعدام مصدق را به سه سال حبس تنزل داد. پیرمرد مدت محکومیتش را در یک بیمارستان به سر برد و بعد به او اجازه داده شد به ملکش احمدآباد در نزدیکی تهران برگردد. در آن جا زیر نظر پلیس زندگی می‌کند و گرچه بیش از هشتاد سال از سنش می‌گذرد، معهذا با تمامی‌قلب و وجود یک یاغی به تمام معنی باقی مانده است.
سپیده دم اندیشه
در همین زمان در شهر شایع شد توده‌ای‌ها قصد دارند جسد رضاشاه را از قبرش بیرون بکشند. این بزرگترین کفر ممکن محسوب می‌شد چون برای ایرانیان متعصب شاه سایه خداست و آرامگاهش مکانی مقدس است.
سپیده دم اندیشه
اصل عبرت آموختن جز این نیست که انسان بیشتر از نقصها پند می‌گیرد تا از کمال مطلق،
سپیده دم اندیشه
این درباریان‌، در نظر من همان اشراف عصر لوئی شانزدهم بودند که با شوق و ذوق به استقبال انقلاب کبیر فرانسه می‌شتافتند...
سپیده دم اندیشه
من تشخیص دادم زنهای اطرافم نه تنها بی‌بهره از قدرت و نفوذ نیستند بلکه بالعکس دربار ایران درباری بیش از حد زنانه است. زن‌های دربار اگرچه رسماً حقی نداشتند ولی عملاً برای اجرای نقشه‌ها و رسیدن به هدف‌هایشان در بکار بستن انواع مکر و حیله مهارتی کم‌نظیر از خود نشان می‌دادند و به نظرم می‌آمد در میان حکومتی زن سالاری گرفتار آمده‌ام که حکمران آن تاج‌الملوک پهلوی است.
نفیس
بچه که بودم بگو و بخند و بازی را دوست داشتم. موجودی سر به هوا و محتاج محبت بودم. با تن دادن به ازدواج سلطنتی در شرایطی گرفتار آمدم که در آن گسترش روابط انسانی غیر ممکن بود. انگار مرا در یک قفس طلایی جای داده بودند، قفسی که در پشت میله‌های آن حق نداشتم‌، جز حرف‌های دست دوم غربال شده، کلامی بشنوم.
Zeinab
اما واقعیت زندگی این است که ظاهر امر همیشه می‌تواند فریبنده باشد.
BehRad
اگر بگویم تصور اینکه باید ایران را برای همیشه ترک کنم دلم را به درد می‌آورد، دروغ گفته‌ام...
BehRad
اشرف شاه را دوست داشت و می‌دانست که شاه عاشق ثریا است. به گفته اشرف: شاه عاشق ثریا بود و اگر ثریا می‌توانست برای او جانشینی بیاورد، آنان هیچ‌گاه از هم جدا نمی‌شدند...
سپیده
زندگی ثریا اسفندیاری در یک نگاه ثریا اسفندیاری بختیاری زاده ۱ تیر ۱۳۱۱ در اصفهان به دنیا آمد و در ۴ آبان ۱۳۸۰ در پاریس بر اثر سکته مغزی درگذشت. وی دومین همسر محمدرضا پهلوی و ملکه ایران بود. وی فرزند خلیل خان اسفندیاری و نوه اسفندیار خان سردار اسعد می‌باشد.
سپیده
شاه از من خواهش کرده بود فعلاً در مقابل پدرم هم خاموش بمانم و این برای من‌، که با پدرم رابطۀ بسیار صمیمانه و نزدیک داشتم، بسیار مشکل بود. اما من در مدت هفت سال آموخته بودم چطور احساسم را از دیگران پنهان کنم. در تمام طول پرواز تا ژنو‌، نگذاشتم کسی چیزی بفهمد و خود را همچون مسافری سر حال و خوشبخت جلوه می‌دادم.
سپیده
من بزرگ شدن مداوم این آرزو را در او به خوبی حس می‌کردم. او، به خاطر عشقش به من، می‌کوشید بی‌صبریش را از من پنهان کند، ولی، در مواردی این چنین، نمی‌توان یک زن را فریب داد و من هم از اینکه نمی‌توانستم آرزوی بزرگ او را برآورده کنم به همان نسبت رنج می‌بردم.
سپیده
مثل اینکه از عرش سقوط کرده باشم. من که بدترین ساعات زندگی او را تحمل کرده بودم،
سپیده

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۳۲,۵۰۰
۵۰%
تومان