بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خاطرات ثریا پهلوی | صفحه ۱۲ | طاقچه
کتاب خاطرات ثریا پهلوی اثر ثریا  اسفندیاری بختیاری

بریده‌هایی از کتاب خاطرات ثریا پهلوی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۵۷ رأی
۳٫۶
(۵۷)
و من تصمیمی ‌را که تمامی‌آینده‌ام به آن بستگی داشت تنهایی بگیرم. با وجود همۀ اینها‌، به طور عجیبی احساس آرامش می‌کردم. مطمئن بودم درست‌ترین کار زندگی‌ام را انجام داده‌ام.
سپیده
در حالی که به خودم فشار می‌آوردم متزلرل نشوم، جواب دادم
سپیده
روز بعد وقتی در میان عوعوی دسته جمعی سگ‌ها به تهران رسیدیم، از شدت خستگی بلافاصله خودم را به اتاق خوابم رساندم. واقعاً مثل سگ خسته بودم!
سپیده
دو روز بعد جناب وزیر تلفن زد و گفت «علیاحضرتا استدعا دارم اسم سگ را چرچیل نگذارید. سر وینستون این اسم گذاری را اکیداً غدغن کرده‌اند.»
سپیده
برای قفس بزرگ پرنده‌های خانه‌ام دو طوطی خریدم. دلم می‌خواست یک سگ از نژاد بولداگ هم داشته باشم. چند ساعت بعد از اینکه حرف خریدن بولداگ را زدم، یکی از بهترین نمونه‌های این نژاد را به سفارت ایران آوردند. از وزیر انگلیسی که سک را آورده بود پرسیدم «اسمش را چه بگذارم؟» او جواب داد «به عقیده من اگر اسمش را چرچیل بگذارید بد نیست.»
سپیده
مادرم وحشت‌زده پرسید «طفلکم‌، چه اتفاقی برایت افتاده؟ چرا آنقدر لاغر شدی؟ چرا رنگت اینطور پریده؟»
سپیده
حالا به ناگهان‌، قالی قرمز را از زیر پایم کشیده بودند. تمام آن چه را که برای حفظش حتی تن به مسخ شدن داده بودم از من گرفته بودند.
سپیده

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۱۱
۱۲
صفحه بعد