بریدههایی از کتاب فرندز
۳٫۸
(۶۱)
واقعاً نمیدانم که آدمها را دوست دارم یا نه.
آدمها وابستهاند، دروغ میگویند، خیانت میکنند، دزدی میکنند و بدتر از همه این که میخواهند دربارهٔ خودشان حرف بزنند. الکل بهترین دوستم بود، چون هیچوقت نمیخواست دربارهٔ خودش حرف بزند. همیشه کنارم بود، مثل سگ بیسروصدایی که به چشمهایم زل زده و آمادهٔ بیرونرفتن است. الکل دردهایم را آرام میکرد؛ از جمله این که تنها بودم، هیچکس را نداشتم و حتی کنار دیگران هم حس تنهایی میکردم.
زهرا
مالکوم گلدول میگوید اگر کاری را ده هزار ساعت انجام دهید، در آن متخصص میشوید. من با این روش در دو حوزه متخصص شدم: تنیس و مصرف الکل. فقط یکی از اینها زندگیام را نجات داد -خودتان حدس بزنید کدام بود.
Bookworm
ده سال بعد، این جمله را در «کتاب بزرگ الکلیهای گمنام» خواندم: «معتادها فکر میکنند که با مصرف الکل، دارند از مشکلاتشان فرار میکنند، اما در واقع میخواهند بر اختلالی روانی غلبه کنند که خودشان از آن بیخبرند».
Bookworm
مراقب باش، متی. هر چیزی که اونقدر خوبه، ممکنه عوارض هم داشته باشه.
El
حالا خودم هستم و این باید کافی باشد، همیشه هم کافی بوده. فقط خودم متوجه این مسئله نمیشدم.
Maria
«میدونی پیتر مقدس به کسایی که میخوان برن بهشت، چی میگه؟». وقتی قیافهٔ متعجبم را دید، گفت: «پیتر میگه زخمی هم دارین؟ وقتی اکثرشون با غرور میگن نه، هیچ زخمی ندارم، پیتر میگه چرا؟ مگه هیچچیزی در زندگیتون ارزش جنگیدن نداشت؟»
Maria
دیگر به نصفهونیمه انجامدادن کارها اعتقاد ندارم. مسیری که پشتکار در آن نباشد، برایم حوصلهسربر است. زخمها را دوست دارم، چون حکایت از یک داستان واقعی دارند و نشان میدهند که جنگیدهام و بهسختی پیروز شدهام.
Maria
حتماً باید همهٔ رؤیاهایتان برآورده شود تا بفهمید رؤیاهای اشتباهی بودهاند.
zahra_biniyaz
من کافی نبودم، هیچوقت تو زندگیم نتونستم کافی باشم، من بیچاره بودم و هیچکس دوستم نداشت.
زهرا
زخمها را دوست دارم، چون حکایت از یک داستان واقعی دارند و نشان میدهند که جنگیدهام و بهسختی پیروز شدهام.
El
وقتی یاد آن دعایی میافتم که سه هفته قبل از توافق برای بازی در دوستان کرده بودم، باید چه جوابی به خدا بدهم؟
خدایا، هر کاری که دوست داری باهام بکن، فقط یه کاری کن معروف بشم.
خداوند به قولش عمل کرد، اما خودم گفته بودم که هر بلایی که خواست، سرم بیاورد. خدا لطف خیلی بزرگی به من کرد، البته این همان خدایی است که پسر خودش را به صلیب کشیده بود. پس هر کاری میتوانست انجام دهد.
کاربر ۳۷۳۶۸۵۸
حالا کافی هستم، حتی بیشتر از کافی. دیگر نیازی به نمایشبازیکردن ندارم. تأثیری را که باید میگذاشتم، گذاشتهام. حالا باید عقب بایستم و از آن لذت ببرم. باید عشق و زندگی حقیقی را هم پیدا کنم، نه زندگیای که کنترلش در دست ترسهایم باشد.
rezvan
«معتادها فکر میکنند که با مصرف الکل، دارند از مشکلاتشان فرار میکنند، اما در واقع میخواهند بر اختلالی روانی غلبه کنند که خودشان از آن بیخبرند».
El
اعتیاد مثل جوکر است. فقط میخواهد نابودشدن دنیا را ببیند.
Bookworm
خدا همه جا هست، فقط باید ضمیرتان را پاک کنید تا او را ببینید.
نهال
«واقعیت مثل زیتونه، شاید اولش تلخ و بدمزه باشه، ولی کمکم ازش خوشت میاد».
zahra_biniyaz
خدا به هر کس بهاندازهٔ ظرفیتش مصیبت میدهد.
zahra_biniyaz
تحمل این همه شرم، تنهایی و حسرت برایم خیلی سخت بود.
زهرا
همیشه فکر میکنم اقیانوس بازتابی از ذهن نیمهخودآگاه انسان است. هم زیبایی در آن است و هم تاریکی -هم امواج و ماهیهای زیبا و حبابها و نور خورشید هستند و هم کوسهها و ماهیهای ببری و اعماق بیانتهایی که منتظرند تا قایقهای ماهیگیری را به کام مرگ بکشانند.
El
دیدهاید بعضی وقتها دنیا چه نقشههای باورنکردنیای برایتان میکشد؟ دیدهاید که حتی اگر خودتان هم بخواهید جلویش را بگیرید، باز هم کار خودش را میکند؟
niloofar
حجم
۸۰۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
حجم
۸۰۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان