- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب من زندهام
- بریدهها
بریدههایی از کتاب من زندهام
۴٫۷
(۸۲۶)
او به تمام معنا ابهت و جذبهی مادرانه داشت و با خشم و عشق مادری میکرد.
|نستوه|
پایم که به اولین پلهی خروجی هواپیما رسید، یادم افتاد امروز دوازدهم بهمن است؛ همان روزی که امام بعد از سالها چشمش به آسمان ایران روشن شد
آر-طاقچه
برادرها میگفتند همهی بچهها برای آمدن پیش شما اشتیاق نشان میدهند، چون واقعاً با دیدن صبوری و ایستادگی شما روحیه میگیریم.
آر-طاقچه
کلمات هم صدا و هم نگاه داشتند و میتوانستند ما را آرام یا متلاطم کنند. آنجا بود که معجزهی کلمه را دریافتم و فهمیدم چرا معجزهی پیامبر ما کلمه و کتاب بود. دریافتم این کلمه است که میتواند راهگشا و زندگیساز باشد.
آر-طاقچه
پرسید: چرا لباسهای شما مندرس و این همه وصله و پینه دارد؟
گفتیم: این لباسهای خودمان است که از روز اول اسارت به تن داشتیم. هنوز لباس اسارت عراقیها را تنمان نکردهایم.
با شنیدن این جمله نتوانست جلوی گریهاش را بگیرد.
آر-طاقچه
اصلاً معتقد بودیم که ناامیدی شرک است. کسی که خدا دارد یعنی امید دارد. ما چوبخطها را به امید رسیدن فردا میشمردیم.
آر-طاقچه
فقط صدای چرخش کلیدهای لعنتی در قفل سلول هیچوقت برایمان عادی نشد. هر بار با شنیدن این صدا اضطرابی کشنده تمام وجودمان را در هم میفشرد و با خودمان میگفتیم این همان لحظهای است که به هم وعده کردهایم و باید همدیگر را خفه کنیم.
آر-طاقچه
با موهای سرمان که هر روز کم و کمتر میشدند یک طناب ورزشی دیگر بافتیم و سعی کردیم جنبوجوشمان را بیشتر و دست و پای خوابرفتهمان را بیدار کنیم.
آر-طاقچه
نمیدانستیم کسی که نسبت به باز شدن در سلول ما واکنش و حساسیت نشان میدهد کیست اما بعدها فهمیدیم او وزیر نفت محمدجواد تندگویان است.
آر-طاقچه
جواد گفتم: دست مردها که باز است، چرا میخواهند دستهای ما را ببندند؟
ترجمه کرد و افسر عراقی گفت: نسوان الایرانیات اخطر من الرجال الایرانیین (زنهای ایرانی از مردهای ایرانی خطرناکترند) .
از اینکه دو دختر ایرانی در نظر آنها اینقدر باابهت و خطرآفرین بودند احساس غرور و استقامت بیشتری کردم.
آر-طاقچه
آقا فقط شش کلاس ابتدایی را خوانده بود اما درس زندگی را به خوبی میفهمید و این درسها را همیشه در قالب شعر و هنر و ادبیات به زیبایی به ما آموزش میداد.
آر-طاقچه
به من میگفت: اول نوبت دختر توجیبی باباس، بعد نوبت علی و بعد احمد.
آر-طاقچه
ما سه تا دخترخاله، میرویم خونهی خاله، میخوریم گوشت و جگر، میزنیم به همدیگر، هاپولو هاپو، هاپولو هاپو.
آر-طاقچه
همهی خانوادهها عیالوار بودند. اصلاً هر که عیالوارتر بود اسم و رسم بهتر و بیشتری داشت.
آر-طاقچه
بعدها فهمیدیم که ماشاءالله؛ کارگر آشپزخانه توانسته بود به نفرات آخر صف بگوید که صبح اول وقت محمودی توی آش شوربا صابون ریخته و توی چای ادرار کرده است.
کاربر ۱۴۱۲۲۷۸
اولین سؤالی که در محشر از ما میپرسند این است که چقدر در دنیا زندگی کردی و پاسخ همهی ما یکی است؛ به اندازهی چشم به هم زدنی؛ «کلمح البصر» .
رویای صادقه
خواستم بگویم کتاب هدایت است دیدم نه؛ بشارت هم هست. خواستم بگویم کتاب سعادت است دیدم نه؛ حکایت هم هست. خواستم بگویم کتاب قیامت است دیدم نه؛ حیات هم هست. خواستم بگویم این کتاب آخرت است دیدم نه، دنیا هم هست. گفتم این کتاب اصلاً، همه چیز است
رویای صادقه
گول قشنگی کسی یا چیزی را نخورید. بعضیها مثل گل خرزهره قشنگ هستند اما با ده من عسل هم نمیشود آنها را بخوری.
تینا
برای اینکه مطمئن شود ما میشنویم در قفس را باز و سگ را در اتاق ما رها میکرد. یقین داشتم همهی جنگها یک روز شروع و یک روز تمام میشوند و این روزها و لحظهها ابدی نیستند و بر این لحظهها پیروز خواهیم شد. بچهها را وادار میکرد به ما فحش بدهند. گلوی آنها باد میکرد اما حرفی نمیزدند؛ مثل اینکه لبهایشان را دوخته بودند و زبانشان به کلامی نمیچرخید. با دیدن غیرت و غرور لهشدهی برادرها اشکهایمان مثل دانههای سرب داغ بر گونههایمان میغلتید. آنها را مثل گونی این طرف و آن طرف پرتاب میکردند. محمودی به مسخره جملاتی از زیارت عاشورا میخواند و از نیروهای تازهنفس و ضدشورش برای شکنجه استفاده میکرد و مرتب میگفت: پیامبر خون عجم را بر عرب مباح کرده، معرکه است هر که میخواهد بیاید ثواب جمع کند!
یکی از سختترین شبها و روزهای زندگیام را میگذراندم.
leila
و این داستان، داستان دنبالهدار هبوط انسانیت در کسانی بود که خود را به خواب زده بودند تا وجدانشان آنها را آزار ندهد و به خیال خود قهرمان جنگ باشند. نخستین باری که شاهد این ماجرا بودیم. از اینهمه رنج و دردی که دیدیم همدیگر را به شدت در آغوش گرفتیم و لرزش دستها و نفسهایمان را با هم تقسیم کردیم. به عظمت وصفناشدنی روح بزرگ برادرانمان برای پذیرش و تحمل درد سجده کردیم و دو ساعت سر از سجده برنداشتیم
leila
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰۵۰%
تومان