بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم | صفحه ۴۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

بریده‌هایی از کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

۴٫۲
(۳۱۲)
به‌یاد داشته‌باش که یک مرد، عشق را پاس می‌دارد، یک مرد هرچه را که می‌تواند به قربانگاهِ عشق می‌آورد، آنچه فداکردنی‌ست فدا می‌کند، آنچه شکستنی‌ست می‌شکند و آنچه را که تحمّل‌سوز است تحمّل می‌کند؛ اما هرگز به منزلگاهِ دوست‌داشتن به گدایی نمی‌رود.
teorian
هر سلام، سرآغاز دردناک یک خداحافظی‌ست.
teorian
تمنّا، بودن را بی‌رنگ می‌کند. و آنچه از هر استغاثه به جای می‌ماند ندامت است.
teorian
تو زیستن در لحظه‌ها را بیاموز. و از جمیعِ فرداها پیکرِ کینه‌توزِ بطالت را مَیافرین.
Zeinab
فراموشی را بستاییم؛ چراکه ما را پس از مرگِ نزدیک‌ترین دوستْ زنده نگه می‌دارد، و فراموشی را با دردناک‌ترینِ نفرت‌ها بیامیزیم؛ زیرا انسان دوستانش را فراموش می‌کند، کتاب‌هایی را که خوانده‌است فراموش می‌کند، و رنگ مهربان نگاه یک رهگذر را... آن را هم فراموش می‌کند.
Zeinab
هر آشنایی تازه ‌اندوهی تازه است... مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان. هر سلام، سرآغاز دردناک یک خداحافظی‌ست.
Zeinab
هر آشنایی تازه ‌اندوهی تازه است... مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان. هر سلام، سرآغاز دردناک یک خداحافظی‌ست.
Zeinab
به‌یاد داشته‌باش که یک مرد، عشق را پاس می‌دارد، یک مرد هرچه را که می‌تواند به قربانگاهِ عشق می‌آورد، آنچه فداکردنی‌ست فدا می‌کند، آنچه شکستنی‌ست می‌شکند و آنچه را که تحمّل‌سوز است تحمّل می‌کند؛ اما هرگز به منزلگاهِ دوست‌داشتن به گدایی نمی‌رود.
Zeinab
نمی‌دانم. ما هرگز از آنچه نمی‌دانستیم و از کسانی که نمی‌شناختیم ترسی نداشتیم. ترس، سوغاتِ آشنایی‌هاست.
Zeinab
گریز، اصل زندگی‌ست. گریز از هر آنچه که اجبار را توجیه می‌کند. بیا بگریزیم.
Zeinab
شهر، آواز نیست که رهگذری به‌یاد‌بیاورد، بخواند و بعد فراموش‌کند. هیچ‌کس شهری را بی‌دلیل نفرین نخواهدکرد. هیچ‌کس را نخواهی‌یافت که راست‌بگوید که شهرم را نمی‌شناسم. انسان خاک را تقدیس می‌کند. انسان در خاک می‌رویَد چون گیاه و در خاک می‌میرد.
Zeinab
فرصت‌های گریزنده را چون قاصدک‌ها به دست باد نشاندیم. ما، در «خفاخانه» ‌های ضمیر خویش، چیزی را پنهان نگه‌داشتیم. پنهان و سرسختانه نگه‌داشتیم. و روزی دانستیم__ و تو نیز خواهی‌دانست__ که زمانْ جاودان‌بودن همه‌چیز را نفی می‌کند. پوسیدگی بر هر آنچه پنهان شده‌است دست می‌یابد و افسوس به‌جای می‌ماند.
Zeinab
برای دوست‌داشتنِ هر نَفَسِ زندگی، دوست‌داشتنِ هر دَمِ مرگ را بیاموز و برای ساختن هر چیزِ نو، خراب‌کردن هر چیزِ کهنه را و برای عاشقِ عشق بودن، عاشقِ مرگ‌بودن را.
Zeinab
بگذار که انتظار، فرسودگی بیافریند؛ زیرا تنها مُجرمان التماس خواهندکرد.
Zeinab
تحمّلِ تنهایی از گدایی دوست‌داشتن آسان‌تر است. تحمّلِ اندوه از گدایی همه‌ی شادی‌ها آسان‌تر است. سهل‌است که انسان بمیرد تا آنکه بخواهد به تکدّی حیات برخیزد.
Zeinab
یاد تو هر لحظه با من است؛ امّا یاد، انسا
Zeinab
باری گریختن، تنها از احساساتِ کودکانه خبر می‌دهد؛ امّا تکرار در گریز، ثَباتِ در عشق را اِثبات می‌کند. من، ایمان‌دارم که عشق، تنها تعلّق است. عشق، وابستگی‌ست. انحلالِ کاملِ فردیت است در جمع.
Zeinab
من هرگز نخواستم که از عشق افسانه‌یی بیافرینم؛ باورکن! من می‌خواستم که با دوست‌داشتن زندگی‌کنم __ کودکانه و ساده و روستایی. من از دوست‌داشتن، فقط لحظه‌ها را می‌خواستم. آن لحظه‌یی که تو را به نام می‌نامیدم.
Zeinab
فراموشی را بستاییم؛ چراکه ما را پس از مرگِ نزدیک‌ترین دوستْ زنده نگه می‌دارد، و فراموشی را با دردناک‌ترینِ نفرت‌ها بیامیزیم؛ زیرا انسان دوستانش را فراموش می‌کند، کتاب‌هایی را که خوانده‌است فراموش می‌کند، و رنگ مهربان نگاه یک رهگذر را... آن را هم فراموش می‌کند.
Zeinab
بگذار آنچه از دست رفتنی‌ست ازدست‌برود.
Zeinab

حجم

۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۵۰۰
تومان