کارهای ما، چه کار خوبمان و چه کار بدمان، چه شر و چه حُسنمان، بر این عالم سنگینی دارد و اثر میگذارد و زمین همین سنگینی را بیان میکند: <یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخْبارَها>. این اخبار راجعبه آن ثقل است: <وَاَخْرَجَتِ الْاَرْضُ اَثْقَالَهَا>. شاید این سنگینی، به یک معنا، همان ثقلی باشد که از <مِثْقالَ ذَرَّةٍ> آخر آیه بهدست میآید و این اثقال، مردهها و معادنش نباشند. زمین از سنگینی اعمال ما بر خود خبر میدهد و انسان تعجب میکند: <وَ قالَ الْاِنْسانُ ما لَها>؛ «بشر میگوید چه خبر شده است؟»
خلاصه، در این بینش که رفتن وجود وافی و شافی که حق هر ذرهای را در این عالم پرداخته، خلأ ایجاد میکند، تعبیر «عَظُمَتْ مُصِیبَتُک فِی السَّماوات»، بیانگر اثر وجود حسین در این عالم است.
چڪاوڪ
وقتی وجودی در این عالم، وافی شد و وفا پیدا کرد، یعنی حق همه آنچه را که با او در رابطه هستند، ادا کرد، فقدان چنین وجودی، الم و درد و رنجی را در تمامی آن رابطهها ایجاد میکند. گاهی وجودی در جمع ما هست که حضورش را احساس نمیکنیم و وقتی از بین ما میرود، طبیعتاً جداییاش را هم نمیفهمیم؛ اما گاهی رفتن کسی برایمان سخت میشود. ولی، وجودی کارگشا، مفید و مؤثر است. بهخاطر انسش، یا فعالیتش، یا محبت و صفا و وفایش، یا کارگشاییهایی که داشته، فقدانش، همه کسری را نشان میدهد.
چڪاوڪ
کسانی که معیت حسین را میخواهند و میخواهند زیر چتر او بروند، باید از خیلی چیزها جدا شوند. خود حسین در عاشورا نشان داده که باید از چه چیزهایی جدا شد. او از آب، امنیت، از همه چیزش و حتی از لباس پاره تنش و استخوانهایش و علامتهای بدنش جدا شد تا دیگر از او نشانی باقی نباشد!
رعنا