بریدههایی از کتاب خون خدا
۴٫۸
(۵)
انسانی که کرامت حق و رحمت حق و عنایت حق را باور کرده و قرب او را و احاطه او را میداند، وقتی که میبیند بلایی شکل گرفت و دارد او را از همه چیز جدا میکند، دیگر مشکلی ندارد، که بهراحتی میپذیرد. صبر در برابر بلا، کار ساده سالک است. اگر سالک به رضای حق و به قَدَر حق واقف شده باشد، صابر نیست، که شاکر است: «اللَّهُمَّ لَک الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکرِینَ لَک عَلیٰ مُصابِهِمْ.» اینجاست که در مصیبتها شکر تحقق پیدا میکند.
چڪاوڪ
نکند ما غربت حسین را ببینیم و چشم ببندیم! کمک کن از آنهایی نباشیم که فقط با اشکمان ولیمان را یاری میکنیم. در لحظهای که به ما احتیاج است، در لحظهای که به حضور ما، به خون ما، به تحمل ما، به اقدام ما، حداقل به فریاد ما احتیاج است، نکند آنجا فقط با اشک نظاره کنیم! نکند مثل شیعیان ابوسفیان باشیم که ریختن خون حسین را میدیدند و فقط بر او اشک میریختند و آستینی بالا نمیزدند.
n.jahangard
بلا ما را سنگین میکند، دلمان را میگیرد و خسته میشویم. اینجاست که از حق جدا میشویم؛ از حق میبریم و پیوندهامان را از او قطع میکنیم؛ و همین نشان این است که بلا را نفهمیدهایم؛ وگرنه اهل بلا در برابر بلا جزع ندارند، صبر هم ندارند، بلکه بالاتر، شاکرند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ شُکرِی لَک عَلیٰ ما زَوَیْتَ عَنِّی اَوْفَرَ مِنْ شُکرِی اِیّاک عَلیٰ ما خَوَّلْتَنِی»؛ خدایا! شکر من در برابر بلا، در برابر آنچه از آن محروم شدهام، بیشتر و وافرتر باشد از شکرم برای آنچه که به من رسیده است. باید شکر بر بلا، اوفر از شکر بر عطا باشد؛ چون در هر بلا، نِعَمی وجود دارد که عبارت است از: نقطهضعف من مشخص میشود، وابستگیام قطع میشود، باعث تمحیص من میشود.
چڪاوڪ
«لَوْ اَنَّ الْاِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْاَرْضِ سَاعَةً لَمَاجَتْ بِاَهْلِهَا کمَا یَمُوجُ الْبَحْرُ بِاَهْلِه»؛ «اگر به فرض محال امام یک ساعت از زمین برداشته شود، بل اهل خود موج بردارد (بالا و پائین شود) چنانچه دریا با اهل خود موج بردارد.»
چڪاوڪ
ما لعنهایمان بیاساس است؛ مثلاً کبوتری داریم و کسی آن را میگیرد؛ یا وسیلهای داریم و کسی آن را خراب میکند یا دوستی، آن را میبرد؛ آنها را لعن میکنیم؛ مثل وقتی که بچه بودیم و اگر کسی وسیلههایمان را که دوست داشتیم، میبرد، از او نفرت پیدا میکردیم و او را لعن میکردیم. کسی که مغازهاش را که ناندانیاش است، خراب میکنند، او از آن شهردار و شهرداری و حکومتی که این کار را کرده، ناراحت میشود و نفرت پیدا میکند و لعنشان میکند؛ در مقابلشان میایستد و حتی حاضر است به قتلشان کمر ببندد.
ما از وجود ولی چه بهرهای میگیریم و در فقدان او چه محرومیتی میبینیم که در برابر کسانی که ما را از او محروم کردهاند، بایستیم و قد علم کنیم و درگیر شویم و مبارزه کنیم و دستکم لعنشان کنیم. در روایتی درباره ولی آمده که حتی زمینهای خشک، کسانی را که ولایت را از مسیرش منحرف کردند، لعن میکنند؛ چون آن زمین حقش نبوده که خشک باشد.
چڪاوڪ
در روایت هست که ملائک، بالشان را برای طالب علم پهن میکنند و حتی ماهیهای دریا برایش استغفار و دعا میکنند. چرا؟ چون این وجودی که در طلب علم، و دنبال شناخت آداب و طرز برخورد است، طوری حرکت میکند که رنجی ندهد و فسادی به بار نیاورد. وقتی حتی ماهیهای دریا از آن فساد و گندی که انسان به این عالم میزند و دریا را هم به گند میکشد، چنانکه فرمود: <ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کسَبَتْ اَیدِی النّاسِ>، ایمن شدند و صدمه ندیدند، در مقام جبران و استغفار و دعا برمیآیند. وقتی ذرهذره این عالم از یک وجود کام میگیرد و بهره میگیرد، این بهره در دیدگاه عرفانی، همان است که میگویند انسان کامل و تام، واسطهٔ تمامی فیوضات است و حیات و رزق لحظهلحظه آنها از ولی به ایشان میرسد که در دید دیگر، این مطلب با عنوان وفای ولی مطرح میشود.
چڪاوڪ
برای کسانی که حکومت را میخواهند، هیچ چیز خطرناکتر از وجود حاکم صالح نیست. برای طالبان دنیا، هیچ چیز خطرناکتر از کسی نیست که میخواهد این دنیا را به جایگاه خودش ببرد؛ چون همه منافع آنها را زیر و رو میکند، لباس از تنشان درمیآورد، آذوقهشان را میگیرد، امن و راحتی و انسشان را میگیرد، اجتماعشان را متفرق میکند و پراکنده و نابودشان میسازد. پس معلوم است روزی که حسین را به خاک میاندازند و چشمه این نور را به خیال خودشان میبندند، روز تبرک و میمنت آنهاست.
چڪاوڪ
عاشورا در بینش اهل دنیا چیست؟ یک مسئله که در زیارت عاشورا مطرح شده، برکت است: «تَبَرَّکتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ»؛ «بنیامیه به این روز تبرک میجستند.» یکی از علما در شرحی که راجعبه زیارت عاشورا نوشته، بیان کرده که تبرک بنیامیه در این روز اینگونه بوده که لباس نو بپوشند و روزه بگیرند و غذا ذخیره کنند و شادی نمایند.
تبرک جستن بنیامیه با عاشورا، یعنی معتقد بودند که روز میمون و مبارکی است. انسان در بهار تخمی را میکارد و به خاک میدهد؛ چون مبارک است و زیاد میشود و رشد میکند؛ اینها هم معتقد بودند در عاشورا، در این روزی که خون حسین به خاک ریخته شد، هر کاری بکنند، مبارک میشود و حاصلش بیشتر میشود. آنها با چه بینشی این روز را متبرک میدانند؟
چڪاوڪ
چگونه و با چه توانی در برابر این مصیبتهای بزرگ باید بایستیم؟ اینجاست که جزع و داد انسان درمیآید؛ مگر اینکه با آن دید به قضیه نگاه کنیم که «اَللّٰهُمَّ لَک الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکرینَ لَک عَلیٰ مُصابِهِمْ»؛ از کسانی باشیم که در برابر مصیبت، طالب و شاکرند، نه صابر. بچهها در برابر بلاهایی که برایشان میآید، مثلاً آمپولی که باید بزنند یا دوایی که باید بخورند، خیلی جزع دارند؛ تا حدی از رشد که میرسند، دوا را میخورند و دم نمیزنند؛ به بلوغ که میرسند، برای این امور تشکر هم میکنند؛ ولی عدهای هستند که در صف میایستند و طالب رنج هستند. این تفاوت برخوردها در برابر بلا، از جزع و صبر تا شکر و طلب، منوط به مرحله روحی خاصی است؛ وگرنه این مصیبت و درد، قابل تحمل نیست.
چڪاوڪ
در روایت هم هست که اگر یک روز حجت نباشد، زمین آرام نمیگیرد. چطور آرام بگیرد چیزی که روح ندارد! چطور برپا بایستد کسی که همه نیرویش را از او گرفتهاند و دیگر چیزی برایش نمانده است!
وقتی آدم با این دید به قضیه نگاه میکند، مصیبت، معنای دیگری دارد. فشاری که من در رابطه با حسین میبینم، بهخاطر فشاری است که من در این رابطه، به حسین وارد میکنم؛ چون آن موجود را لطیف میبینم، برای من سخت است حرفی بزنم یا کاری بکنم که او را رنج دهد. اینکه در همراهی با او کم بیاورم و به آن کاروان نرسم و در آن سفینه ننشینم درحالیکه میبینم میرود، اینها آن رنجی است که باید بیشتر به آن دقت و توجه شود.
این مصیبت، مصیبت بزرگی است و تکرارش هم در زیارت عاشورا، روی این حساب است.
چڪاوڪ
حجم
۱۲۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۱۲۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
قیمت:
۱۹,۰۰۰
۹,۵۰۰۵۰%
تومان