بریدههایی از کتاب عاشقی یعنی جدایی
۳٫۱
(۲۱)
«عاشق شدن» ، ورود به یک رابطه نیست
همانطور که پیشتر بحث کردیم، این حقیقت که ما زخمهایمان را انکار میکنیم، ما را وادار میسازد رفتارهای معینی را تکرار کنیم؛ اینها فرصتهایی برای آگاهی و رشد هستند. اما به منظور پیشرفت در زندگی مشترک، همچنان باید با برخی افکار پذیرفته شده، بجنگیم. این کار به ما اجازه خواهد داد چالش پیش رو را بسنجیم و از قبل روشهایی را برای کمک به مواجهه با آنها ابداع نماییم.
Atieh
خودآگاهی محصول کنارهگیری از دیگران و تمرکز روی خود است، نوعی انقباض در واکنش به تأثیری که محیط بیرونی روی ما دارد. اما این کنارهگیری به فرد اجازه میدهد همچون یک وجود در عالم هستی آشکار شود.
فرهنگ
یونگ چنین نتیجهگیری کرد که در زندگی واقعی، مردان، یک زن را در میان تمام زنان و زنان، تمام مردان را در یک مرد جستوجو میکنند. این امر بیانگر این است که چرا زنان در کل نسبت به مردان وفادارترند و نیز چرا زنان از چند مرد در گروههای گمنام میهراسند، اما با یک مرد احساس راحتی میکنند.
ماهور
وقتی به ارزش خود واقف باشیم، میتوانیم از سقوط به درون روابط وابستهای که در آن حق حیات خود را از نگاه تأییدکننده شریکمان میگیریم، بپرهیزیم
ماهور
در زوجهای سنتی، آرامش خانواده محصول قربانی شدن زن بهخاطر منفعت همسرش بود. مردان و زنان با هم یکی میشدند و زوجی «مرد» را تشکیل میدادند، شخصیتی مطیع دستورات مردسالارانه. زن، فردیت، علایق، آرزوها و خلاقیت خود را فدا میکرد تا فرزندانش را پرورش دهد. او در محراب سوگند خورده بود به شوهرش «عشق بورزد، به او افتخار کند و مطیع او باشد» و نام او را بر خود بنهد. از روزی که زنان شروع به مقابله با وضعیت موجود کردند، بحرانی اجتنابناپذیر آغاز شد، زیرا ما فاقد هرگونه الگوی تاریخی هستیم که براساس آن مرد و زن در کنار یکدیگر زندگی کنند و درعین حال بتوانند تمامیت و خودمختاری خویش را حفظ نمایند.
mohadese
هدف ما این است که تفاوتها را از میان برداریم و در نهایت حس تنهایی و جدایی را که بهشدت از آن بیزاریم خاموش سازیم. ما در ناخودآگاه خود امیدواریم جراحت خودشیفتگی مبتنی بر این حقیقت را که میخواهیم مرد یا زنی تنها باشیم التیام بخشیم. آرزوی ما این است که با نزدیک شدن به فردی، این شکاف را پر کنیم.
همای
زنای مادرپسر همراه با آمیزش جنسی، در کشوری مثل ژاپن بیش از غرب اتفاق میافتد. بهنظر میرسد این امر ناشی از ساختار زندگی آنهاست: اغلب زنان ژاپنی پس از ازدواج خارج از منزل کار نمیکنند، درحالی که اکثر مردها شش روز در هفته کار میکنند و فقط برای خوابیدن به خانه میآیند. بهعلاوه، وقتی پسری ازدواج میکند، همچنان برای تصمیمگیری درباره زندگی زناشوییاش به مادر خود متکی است.
mhzm
رابطه مادرپسر حوزه بسیار حساسی است، زیرا برخلاف دختر، پسر در آینده مجبور خواهد شد با فردی همجنس مادرش ارتباط جنسی برقرار کند. بنابراین جدایی برای پسر امری حیاتی است تا بتواند بین همسر احتمالی و مادر خود تفاوتی روانشناختی قائل شود.
mhzm
در زمانی نه چندان دور، نوزادان دختر در چین کشته میشدند. در ژاپن، پزشکی که در یک کلینیک سقط جنین کار میکند، اظهار میدارد که بنا به اطلاعات بهدست آمده از آزمایش مربوط به تعیین جنسیت، از بارداریهای بیشماری جلوگیری بهعمل میآمد که اغلب آنها بهخاطر مؤنث بودن جنین صورت میگرفت. در آن کشور، پسرها نماد امنیت والدین در کهنسالی هستند، بنابراین مادران تحصیل فرزندان مذکر را ارزشمند تلقی میکنند. در گذشته نه چندان دور، حتی در فرهنگ خود ما، تولد یک پسر ارزشی بیش از یک دختر داشت. مادری یک بار به من گفت که وقتی پرستار دختر تازه به دنیا آمدهاش را نزد وی آورده بود، آهسته گفته بود: «امیدوارم خیلی ناراحت نباشی!»
mhzm
بهعنوان مثال در امپراطوری روم، مردم هیچ ممنوعیت اخلاقی برای از بین بردن دخترها نداشتند. طی دوران قرون وسطی مسیحی هزاران زن فقط بهخاطر متفاوت بودن، سوزانده شدند.
mhzm
بسیاری از زنان چنان عزتنفس ضعیفی دارند که نمیخواهند با سایر زنان باشند. آنها به محض اینکه خود را در میان گروهی از زنان میبینند، احساس میکنند در میان بازندگان قرار دارند. در چنین فضایی، رقابت، حسادت، حسرت و انتقامجویی پدیدههایی طبیعی است. در حقیقت، آنها مشکلات مربوط به هر گروه اقلیتی را تجربه میکنند، مشکلاتی ناشی از نفرت از خود و گروهی که در آن هستند.
mhzm
هر نوع خلاقیتی که به واسطه ترس از نفی شدن یا ضربه خوردن، نادیده گرفته شده بود، به منبعی از امید و انرژی دست خواهد یافت. در این زن که در انتظاری منفعلانه پنهان شده بود، عصبانیتی که به روحیهای جنگجو تغییرشکل یافته بود، به او اراده و شکیبایی خواهد داد. در زنی که بنا به عادت با مردان در قلمرو آنها میجنگد، این عصبانیت تغییر شکل یافته به نیرویی صمیمی و انسانی برای تأیید و تصدیق بدل خواهد شد، بهگونهای که او دیگر نیازی نخواهد داشت قدرت خود را علیه مردان بهکار ببرد.
mhzm
تعداد زیادی از زنان روابط خود با پدرانشان را تا سنین سیزده یا چهارده سالگی در مجموع طبیعی و مهرآمیز توصیف میکنند و اشاره میکنند که از آن زمان به بعد دنیایشان کاملا وارونه میشود. هلن پدنالت، شاعری که برای یک مجله فمینستی مطلب مینویسد، میگوید دوران کودکیاش در کنار پدری سپری شد که او را با خود به ماهیگیری و شکار میبرد. او از این رابطه خاص احساس غرور میکرد. وجودش سرشار از اعتماد بهنفس و عشق بود. تا اینکه روزی، همان پدر بدون هشدار قبلی، او را از بالا رفتن از زانوانش و بوسیدن خود منع کرد. نویسنده، زنگ خطری را که در آن زمان احساس کرد، توصیف میکند. او در آن زمان قادر نبود نگرش پدرش را درک کند. پدر که سعی داشت از دخترش محافظت نماید، در همان لحظه غرایز نوظهور دختر نوجوانش را جریحهدار کرده بود.
mhzm
مبحث زنا با محارم، این پرسش را در ذهن ایجاد میکند: فاصله درست بین یک پدر و دخترش چقدر باید باشد؟ زنا، الزامآ جنسی نیست، بلکه اغلب در سطح عاطفی اتفاق میافتد. در چنین وضعیتی، پدر به حریم زندگی عاطفی دخترش تجاوز میکند زیرا نمیتواند به او اجازه بدهد که برای خود زندگی کند
mhzm
ر حقیقت، روابط مهرآمیز که در سنین خردسالی بین دختر و پدرش شکل میگیرد، بهترین تضمین درمقابل زنا هستند. چه کسی دلش میخواهد از روی ناآگاهی و سهلانگاری نهالی را که سالیان سال از آن مراقبت کرده خراب کند؟
mhzm
اکثریت زنان خودفروش احتمالا قربانیان زنای با محارم هستند.
mhzm
بهنظر میرسد، انکار ویژگی فردی هر کودک تازه به دنیا آمده کار دشواری است. خاص بودن کودک از همان بدو تولد چنان بارز و آشکار است که والدین همواره از این بابت احساس شگفتی میکنند. بنابراین کودک کاغذ سفیدی نیست که آنها سناریوهایشان را رویش بنویسند.
mhzm
نشانههایی که برای ارزیابی یک هویت سالم بهکار میرود، عبارتاند از اعتماد بهنفس؛ توانایی انتخاب؛ رفتن به دنبال آرزوها و خواستهها؛ توانایی درک احساسات و نیازهای خود و توانایی ایجاد پیوندهای عاطفی. افرادی با هویتهای شکننده، مملو از تردید هستند. آنها در دنیایی خصمانه زندگی میکنند که بیوقفه به قضاوت و انتقاد مشغول است. آنها معمولا با احساس خود بیگانهاند و بابت نیازهایشان احساس گناه میکنند. آنها بر این باورند که حق بیان احساسات خود را ندارند. دوران کودکی سالم، دنیایی است که حمایت مورد نیاز کودک برای کشف دنیای پیرامون و اثبات احساسات و نیازهایش را به او میدهد.
mhzm
وقتی آنیموس و آنیمای درون هر روح با هم یکپارچه شوند، معجزه انسانی شگفتانگیز و ژرفی را رقم میزنند. آنها انواع تجربیات عاشقانه، از فرومایهترین تا والاترین آن را پدید میآورند.
mhzm
برمیانگیزد. این انرژی، قدرت عشقورزی و بخشیدن است، شفقت بینهایت و بردباری بدون دلیل. اگر این ظرفیت در مسیر نادرست قرار گیرد، تبدیل میشود به وابستگی، سرسپردگی، فروتنی بیش از حد، بردگی و آزارطلبی جنسی و در صورتی که مورد بیتوجهی قرار گیرد، به سردی، طرد و سختگیری بدل میشود. تمام اینها یک مرد را بر آن میدارد تا در ناخودآگاه خویش در جستوجوی شرکایی باشد که یک یا برخی دیگر از این وجوه را در شخصیت خود نمایان میسازند تا کشف کند که واقعآ کیست.
آنیموس، انرژیای است که میخواهد با دگرگون کردن ذات به واسطه قدرت اراده به کمال دست پیدا کند. انگیزهای برای عمل و حرکت. انگیزهای که اگر از مسیر خود منحرف شود، فرد را به نوعی شیدایی جنونآمیز، خودرأیی، دیکتاتوری و دگرآزاری مبتلا میسازد و اگر طرد شود، او را به فردی بیاراده، بینظم و خودتخریب بدل میسازد. زنان به دنبال شرکایی میگردند که بخشهای ناخودآگاه ذهنشان را به تصویر بکشند تا از این طریق به هویت واقعی خود پی ببرند.
mhzm
حجم
۳۱۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۳۴ صفحه
حجم
۳۱۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۳۴ صفحه
قیمت:
۹۴,۰۰۰
۵۶,۴۰۰۴۰%
تومان