بریده‌هایی از کتاب عاشقی یعنی جدایی

به‌نظر می‌رسد، لذت زندگی پاداش کسانی است که به نیازهای اصلی خود پاسخ می‌دهند و هویت اصلی خویش را ابراز می‌کنند. آنچه عشق می‌نامیم، می‌تواند به‌خوبی محصول این خرسندی باشد. انسانی که بر محدودیت‌های درونی خویش غلبه کرده و این شانس را دارد که آزادانه خود را ابراز نماید، در دنیایی از فراوانی و سپاس‌گزاری زندگی می‌کند، نه در دنیایی که همیشه همه چیز در آن نایاب است. قحطی می‌تواند همیشه وجود داشته باشد، اما مبدأیی اصلی هست که همیشه به او غذا می‌دهد و او را شادمی‌کند.

به‌کار می‌رود، عبارت‌اند از اعتماد به‌نفس؛ توانایی انتخاب؛ رفتن به دنبال آرزوها و خواسته‌ها؛ توانایی درک احساسات و نیازهای خود و توانایی ایجاد پیوندهای عاطفی. افرادی با هویت‌های شکننده، مملو از تردید هستند. آن‌ها در دنیایی خصمانه زندگی می‌کنند که بی‌وقفه به قضاوت و انتقاد مشغول است. آن‌ها معمولا با احساس خود بیگانه‌اند و بابت نیازهای‌شان احساس گناه می‌کنند. آن‌ها بر این باورند که حق بیان احساسات خود را ندارند. دوران کودکی سالم، دنیایی است که حمایت مورد نیاز کودک برای کشف دنیای پیرامون و اثبات احساسات و نیازهایش را به او می‌دهد

هر چه بیشتر با کودکان کار می‌کنیم، بیشتر به اهمیت نقش‌هایی که پرستاران بچه، محافظان یا حتی همسایه‌ها در تصویر خانواده ایفا می‌کنند، پی می‌بریم. البته این ارزشمندتر از یک فضای خلأ است. برخی از کودکان تنها ازطریق الگوهای تلویزیونی مفهوم زندگی را فرا می‌گیرند، همان الگوهای کلیشه‌ای فرهنگ ما که باید واجد صفات انسانی شوند

پدر و مادر هر دو شاغل باشند و زمانی برای سپری کردن با خانواده‌های خود نداشته باشند، کودکان در نوعی خلأ رشد پیدا می‌کنند و تصاویر والدینی مثبت حتی فرصت فعال شدن را نمی‌یابند. در چنین وضعیتی، هویت‌های مردانه یا زنانه کودک نامشخص باقی می‌ماند و آن‌ها از دستیابی به اعتماد به‌نفس و قدرت لازم برای رویارویی با زندگی، بازمی‌مانند.

مطلب فوق بدین معناست که تمام افراد پیرامون کودک، اعم از بستگان نزدیک یا دور، از ظرفیتی معادل پدر یا مادر برخوردارند و همه در رشد و پرورش عقده‌های والدینی نقش دارند. پدربزرگی خونگرم و مهربان می‌تواند رفتار پدری سرد و بی‌روح را جبران کند و بنابراین انرژی عاطفی عقده والدینی را از نو متعادل سازد.

وحدت والدین برای او از همه چیز برتر و بالاتر است، زیرا اعتقاد دارد، به کمال رسیدن دو جنس مخالف با یکدیگر است که از جهان هستی حمایت می‌کند. به همین دلیل، کودکانی که والدین آن‌ها از هم جدا شده‌اند، مدت‌های مدید در رؤیای یکی شدن دوباره والدین‌شان بسر می‌برند و از موفقیت در این کار احساس شادمانی می‌کنند، خواه این رویداد برایش شادی‌بخش باشد، همچون یک سالگرد یا غم‌انگیز باشد، همچون یک تصادف.

کودک به حدی در همزیستی با والدین زندگی می‌کند که باور دارد، این اوست که به واسطه اعمالش مسئول جدایی والدین یا رابطه سازگار آنان است. و

زنان به دنبال شرکایی می‌گردند که بخش‌های ناخودآگاه ذهن‌شان را به تصویر بکشند تا از این طریق به هویت واقعی خود پی ببرند. وقتی آنیموس و آنیمای درون هر روح با هم یکپارچه شوند، معجزه انسانی شگفت‌انگیز و ژرفی را رقم می‌زنند. آن‌ها انواع تجربیات عاشقانه، از فرومایه‌ترین تا والاترین آن را پدید می‌آورند.

ه‌طور خلاصه، می‌توان گفت آنیما نوعی انرژی در مردان است که نیاز به عشق‌ورزی، نیاز به محبت، توجه به دیگران و تحسین شدن را در او برمی‌انگیزد. این انرژی، قدرت عشق‌ورزی و بخشیدن است، شفقت بی‌نهایت و بردباری بدون دلیل. اگر این ظرفیت در مسیر نادرست قرار گیرد، تبدیل می‌شود به وابستگی، سرسپردگی، فروتنی بیش از حد، بردگی و آزارطلبی جنسی و در صورتی که مورد بی‌توجهی قرار گیرد، به سردی، طرد و سخت‌گیری بدل می‌شود.

به‌طور خلاصه، می‌توان گفت آنیما نوعی انرژی در مردان است که نیاز به عشق‌ورزی، نیاز به محبت، توجه به دیگران و تحسین شدن را در او برمی‌انگیزد. این انرژی، قدرت عشق‌ورزی و بخشیدن است، شفقت بی‌نهایت و بردباری بدون دلیل

روابط عاشقانه ما فقط راهی است برای یافتن والد جنس مخالف. ممکن است یک مرد زنی را انتخاب کند که شباهت زیادی به پدرش داشته باشد و یک زن عاشق مردی شبیه به مادرش شود.

قانون جبران بین چهره خویشتن و شخصیت بیرونی که یونگ آن را چهره اجتماعی یا نوعی نقاب می‌نامد، اعمال می‌شود و موجب می‌شود هنگام صحبت از وجه زنانه در مردان و وجه مردانه در زنان، محتاطانه عمل کنیم.

مردان، یک زن را در میان تمام زنان و زنان، تمام مردان را در یک مرد جست‌وجو می‌کنند. این امر بیانگر این است که چرا زنان در کل نسبت به مردان وفادارترند و نیز چرا زنان از چند مرد در گروه‌های گمنام می‌هراسند، اما با یک مرد احساس راحتی می‌کنند.

یا مردی که زن جدیدی را می‌بیند و بلافاصله دیوانه‌وار عاشقش می‌شود. چنانچه این مرد به نیازهای عاطفی و زندگی درونی خود توجه نکند، نسبت به این تأثیرات آسیب‌پذیرتر خواهد بود. ناخودآگاه او را به ایفای نقش در این سناریوها وادار می‌سازد تا او را از احساساتش آگاه کند.

یونگ خاطرنشان ساخت، آنیمای مردی که قویآ به واسطه ذهن عقلانی‌اش شناخته می‌شود و به نیازهای خود در حوزه روابط اهمیت نمی‌دهد، خود را در قالب رفتارهای غیرقابل‌کنترل و غیرعقلانی بروز می‌دهد که به‌طور غیرمنتظره بر او چیره می‌شود. این تصاحب واقعی حالات بی‌پروایانه در او چنان است که گویی او توسط یک روح تسخیر شده است و این روند مادام که یک مرد به‌صورت آگاهانه با آنیمای درون خود ارتباط برقرار نکند، در زندگی او رخ خواهد داد. این امر همچنین موجب خواهد شد در عشق سر از پا نشناسد و عاشق کسی شود که غفلتآ در او بخش‌هایی از خود را کشف کند.

شجاعت، پیشگامی، پایداری، عمل‌گرایی، سخنوری و معنویت در مفهوم وسیع‌تر آن. آنیموس، نمایانگر مرد شجاع و عمل‌گرا، هنرمند، رهبر کاریزماتیک یا معلم معنوی است. این‌ها ویژگی‌هایی است که زنان اغلب در مردان جست‌وجو می‌کنند. آنیما، مظهر احساسات، هوسرانی، شهود، توانایی عشق به خویشتن، مفهوم طبیعت و ارتباط با ناخودآگاه است. به لحاظ فرهنگی، آنیما نماد زن اسرارآمیز، شکننده؛ زن مادی، نفسانی؛ شاعر لطیف و راهنمای معنوی یا کشیش زن است. مردان به دنبال این قسم از زنان هستند.

اکثر مردم در مرحله‌ای هستند که خلاقیت آن‌ها هنوز زندانی عقده پدری یا عقده مادری است. مادام که وضع به این منوال باشد، افراد همچنان با کسانی ارتباط برقرار می‌کنند که بخش‌هایی از سناریوهای کودکی خود را با آن‌ها نمایش دهند. تا وقتی سناریوی مزبور تعالی پیدا نکند، این امر اتفاق خواهد افتاد. در این معنا، زندگی کامل است، زیرا همچنان همان غذا را مقابل ما قرار می‌دهد تا این‌که نسبت به آنچه می‌خوریم آگاه شویم.

این حقیقت که هر انسانی در درون خود تصویر کمابیش واضحی از شریک ایده‌آلش دارد، این امر را قابل درک می‌سازد. همین تصویر است که خیالات و رؤیاهای ما را شکل می‌دهد و ما را به جست‌وجوی عشق با امید تشکیل یک زوج سوق می‌دهد.

تفاوت‌های جنسی با ناکامل بودن ابتدایی ما در تضاد هستند. تأکید بر این که نقص ما نمی‌تواند برطرف شود، شوقی برای تکامل را در وجودمان پدید خواهد آورد و ما را به‌سوی جست‌وجوی گمشده خود در عشقی رمانتیک سوق می‌دهد. آن‌گاه رؤیای تنها بودن در مرکز جهان هستی، جای خود را به رؤیای آفرینش جهانی کامل با فردی دیگر خواهد داد!

هر قدر فردی بیشتر درباره جنسیت خود احساس امنیت خاطر کند، هنگام مواجهه با تفاوت‌ها کمتر احساس خطر خواهد کرد. اگر مردی به ویژگی‌های مردانه خود اطمینان داشته باشد، می‌تواند نگرش مبتنی بر وجود آنچه اصطلاحآ ویژگی‌های زنانه نامیده می‌شود را در خود بپذیرد. به همین شکل، زنی که به زنانگی خود اطمینان دارد، قادر خواهد بود ویژگی‌های مردانه را نیز در خود بپذیرد. وقتی تفکیک جنسیتی به درستی انجام نگیرد، افراد با این خطر مواجه هستند که بخواهند در طول زندگی با مرد بودن یا زن بودن افراط‌گونه، تفاوت خود را به اثبات برسانند.