بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نظریه ای درباره شغل های مزخرف | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نظریه ای درباره شغل های مزخرف

بریده‌هایی از کتاب نظریه ای درباره شغل های مزخرف

نویسنده:دیوید گریبر
امتیاز:
۳.۰از ۲۱ رأی
۳٫۰
(۲۱)
کلمهٔ انگلیسی sheriff تحریف واژهٔ عربی «شَریف» است و یکی از آن سمت‌هایی بوده که از سیستم مدیریتی سیسیل الهام گرفته بودند.
Juror #8
کمتر چیزی ناراحت‌کننده‌تر از شادی تحمیلی است.
Juror #8
مردم واقعاً تصوری از ارزش اجتماعی کارشان دارند، اما وضع جامعهٔ ما طوری شده که نه‌تنها ارزش اجتماعی کار معمولاً نسبت معکوسی با ارزش اقتصادی‌اش دارد (هرچه بیشتر به دیگران سود برساند، درآمد کمتری به ارمغان می‌آورد)، بلکه خیلی از افراد این وضعیت را اخلاقاً پذیرفته‌اند و درست می‌دانند، یعنی واقعاً باور دارند اوضاع باید همین‌طور باشد. یعنی باید به رفتار بی‌فایده یا حتی مخرب پاداش دهیم و کسانی را که هر روز تلاش می‌کنند تا دنیا جای بهتری شود مجازات کنیم.
Juror #8
اگر ۳۷ تا ۴۰ درصد از شغل‌ها کاملاً بیهوده‌اند و دست‌کم ۵۰ درصد کاری که در شغل‌های اداریِ غیربیهوده انجام می‌شود نیز به همان اندازه بیهوده است، شاید بتوان نتیجه گرفت که دست‌کم نیمی از کل کار انجام‌شده در جامعه را می‌توان حذف کرد، بی‌آنکه هیچ تفاوت مهمی ایجاد شود.
Juror #8
«مزخرف‌سازی اقتصاد تازه شروع شده است».
Juror #8
شاید مسئله این نباشد که رقصندگی برهنه شغلی مزخرف است، بلکه این موقعیت نشان می‌دهد که ما در جامعه‌ای مزخرف زندگی می‌کنیم.
Juror #8
اگر زنی بتواند با رقص برهنه پنج برابر بیشتر از تدریس و پژوهشگری در سطح جهانی پول دربیاورد، آیا بر همین اساس نمی‌توان گفت که رقص برهنه شغلی مزخرف است؟
Juror #8
جامعه‌ای که عملاً به اکثریت جمعیت بانوانش می‌گوید اگر بین سن ۱۸ تا ۲۵ سال روی جعبه‌ای برقصند، ارزششان از هر مقطع دیگری از زندگی‌شان (فارغ از استعدادها و دستاوردها) بیشتر است مشکلاتی به‌شدت اساسی دارد.
Juror #8
می‌توان گفت قرابت ساختاری اساسی‌ای میان اسراف بیهوده و مزخرف‌بازی وجود دارد و نظریه‌پردازان روان‌شناسی اقتصادی، از تورستن وبلن گرفته تا زیگموند فروید و ژرژ باتای، اذعان کرده‌اند که در رأس هرم ثروت (آسانسورهای طلاکاری‌شدهٔ دونالد ترامپ را در نظر بگیرید) مرز بسیار باریکی میان تجملات شدید و کثافت مطلق وجود دارد (بی‌دلیل نیست که طلا معمولاً در رؤیاها با نماد مدفوع تجلی می‌یابد و برعکس).
Juror #8
این تصور که عمدتاً زنان در شغل‌های مزخرف مشغول به کار می‌شوند هم جنسیت‌زده است و هم به نظرم نشانهٔ اوج ناآگاهی از نحوهٔ کارکرد اداره‌جات و دفاتر است. احتمالِ این بیشتر است که دستیار اداریِ (خانم) یک معاون آموزشی (آقا) یا «مدیر شبکه‌های راهبردی» تنها فردی باشد که در آن دفتر کار می‌کند و چه‌بسا رئیسش باشد که در دفتر خود لم می‌دهد و وارکرفت بازی می‌کند.
Juror #8
وقتی مدیران پژوهش‌های علمی مربوط به روش‌های بهره‌گیری از کار انسان با کمترین زمان و انرژی را دست‌وپا کردند، هرگز آن تکنیک‌ها را دربارهٔ خود به کار نبستند، یا اگر هم بستند اثرش ظاهراً عکس چیزی شده که قصد داشتند. درنتیجه، در همان دوره‌ای که بی‌رحمانه‌ترین کاربست تسریع و تعدیل نیرو در بخش یقه‌آبی‌ها اتفاق افتاد، سمت‌های مدیریتی و اداری بی‌معنا نیز تقریباً در تمام شرکت‌های بزرگ به‌سرعت تکثیر شدند. گویی شرکت‌ها مدام در حال حذف اضافات از خط تولید بودند و با پول‌هایی که پس‌انداز می‌شد کارکنان غیرضروری دیگری برای دفاتر طبقهٔ بالا استخدام می‌کردند
Juror #8
فشار بر روی شرکت‌ها جهت تعدیل نیرو و افزایش بهره‌وری از زمان ادغام‌ها و اکتساب‌های دههٔ ۱۹۸۰ دوچندان شده است. اما این فشار تقریباً همیشه متوجه افرادِ کف هرم بوده است، همان‌ها که واقعاً وسایل می‌سازند و تعمیر و ترمیم و جابه‌جا می‌کنند.
Juror #8
روی کاغذ، این امکان وجود دارد که شغلی هم آشغال باشد و هم مزخرف. به نظرم می‌توان گفت بدترین شغل قابل‌تصور ترکیبی از این دو است.
Juror #8
کمتر کسی را می‌شناسم که حاضر باشد سِمت بیهودهٔ مدیریت میانی را با شغل حفر چاه عوض کند، حتی اگر بداند حفر چاه ضرورت دارد (البته افرادی را می‌شناسم که از شغل خود استعفا دادند تا نظافتچی شوند و از تصمیمشان هم خوشحال‌اند).
Juror #8
شغل‌های آشغال معمولاً یقه‌آبی و دستمزدی‌اند، و شغل‌های مزخرف یقه‌سفید و حقوق‌بگیری. کسانی که شغل آشغال دارند معمولاً در معرض تحقیر قرار می‌گیرند؛ هم سخت کار می‌کنند و هم دقیقاً به همین دلیل مورد احترام چندانی قرار نمی‌گیرند. اما دست‌کم می‌دانند که کاری مفید انجام می‌دهند. کسانی که شغل مزخرف دارند معمولاً وجهه و شأن بالایی دارند؛ مورد احترام قرار می‌گیرند، حقوق خوبی دارند و افراد موفقی به شمار می‌آیند، یعنی افردی که به‌حق می‌توانند به کارشان افتخار کنند. اما در نهان می‌دانند که هیچ موفقیتی کسب نکرده‌اند؛ حس می‌کنند کاری نکرده‌اند که سزاوار اسباب‌بازی‌های مصرفی‌ای باشند که زندگی‌شان را پر از آن‌ها کرده‌اند؛ حس می‌کنند همه‌چیز مبتنی بر یک دروغ است، و واقعاً هم جز این نیست.
Juror #8
بعضی از مفاهیم الهیاتیِ مربوط به کار چنان مقبولیت عامی دارند که اصلاً نمی‌توان آن‌ها را به چالش کشید. آدم نمی‌تواند بگوید که افراد سخت‌کوش به‌خودی‌خود ستودنی نیستند (یعنی فارغ از اینکه در چه کاری سخت تلاش می‌کنند) یا افراد کارگُریز به‌هیچ‌وجه پَست نیستند، و بعد انتظار داشته باشد در مباحثات عمومی حرفش را جدی بگیرند.
Juror #8
خودِ رشتهٔ اقتصاد از فلسفهٔ اخلاق سر برآورد (آدام اسمیت استاد فلسفهٔ اخلاق بود) و فلسفهٔ اخلاق هم، به‌نوبهٔ خود، از شاخه‌های الهیات به شمار می‌آمد. خیلی از مفاهیم اقتصاد مستقیماً ریشه در انگاره‌های دینی دارند. درنتیجه، استدلال‌های مربوط به ارزش همیشه رنگ‌وبوی الهیاتی دارند.
Juror #8
ستون‌نویسانْ واعظان اخلاقی روزگار ما هستند. آن‌ها را می‌توان همتای سکولار روحانیون واعظ دانست. وقتی هم دربارهٔ کار می‌نویسند، استدلال‌هایشان بازتاب سنت الهیاتی دیرینی است که کار را وظیفه‌ای مقدس -وظیفه‌ای که در آنِ واحد هم نفرین است و هم نعمت- و انسان را ذاتاً موجودی گناهکار و تنبل می‌داند که اگر بتواند از زیر کار دربرود، قطعاً چنین خواهد کرد.
Juror #8
در آن بالابالاهای سیستم مالی اصلاً صحبت از شغل‌های مزخرف نیست. حتی صحبت از کسانی هم نیست که سخن پروپاگاندیست‌های خودشان را باور کرده‌اند. فقط صحبت از یک مشت گوش‌بُر است.
Juror #8
اکثر افرادی که به دنیا آسیب می‌رسانند در خیال خوششان از این واقعیت بی‌خبرند. یا عقلشان را دست انواع و اقسام مواجب‌بگیرها و نوچه‌هایی می‌دهند که لاجرم دورشان گرد می‌آیند و دلایلی سرهم می‌کنند که چرا این افراد کارشان درست است (امروزه این جماعت‌ها را معمولاً اندیشکده می‌گویند).
Juror #8

حجم

۶۰۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۶۲ صفحه

حجم

۶۰۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۶۲ صفحه

قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰
۵۰%
تومان