بریدههایی از کتاب نظریه ای درباره شغل های مزخرف
نویسنده:دیوید گریبر
مترجم:علیرضا شفیعی نسب
انتشارات:انتشارات ترجمان علوم انسانی
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲۱ رأی
۳٫۰
(۲۱)
کاری که با خود کردهایم مشکل اساسی دارد؛ شدهایم تمدنی بر پایهٔ کار، آنهم نه «کار مولد»، بلکه کاری که فینفسه هدف و معناست. به این باور رسیدهایم که آدمها بیارزشاند و لیاقت عشق و دلسوزی و کمک از سوی جامعه را ندارند مگر اینکه در شغلی که لذت چندانی از آن نمیبرند بیشتر از حد دلخواهشان کار و تلاش کنند.
me
به قول سقراط، وقتی این اتفاق میافتد (یعنی تعریف خودمان به نتایجی میانجامد که احساس میکنیم غلط است)، دلیلش آن است که از تفکرات خودمان آگاه نیستیم (همین است که میگوید وظیفهٔ اصلی فیلسوف این است که چیزهایی به مردم بگوید که خودشان میدانند اما متوجه نیستند که میدانند. میتوان گفت ما انسانشناسها نیز همین کار را میکنیم).
ali73
بردهای که در کشتی جنگی کار میکند دستکم میداند به او ظلم کردهاند. اما کارمندی اداری را در نظر بگیرید که در ازای ساعتی ۱۸ دلار مجبور است روزی هفت ساعت و نیم پشت کامپیوتر بنشیند و وانمود کند که دارد تایپ میکند؛ یا عضو کمسابقهٔ تیم مشاورهای که مجبور است هفتهبههفته سمیناری مشابه را دربارهٔ نوآوری و خلاقیت برگزار کند و ۵۰ هزار دلار در سال بگیرد؛ چنین افرادی سردرگم میشوند.
نارگیل
گمانم عنوان شغلیام در دستهٔ شغلهای مزخرف قرار بگیرد، اما واقعیت زندگی شغلیام این است که در جایگاه دستیار شخصیِ رئیس کار میکنم. و در این نقش، واقعاً وظایفی دارم که نیازمند انجاماند صرفاً به این دلیل که افرادی که دستیارشان هستم خودشان یا خیلی «پرمشغله» اند یا به دکوپوزشان نمیخورد این مدل کارها را انجام دهند. اتفاقاً اکثر مواقع انگار من تنها کسی هستم که در محل کارم واقعاً کاری انجام میدهم. بعضی روزها چپوراست پادویی میکنم، درحالیکه اکثر مدیران میانی سر جایشان مینشینند و به دیوار خیره میشوند. معلوم است حسابی حوصلهشان سر رفته یا میخواهند با انجام کارهای بیهوده فقط وقت بکُشند (مثل آن یارو که روزی نیم ساعت کولهاش را مرتب میکند).
آرش
گر کسی بخواهد انسانی را به هیچ نزول دهد (وحشیانه مجازاتش کند و طوری خردش کند که سرسختترین قاتل هم در برابر چنین مجازاتی به خود بلرزد و وحشت کند)، لازم است کارش را کاملاً بیفایده و حتی پوچ کند.
اعمال شاقه، که هماکنون در جریان است، هیچ جذابیتی برای فرد محکوم ندارد، اما دستکم فایده دارد. محکوم آجر میسازد، زمین حفر میکند، ساختمان میسازد؛ تمام این کارها معنا و هدفی دارند. زندانی شاید حتی گاهی به کارش علاقهمند شود. آنوقت مشتاق میشود با مهارت و مزیت بیشتر کار کند. اما او را وادارید که آب را از ظرفی در ظرف دیگر بریزد، شن را بکوبد، کپهای خاک را از جایی به جای دیگر ببرد و بلافاصله برگرداند؛ آنوقت مطمئنم پس از چند روز زندانی یا خودش را دار میزند یا مرتکب هزار جور جرم و جنایت سنگین میشود، چون ترجیح میدهد بمیرد اما چنین تحقیر و شرم و عذابی را تحمل نکند
آرش
مردی شغلش تمیزکردن پهن فیلها بعد از اجرای سیرک بود. هر کاری میکرد، بوی گند از بدنش نمیرفت. لباس عوض میکرد، موهایش را میشست، بدنش را مدام لیف میکشید، اما همچنان بوی گند میداد و زنان از او فراری بودند. سرانجام روزی یکی از دوستان قدیمیاش پرسید «چرا این بلا را سر خودت میآوری؟ اینهمه شغل، خب برو سراغ شغل دیگر». مرد پاسخ داد «چه میگویی؟ یعنی عرصهٔ نمایش را ول کنم؟!»
آرش
شغل مزخرف نوعی از اشتغال است که از بس بیهوده، غیرضروری و آسیبزاست که حتی فرد شاغل هم نمیتواند وجود آن را توجیه کند.
بعضی شغلها از بس بیهودهاند که اگر فرد شاغل غیبش بزند کسی حتی متوجه نمیشود. این اتفاق معمولاً در بخش دولتی رخ میدهد
نارگیل
وقتی میبینید کسی تحت لوای بهرهوری اقتصادی کاری میکند که ظاهراً خلاف منطق اقتصادی است (مثلاً به آدمها پولی کلان بدهی که کل روز هیچ کاری نکنند)، باید مثل رومیان باستان پرسید «کی بونو؟»، یعنی «چه کسی منفعت میبرد؟» و چطور.
AmirmohammadYavari
وقتی میبینید کسی تحت لوای بهرهوری اقتصادی کاری میکند که ظاهراً خلاف منطق اقتصادی است (مثلاً به آدمها پولی کلان بدهی که کل روز هیچ کاری نکنند)، باید مثل رومیان باستان پرسید «کی بونو؟»، یعنی «چه کسی منفعت میبرد؟» و چطور.
AmirmohammadYavari
وقتی میبینید کسی تحت لوای بهرهوری اقتصادی کاری میکند که ظاهراً خلاف منطق اقتصادی است (مثلاً به آدمها پولی کلان بدهی که کل روز هیچ کاری نکنند)، باید مثل رومیان باستان پرسید «کی بونو؟»، یعنی «چه کسی منفعت میبرد؟» و چطور.
AmirmohammadYavari
البته بعضی شغلها ذاتاً ناخوشایندند اما به طرق دیگری رضایتبخشاند (لطیفهای قدیمی هست که میگوید مردی شغلش تمیزکردن پهن فیلها بعد از اجرای سیرک بود. هر کاری میکرد، بوی گند از بدنش نمیرفت. لباس عوض میکرد، موهایش را میشست، بدنش را مدام لیف میکشید، اما همچنان بوی گند میداد و زنان از او فراری بودند. سرانجام روزی یکی از دوستان قدیمیاش پرسید «چرا این بلا را سر خودت میآوری؟ اینهمه شغل، خب برو سراغ شغل دیگر». مرد پاسخ داد «چه میگویی؟ یعنی عرصهٔ نمایش را ول کنم؟!»).
me
این ظاهراً حقیقتی کلی است که فلان دسته از صاحبان قدرت هرچه آسیب بیشتری به دنیا بزنند پاچهخاران و پروپاگاندیستهای بیشتری دورشان جمع میشوند و دلایلی دستوپا میکنند که چرا این افراد کارشان درست است. احتمالاین هم بیشتر میشود که دستکم بعضی از این صاحبان قدرت حرفشان را باور کنند.
me
طبقهٔ حاکم به این نتیجه رسیده که جمعیت شادمان و مولدی که وقت آزاد داشته باشند خطرناک میشوند (ببینید در دههٔ شصت که جمعیت کمی به آن سمتوسو رفت چه اتفاقاتی که نیفتاد).
matin eghaee
شغل مزخرف نوعی از اشتغال است که از بس بیهوده، غیرضروری و آسیبزاست که حتی فرد شاغل هم نمیتواند وجود آن را توجیه کند، اما احساس میکند موظف است خلاف این را تظاهر کند.
ali73
حجم
۶۰۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۶۲ صفحه
حجم
۶۰۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۶۲ صفحه
قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰۵۰%
تومان