«اینجا، هیچ کس دیگری نمیتوانست اجازهی ورود بگیرد. چرا که این ورودی تنها برای تو ساخته شده بود و من اکنون میروم و این در را برای همیشه میبندم.»
Husayn Parvarde
مرد روستایی انتظار چنین دشواریهایی را نداشت: او با خود فکر میکند که قانون باید همیشه و برای همه در دسترس باشد، اما چنان که با دقت بیشتری به نگهبان در کت پشمی، با بینی بلند و نوکدار و ریش بلند، باریک و سیاه تاتاریاش نگاه میکند، تصمیم میگیرد که بهتر است تا زمانی که اجازهی ورود را بگیرد، صبر کند.