بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خانه‌ی ارواح | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خانه‌ی ارواح

بریده‌هایی از کتاب خانه‌ی ارواح

۲٫۶
(۱۵۲)
«برای چه به اینجا آمدم؟ دنبال چه بودم؟»
yurika stargirl
«آه، گنج مدفون شما این است؟ نوری در دل.»
lover boOk
فریاد می‌زنم: «آه، گنج مدفون شما این است؟ نوری در دل.»
محمدرضا
از اعماق چاه‌های خاموش کبوتری چاهی بغبغو کرد.
محمدرضا
لحظه‌ای بعد نور رنگ باخته بود. بیرون توی باغ؟ اما درختان تاریکی را در پرتو سرگردان خورشید می‌تنیدند. پرتو سوزانی را که همیشه پشت شیشه جستجو می‌کردم، چقدر زیبا و لطیف زیر سطح فرو رفت. شیشه مرگ بود، مرگ بین ما بود. اول به سراغ زن می‌آید، صدها سال پیش. بعد خانه را ترک می‌کند، تمام پنجره‌ها را مهر و موم می‌کند و اتاق‌ها تاریک می‌شوند. مرد خانه را ترک کرد. زن را ترک کرد. به شمال رفت. به شرق رفت، دید که ستاره‌ها به سوی آسمان جنوب رو کرده‌اند. به جستجوی خانه رفت، آن را رها پایین تپه‌های سبزه پوش دانز یافت. نبض خانه با خوشحالی می‌زد: «امن. امن. امن. گنج مال شماست.»
الهام حمیدی
پرتو سوزانی را که همیشه پشت شیشه جستجو می‌کردم، چقدر زیبا و لطیف زیر سطح فرو رفت. شیشه مرگ بود، مرگ بین ما بود. اول به سراغ زن می‌آید، صدها سال پیش. بعد خانه را ترک می‌کند، تمام پنجره‌ها را مهر و موم می‌کند و اتاق‌ها تاریک می‌شوند.
شیرین

حجم

۷٫۲ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۰ صفحه

حجم

۷٫۲ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۰ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد