بریده‌هایی از کتاب راز

«به آنچه می‌خواهید طوری نگاه کنید انگار که مال شما هستند. بدانید هر وقت به آن‌ها نیاز داشته باشید، به طرف شما خواهند آمد و بعد بگذارید بیایند. نگران آن‌ها نباشید. به نداشتن آن‌ها تمرکز نکنید. خیال کنید که آن‌ها مال شما هستند. و صاحب آن‌ها هستید.»

گام دوم باور کردن است. باور کنید که آنچه را می‌خواهید به دست آورده‌اید و اکنون مال شماست. من این را‌ ایمان راسخ می‌نامم.‌ ایمان راسخ داشته باشید. به چیزهایی که هنوز ندیده‌اید‌ ایمان داشته باشید.

هیچ چیز نمی‌تواند به تجربه‌ی زندگی شما وارد شود، مگر با افکار متداوم آن را به سوی خود خوانده باشید.

«زندگی آسان است. زندگی دلنشین است و فقط چیزهای خوب نصیب من می‌شود.»

«شما ذره ذره و قدم به قدم، دنیای خود را می‌آفرینید.» وینستون چرچیل

افکار و احساسات شما زندگی‌تان را می‌آفرینند.

احساسات شما نحوه‌ی برقراری ارتباط کائنات با شماست که فرکانسی را که هر لحظه از خود در دنیا پخش می‌کنید، برایتان مرئی می‌کند. احساسات شما ساختار پس‌خوراندی از فرکانس شما است.

علت اولیه‌ی همه چیز افکار شماست. هنگامی‌که فکری را در سر می‌پرورانید، سریعاً آن فکر به کائنات فرستاده می‌شود.‌این فکر به‌طور مغناطیسی به چیزهایی که دارای فرکانس مشابه با آن باشند، جذب می‌شود و بنابراین در عرض چند ثانیه آن‌ها را به طرف شما برمی‌گرداند و شما برگشت‌ فرکانس‌ها را از طریق احساس خود دریافت می‌کنید.

اگر احساستان خوب است، آینده‌ای را برای خود می‌سازید که با آرزوهایتان همخوانی دارد. و اگر حالتان بد است، مشغول آفریدن آینده‌ای هستید که هرگز برایتان خواستنی نبوده است.

شما می‌توانید هر آنچه آرزویش را دارید در زندگی به دست آورید. هیچ حد و مرزی برای آن وجود ندارد. فقط یک مسئله را باید رعایت کنید: باید احساستان خوب باشد.

موضوع بسیار ساده است. «اکنون من چه چیزی را به سمت خود جذب می‌کنم؟» خوب، چه احساسی دارید؟ «احساس خوبی دارم.» پس موارد خوب را به سمت خود می‌کشید. همین‌طور ادامه دهید.

‌امکان ندارد شما احساس بدی داشته باشید در حالی‌که افکارتان خوب باشد، زیرا افکار شماست که احساساتتان را تعیین می‌کند. اگر احساس بدی دارید، علتش افکار بدی است که به شما احساس بدی می‌دهد.

شما دو دسته احساسات دارید: احساسات خوب و احساسات بد، و شما فرق بین‌این دو را به راحتی می‌دانید. احساسات خوب به شما حال خوب و احساسات بد به شما حال بد می‌دهد.

ما از طریق احساساتمان می‌توانیم به افکارمان پی ببریم. نمی‌توان در مورد اهمیت احساسات اغراق کرد. احساسات شما مهم‌ترین ابزاری است که برای ساختن زندگی‌ دلخواهتان در دست دارید. افکار شما علت اولیه‌ی هر چیزی است و هر چیز دیگری که در‌این دنیا می‌بینید یا تجربه می‌کنید، نتیجه‌ی افکار شماست، و‌ این شامل حال احساسات نیز می‌شود. علت همیشه افکار شماست.

تمام چیزهایی که هم‌اکنون در زندگی‌تان وجود دارد، حتی چیزهایی که از داشتن آن‌ها خوشحال نیستید و مرتباً درباره‌شان شکایت دارید، همه را خودتان به طرف خود جذب کرده‌اید.

افکار کنونی شما، زندگی آینده‌تان را رقم می‌زند. در مورد هر آنچه بیشتر فکر کنید و بر آن متمرکز شوید، همان در زندگی‌تان تجلی خواهد کرد.

اگر می‌خواهید چیزی را در زندگی‌تان تغییر دهید، افکارتان را تغییر دهید تا فرکانس ارسالی شما تغییر کند.

افکار ما خاصیت آهن‌ربایی دارند. وقتی در حال فکر کردن هستید، افکار خود را با فرکانسی خاص به دنیا می‌فرستید و از آنجا که آن‌ها خاصیت آهن‌ربایی دارند، چیزهای مشابه خود را برای شما به ارمغان خواهند آورد. هر چیزی که از منبعی خارج شود، به منشاء خود باز می‌گردد و‌ این منشاء شما هستید.

بزرگ‌ترین راز زندگی، قانون کشش است. قانون کشش می‌گوید: هر چیزی مشابه خودش را به سمت خود می‌کشد.

راه دیگر آگاه شدن از افکارتان‌ این است که‌ این جمله را باور کنید: «اختیار کامل افکارم در دست من است.»‌این جمله را با خودتان تکرار و با آن مراقبه کنید. وقتی ‌این جمله را به صورت باوری در ذهنتان بپذیرید، قانون کشش اختیار تمام و کمال افکارتان را به شما خواهد داد.