باور کنید اهل هیچگونه دستهبازی و اینها نیستم. «املت دستهدار» هم کاملاً اتفاقی بود.
تازه، هر چیزی که به نظر دستهدار میرسد تحقیقاً دستهدار نیست. نمونهاش همین «کتلت دستهدار» معروف که از دسته فقط اسمش را دارد. در «املت دستهدار» نه اجازه دادهام کسی از دستهای وارد بنده بشود و نه خودم وارد دستهای شدهام.
سپیده
باید که شیو هی سخنم را عوض کنم
شد، شد، اگر نشد، دهنم را عوض کنم
بنده خدا
«من هستم، چون میتوانم همه چیز را به همه چیز ربط بدهم»
آشیخ دکتر
ابرها را دوباره ترساندند
باز شلوار آسمان خیس است
آشیخ دکتر
عشق منظومهی زیبای پریشانیهاست
دخترم! عشق که یک حس همینجوری نیست
آشیخ دکتر
در تبی کز ماست باشد مالت پیدا میشود
از ته سوراخ کفش آسفالت پیدا میشود
آشیخ دکتر
نزدیک ته خیار
مجموعه طنز
نویسنده: ناصر فیض
انتشارات: سوره
سپیده
هر شب میان مقبرهها راه میروم
شاید هوای زیستنم را عوض کنم
R.M.8105