بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آدم شدن چه مشکل! (خودسازی و تربیت نفس در کلام و آثار امام خمینی(ره)) | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آدم شدن چه مشکل! (خودسازی و تربیت نفس در کلام و آثار امام خمینی(ره))

بریده‌هایی از کتاب آدم شدن چه مشکل! (خودسازی و تربیت نفس در کلام و آثار امام خمینی(ره))

انتشارات:نشر نارگل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۳۴ رأی
۴٫۶
(۳۴)
«مصباح‌الشریعه» که گویی از عارفی است که به نام حضرت صادق (علیه‌السّلام) به‌طور روایت نوشته است، دل‌ها را مهیّا می‌کنند برای رسیدن به محبوب و از همه دل‌انگیزتر، مناجات و ادعیهٔ ائمهٔ مسلمین است که راهبرند به سوی مقصود نه راهنما، و دست انسان حق‌جو را می‌گیرند و به سوی او می‌برند؛ افسوس و صد افسوس که ما از آن‌ها فرسنگ‌ها دور هستیم و مهجو
گل نرگسـْ
تأسف دائمی و ابدی است که چون به خود آیی توجه کنی که همه‌چیز را می‌بینی جز او و آن روز، پرده‌ها افتادنی و حجاب‌ها برداشتنی نیست.
گل نرگسـْ
تا جوانی در دست تو است کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و در شکستن اقفال و رفع حُجُب، که هزاران جوان که به افق ملکوت نزدیک‌ترند موفق می‌شوند و یک پیر موفق نمی‌شود. قید و بندها و اقفال شیطانی اگر در جوانی غفلت از آن‌ها شود، هر روز که از عمر بگذرد، ریشه‌دارتر و قوی‌تر شوند.
گل نرگسـْ
تقوا داشته باشید تا بر همهٔ مشکلات غلبه بکنید. با خدا باشید و از هیچ‌چیز باک نداشته باشید. اتّکال به خدا بکنید و از هیچ‌چیز نترسید وقتی که تقوا بود، وقتی با خدا بودیم، باک نیست که مردم از ما اعراض کنند، دنیا پشت بر ما بکند. باک نباید داشته باشیم، برای این‌که خدا با شما است. و اگر خدای نخواسته عنایت او برداشته شد، همهٔ عالم هم که با شما باشند فایده ندارد.
اطلس
اگر ممکن بود طریق خیر و سعادت را به مردم به‌طور دیگر نشان بدهند، می‌دادند، به موجب وسعت رحمت. و اگر ممکن بود اکراهاً مردم را به سعادت برسانند می‌رساندند. لکن هیهات! راه آخرت راهی است که جز با قدم اختیار نمی‌توان آن را پیمود؛ سعادت با زور حاصل نشود. فضیلت و عمل صالح بدون اختیار، فضیلت نیست و عمل صالح نمی‌باشد و شاید معنی آیهٔ شریفه «لا اِکراهَ فِی الدّین» نیز همین باشد.
حاج احسان
ای عزیز! با آن‌که این عالم، دار جزا نیست و محل بروز سلطنت حق نیست و زندان مؤمن است، اگر تو از اسارت نفس بیرون آیی و به عبودیت حق گردن نهی و دل را موحد کنی و زنگار دوبینی را از آیینهٔ روح بزدایی و قلب را به نقطهٔ مرکزیّهٔ کمال مطلق متوجه کنی، در همین عالم آثار آن را به عیان می‌یابی. چنان وسعتی در قلبت حاصل شود که محل ظهور سلطنت تامّهٔ الهیه شود و از تمام عوالم، فُسحَت و سعهٔ آن بیشتر گردد؛ «لَا یَسَعُنِی أرضِی وَلا سَمائِی، بل یَسَعُنِی قَلبُ عَبدِیَ المُؤمِن». و چنان غنا در آن ظاهر گردد که تمام ممالک باطن و ظاهر را به پشیزی نشمری، و چنان اراده‌ات قوی گردد که متعلق به ملک و ملکوت نگردد و هر دو عالم را لایق خود نداند. طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت به در آی تا ببینی طیَران آدمیت (۱۸)
بانو وفا
ای انسان ظلوم جهول که به خود ظلم کنی و به اولیاء نعم خود، که جان و مال و راحت خود را در راه هدایت تو فدا کردند و با اشدّ مصیبت‌ها و ابتلا کشته شدند و زن و فرزند آن‌ها اسیر و دستگیر شد، همه در راه هدایت و نجات تو، در عوض آن‌که تشکر از زحمات آن‌ها کنی و پاس مراحم آن‌ها را نگاه داری، چنین ظلم فاحشی کنی و گمان کنی که فقط ظلم به نفس کردی. قدری از خواب غفلت بیدار شو و پیش نفس خود خجلت بکش، و بگذار آن‌ها را با همان ظلم‌هایی که از اعدای دین دیدند. دیگر تو که دعوی دوستی می‌کنی، به آن‌ها ظلم مکن که ظلم از دوست و مدعی دوستی ناگوارتر است و زشت‌تر.
بیوتن
ای عزیز! تو اگر عار نداری از طلب دنیا، لااقل از مخلوق ضعیف که مثل خود تو است طلب مکن. بفهم که مخلوق را قدرتی نیست برای تعمیر دنیای تو.
zhraa
باید هر قدمی که در راه تحصیل برداشته می‌شود، اگر عرض نکنم دو قدم، لااقل یک قدم هم در باب تهذیب اخلاق، در باب تحکیم عقاید، در باب استقرار ایمان در قلب [برداشته شود]. این‌ها تفکر لازم دارد، محاسبه لازم دارد، مراقبه لازم دارد.
zhraa
ملت اگر متّقی شد، می‌تواند که حفظ کند خودش را از همهٔ آفاتی که در دنیا پیش می‌آید.
zhraa
توجه به او داشته باشیم و تقوا را پیشه کنیم، و از خدای تبارک و تعالی بخواهیم که ما را به حال خودمان باز ندارد و عنایت خودش را از ما سلب نفرماید
zhraa
. و من به تو توصیه می‌کنم که اول قدم، بیرون آمدن از حجاب ضخیم انکار است که مانع هر رشد و هر قدم مثبت است. این قدم، کمال نیست لکن راه‌گشای به سوی کمال است. چنان‌چه «یَقظِه» را که در منازل سالکان، اول منزل محسوب شده است، از منازل نتوان شمرد، بلکه مقدمه و راه‌گشای منازل سالکین است. در هر صورت با روح انکار نتوان راهی به سوی معرفت یافت.
zhraa
انسان که خود را محور خلقت می‌بیند ـ هرچند انسان کامل چنین است ـ در نظر سایر موجودات معلوم نیست چنین باشد، و بشر رشدنیافته چنین نیست؛ «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوریةَ ثُمَّ لَم یَحمِلُوها کمَثَلِ الحِمارِ». این مربوط به رشد علمی به استثنای تهذیب است و در وصف او «کالأَنعامِ بَل هُم اضَلُّ» آمده است.
zhraa
از وصیت‌ها [ی] من که در آستان مرگ، و نفس‌های آخر را می‌کشم به تو که از نعمت جوانی برخورداری، آن است که معاشران خود و دوستان خویش را از اشخاص وارسته و متعهد و متوجّه به معنویّات و آنان که به حبّ دنیا و زخارف آن گرایش ندارند و از مال و منال به اندازهٔ کفایت و حدّ متعارف پا بیرون نمی‌گذارند و مجالس و محافل‌شان آلوده به گناه نیست و از اخلاق کریمه برخوردارند، انتخاب کن، که تأثیر معاشرت در دو طرف صلاح و فساد اجتناب‌ناپذیر است.
وحید
[خودتان را] بسازید. باید بسازیم خودمان را، جدیّت کنید که این جهاد سازندگی را از خودتان شروع کنید. وقتی از خودتان شروع کردید، هر کاری بکنید، این کاری است الهی. وقتی خودتان را ساختید، تمام کارهای‌تان کارهای الهی می‌شود. برای این‌که از ظلمت‌ها بیرون رفته‌اید [و] در نور وارد شده‌اید. همهٔ اعمال‌تان نورانی می‌شود
وحید
تازه اگر همانند اهل دنیا دارای زندگی مرفّه و مجللی باشید و خدای نخواسته، عمر خود را با عیش و نوش سپری سازید، پس از پایان عمر می‌بینید که همانند خواب خوشی گذشته است، ولی عقوبات و مسؤولیاتش همیشه گریبان‌گیر شما خواهد بود. این زندگی زودگذر به ظاهر شیرین (بنا بر این‌که خیلی شیرین بگذرد) در مقابل عذاب غیرمتناهی چه ارزشی دارد؟
وحید
این همه آمال ما، زیر خاک خواهد رفت، تمام خواهد شد. این همه توجهات به خود، به ضررمان تمام می‌شود. آن‌که باقی می‌ماند آن است که مربوط به خدا است؛ «مَا عِندَکم یَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ».
وحید
کلیهٔ امور دنیوی اگر موجب توجه انسان به دنیا و غفلت از خداوند متعال شود، باعث حُجُب ظلمانی می‌شود. تمام عوالم اجسام، حجاب‌های ظلمانی می‌باشد و اگر دنیا وسیلهٔ توجه به حق و رسیدن به دار آخرت که «دارالتشریف» است باشد، حجاب‌های ظلمانی به حُجُب نورانی مبدل می‌گردد. و «کمال انقطاع» آن است که تمام حُجُب ظلمانی و نورانی پاره و کنار زده شود، تا به مهمانسرای الهی که «معدن عظمت» است بتوان وارد گردید
وحید
از حضرت علی‌بن‌الحسین (سلام‌اللّه‌علیهما) منقول است که فرمود در ضمن کلامی: «إنّی لآنّفُ أن أطلُبَ الدُّنیا مِن خَالِقِهَا، فَکیفَ مِن مَخلُوقٍ مِثلِی» یعنی «همانا من عار دارم [از] این‌که دنیا را خواهش کنم از آفریدگار آن، پس چگونه از مخلوقی مثل خود طلب کنم!». ای عزیز! تو اگر عار نداری از طلب دنیا، لااقل از مخلوق ضعیف که مثل خود تو است طلب مکن. بفهم که مخلوق را قدرتی نیست برای تعمیر دنیای تو.
وحید
منت اگر می‌کشی، از غنی مطلق و خالق سماوات و ارض بکش، که اگر توجه به ذات مقدس او پیدا کردی و دلت خاضع در محضر او گردید، از هر دو عالم وارهی و طوق عبودیت مخلوق را از گردن بیرون کنی: «العبودیّة جوهرة کنهها الربوبیّة». بندگی خدا گوهر گرانبهایی است که باطن آن آزادی و ربوبیت است.
وحید

حجم

۱۹۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۹۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان