زمان روایت میتواند کُندکننده، پر چرخش، یا بیحرکت باشد. و به هر حال روایت فعلی است که در طول زمان رخ میدهد، افسونی است که به جریان زمان وابسته است و آن را یا به تفصیل میگوید یا فشرده.
چڪاوڪ
راز قصه در موجز بودن آن است. دوام ماجراها نقطه به نقطه است، یعنی یکی پس از دیگری، از تکههایی که در یک خط مستقیم قرار دارند به هم مرتبط میشوند و طرحی زیگزاگوار را دنبال میکنند که بیانگر یک حرکت پیوسته است.
چڪاوڪ
عمیقترین عقلانیتی که در پشت هر کار ادبی است، الزاماً به نیازهای مردم شناختی که به آن مربوط میشود، برمیگردد.
چڪاوڪ
دنیا آن چنان تنظیم و مرتب و ردیف شده است که هر چیز جای خود را در آن مییابد.
چڪاوڪ
برخی ابداعات ادبی، بیشتر با قدرت تلقین شفاهیشان و نه با خود کلمه است که در خاطرهها میمانند.
چڪاوڪ
ما باید بدانیم اگر از فکر اینکه دنیا از اتمهای بیوزن تشکیل شده، وحشت میکنیم، به این دلیل است که تجربهٔ چیزهای وزین را داریم و به همین دلیل وقتی نمیتوانیم زبانی را که سنگین است بستاییم، ستایش سَبُکی زبان ناممکن میشود.
چڪاوڪ
مرگ جسمانی را کسی میتواند مغلوب کند که با نظر در عقل به تأمل در کل برسد
چڪاوڪ