بریده‌هایی از کتاب خودتان را برند کنید

کلید این است که مطمئن شوی هویت برند، پایدار باقی مانده است اما محصولات یا خدمات، گسترش و تحول مثبت داشته و برند نیز رشد کرده است

تبلیغ‌کنندگان باید به‌طور روشن شخصیت‌هایی را برای برندها تعریف و تعیین کنند و هر سال به همین شخصیت‌ها وفادار بمانند. در حقیقت این هویت کلی برند است که جایگاه آن را در بازار تعیین می‌کند نه مسائلی مثل تفاوت‌های ناچیز محصولات.

رویکرد دوم در برند سازی، هویت برند است.

می‌توان پیشنهاد فروش منحصربه‌فرد را بر اساس ترکیبی از مزایای خاص به مشتری ارائه کرد. برای مثال یک مایع شوینده می‌تواند هم چربی‌ها و هم رسوبات آهکی را از بین ببرد. یا فردی می‌تواند هم در بازاریابی و هم در امور مالی موفق باشد.

دو رویکرد در برندسازی وجود دارد. اولین رویکرد، پیشنهاد فروش منحصربه‌فرد است که ابزاری قدرتمند برای جذب مشتری محسوب می‌شود.

مشکلات را فرصتی برای نشان دادن ارزش‌ها و تعهد به رسالت‌تان بدانید. در این صورت وقتی مشتری‌ها، شما را به دیگران معرفی و توصیه می‌کنند، شگفت‌زده می‌شوید.

«پول، محصول جانبی انجام کاریست که آن را بسیار خوب انجام می‌دهم.»

«شرایط ما اینجا روی کره زمین عجیب است. هر یک از ما برای ملاقات کوتاهی به اینجا می‌آییم و دلیلش را نمی‌دانیم گویی رسالتی الهی است.»

یک برند قوی باید معتبر باشد یعنی بر اساس شخصیت شما، زندگی شما و کارتان باشد. باید بهترین خودتان را ارائه دهید.

برخی افراد می‌خواهند ویژگی منحصربه‌فرد آن‌ها، ارزان‌ترین بودن باشد. این امر با خودش مشکلاتی به همراه دارد. اول این‌که اگر تنها بر اساس قیمت رقابت کنید، درآمد کمی خواهید داشت. دوم آن‌که هر شرکتی می‌تواند هر وقت دلش خواست همین کار منحصربه‌فرد شما را انجام دهد و قیمت محصولاتش را کاهش دهد. سومین مشکل این است که ارزان بودن می‌تواند مشتریان زیادی را پس بزند. آن‌ها ممکن است ارزانی را نشانه کیفیت بد محصول بدانند. محصولات دارای کیفیت عالی گاهی اوقات آن‌قدر گران هستند که بتوان به آن‌ها اعتماد کرد.

«برند، نمادی است که تجربه‌ای خاص را تضمین می‌کند.»

کافیست مردم تو را به‌عنوان فروشنده یا تولید کننده‌ای با کیفیت و ممتاز بشناسند، آن‌وقت هرگز تو را ترک نمی‌کنند.

قابل استخدام بودن به مراتب مهم‌تر از استخدام شدن است.

«حال را بپذیرید، آینده را بسازید.»

برند نمادی است که یک تجربه خاص را تضمین می‌کند.

نباید خودتان را ارزان بفروشید. البته همیشه فردی هست که قیمت خودش را پایین‌تر از شما بگوید. اما بهتر است ترکیب منحصربه‌فرد خود را بر ویژگی‌هایی استوار سازید که برای کارفرما یا مشتری شما، سودی واقعی به حساب آید. اگر شما برندی بسازید که برای دیگران ارزشی مهم داشته باشد، می‌توانید علاوه بر داشتن مشتریانی وفادار، قیمت خدمات یا کالاهایتان را نیز کمی بالاتر ببرید.

ریچارد برانسون، مؤسس گروه ویرجین یک‌بار گفت: «من هرگز برای به دست آوردن ثروت، کسب و کار راه نمی‌اندازم چرا که می‌دانم اگر کاری که از آن لذت می‌برم را انجام دهم، ثروت از راه می‌رسد.» به عبارت دیگر پول به خودی خود رسالت نیست. اگر رسالتی فراتر از کسب ثروت داشته باشید، پول محصول جانبی کاری خواهد بود که انجام می‌دهید.

آلبرت اینشتین می‌گوید، «شرایط ما اینجا روی کره زمین عجیب است. هر یک از ما برای ملاقات کوتاهی به اینجا می‌آییم و دلیلش را نمی‌دانیم گویی رسالتی الهی است.» جای خوشحالی است که برای موفقیت کافیست حسی از رسالت خویش داشته باشیم تا مسیرمان روشن شود. لزومی ندارد آن را به زبان بیاوریم، کافیست این احساس را داشته باشیم که در مسیر درستی گام برمی‌داریم.

به مشتری یا کارفرمایی فکر کنید که نرخ بالایی برای شما می‌پردازد. اگر ده نفر مثل آن‌ها را بشناسید، چه می‌شود؟ اگر این تعداد صد نفر شوند، چه اتفاقی می‌افتد؟ مسلماً تعداد بیشتری می‌خواهند شما برای آن‌ها کار کنید. درآمد شما باید همواره در حال افزایش باشد. برای این‌که این اتفاق رخ دهد، باید خودتان را به مشتریان بیشتری معرفی کنید.