بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب داستان من | صفحه ۳۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب داستان من

بریده‌هایی از کتاب داستان من

امتیاز:
۴.۱از ۳۷۲ رأی
۴٫۱
(۳۷۲)
این‌طور فکر کنم که، حتماً خیلی دخترا الان عین من تو سرشون رؤیای اینو دارن که یه روز ستاره‌ی سینما شن. اما به من ربطی نداره. رؤیای من قوی‌تره.
fatemehosseinipour
می‌خواستم هزاران سؤال بپرسم اما کسی نبود که به سؤالاتم جواب دهد. به علاوه می‌دانستم که همه فقط به بچه‌ها دروغ می‌گویند، درباره‌ی همه‌چیز دروغ می‌گویند، از سوپ گرفته تا بابانوئل.
me
این‌طوری برایم جا افتاده بود که همیشه همه به من می‌گویند کاری که دوست دارم را انجام ندهم.
me
عادت داشتم که هر روز صبح روی لبه‌ی وان بنشینم و اصلاح‌کردن او را تماشا کنم و از او سؤال بپرسم. مثلاً می‌پرسیدم «شرق کدام طرف است؟» یا «جنوب کدام طرف؟» یا «چند نفر روی زمین زندگی می‌کنند؟» او تنها کسی بود که به همه‌ی سؤالات من جواب می‌داد
me
در آن مجموعه هفت‌هشت نفر بودیم، کسانی‌که نقش کوچک داشتند، با یک حرکت و یک یا دو خط دیالوگ. برخی از آن‌ها در ایفای نقش‌های کوتاه سابقه‌دار بودند. بعد از ده سال هنوز یک خط دیالوگ می‌گفتند و ده قدم راه می‌رفتند و تمام. می‌دانستم آن‌ها با من فرق دارند. آن‌ها افکار و تخیلات من را نداشتند. من در سرم چیزی کم‌تر از هنرپیشه‌شدن نمی‌پروراندم.
مهدی جعفری
شاید در جاهای دیگر وضعیت فرق کند، اما در هالیوود این‌طور بود که "پاکدامنی" صفتی نوجوانانه بود، چیزی مثل اوریون که فقط بچه‌ها و نوجوان‌ها می‌گیرند.
شهلا
در هالیوود عفت و پاکدامنی یک دختر کم‌تر از موهای سرش اهمیت دارد. این‌جا آدم را با قیافه‌اش قضاوت می‌کنند، نه با آن‌چه که واقعاً هست. هالیوود جایی است که برای یک بوسه هزاران دلار به آدم می‌دهند، اما روحت پنجاه سنت می‌ارزد. این‌را می‌دانم، چون من اولین پیشنهاد تقریباً خوبم را که تقریباً پنجاه سنت می‌ارزید رد کردم.
شهلا
وقتی در هالیوود یک بدبختِ شکست‌خورده باشی، مثل این است که پشت دیوارهای یک مهمانی پر‌زرق‌وبرق و در‌حالی‌که بوی فیله‌ی میگو دیوانه‌ات می‌کند، از گرسنگی بمیری.
حاج‌صالح!
مردم همیشه طوری به من نگاه می‌کردند که انگار آینه‌ای رو‌به‌روی‌شان بودم. آن‌ها مرا نمی‌دیدند، بلکه افکار هرزه‌ی خودشان را در من می‌دیدند. بعد نقابِ بیگناهی به چهره می‌زدند و مرا هرزه می‌خواندند!
کتاب ناب
بله، یک چیز خاصی در من بود و من آن‌را دریافتم. من از آن دخترها بودم که آن‌ها را تو اتاق خواب مرده پیدا می‌کنند، در‌حالی‌که یک شیشه‌ی خالی قرص خواب‌آور هم بغل‌دست‌شان است.
حاج‌صالح!
بله، یک چیز خاصی در من بود و من آن‌را دریافتم. من از آن دخترها بودم که آن‌ها را تو اتاق خواب مرده پیدا می‌کنند، در‌حالی‌که یک شیشه‌ی خالی قرص خواب‌آور هم بغل‌دست‌شان است.
حاج‌صالح!
بله، یک چیز خاصی در من بود و من آن‌را دریافتم. من از آن دخترها بودم که آن‌ها را تو اتاق خواب مرده پیدا می‌کنند، در‌حالی‌که یک شیشه‌ی خالی قرص خواب‌آور هم
حاج‌صالح!
شاید در جاهای دیگر وضعیت فرق کند، اما در هالیوود این‌طور بود که "پاکدامنی" صفتی نوجوانانه بود، چیزی مثل اوریون که فقط بچه‌ها و نوجوان‌ها می‌گیرند.
حاج‌صالح!
شاید در جاهای دیگر وضعیت فرق کند، اما در هالیوود این‌طور بود که "پاکدامنی" صفتی نوجوانانه بود، چیزی مثل اوریون که فقط بچه‌ها و نوجوان‌ها می‌گیرند.
حاج‌صالح!
هالیوودی که من می‌شناختم، هالیوود بدشانسی بود و بدبختی. تقریباً هر‌کس را که می‌شناختم یا سوء‌تغذیه داشت یا به فکر خودکشی بود.
کتاب ناب
عادت داشتم شب‌ها که در هالیوود می‌گشتم با خودم این‌طور فکر کنم که، حتماً خیلی دخترا الان عین من تو سرشون رؤیای اینو دارن که یه روز ستاره‌ی سینما شن. اما به من ربطی نداره. رؤیای من قوی‌تره.
hani
خجالت می‌کشیدم به چشم‌های کسی نگاه کنم. وقتی آدم از درون شکسته باشد این‌طوری می‌شود. فقط خجالت می‌کشی. من این شرم را خیلی زود تجربه کرده بودم؛ وقتی یک خانواده کتکم زدند و مرا از خ
ghazal76
در همه‌ی دنیا برهنگی و مسائل جنسی بیش‌ترین اشتراک را بین مردم دارند. اگر مردمی در مریخ هم وجود داشته باشند، در مورد این مسائل به همین شیوه فکر می‌کنند.
ghazal76
نمی دانم چرا، اما من همیشه مجذوب مردهای عینکی می‌شدم. حالا هم که او عینک زد ناگهان احساس کردم دارم غرق می‌شوم.
mahbub
تا آن‌جایی که فهمیدم دوستی زن‌ها با یکدیگر بر اساس یک مشت دروغ و صحبت‌های قشنگ بی‌معنی است. آدم فکر می‌کند که آن‌ها یک مشت گرگ هستند که می‌خواهند با چاپلوسی همدیگر را فریب دهند و وقتی هم که با هم هستند، با هم طنازی کنند و این‌طرف و آن‌طرف بروند.
Nilch

حجم

۶۰۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۸۲ صفحه

حجم

۶۰۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۸۲ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان