بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اسب سیاه | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اسب سیاه

بریده‌هایی از کتاب اسب سیاه

انتشارات:نشر مون
امتیاز:
۳.۵از ۶۹ رأی
۳٫۵
(۶۹)
اگر تمرکز خود را روی مهندسی ذوق، هدف و شکوفایی نگه دارید، آن‌گاه می‌توانید مطمئن باشید که سرانجام به یک قلهٔ شخصی خواهید رسید.
کاربر ۲۳۱۹۱۰۰
از این سال‌های زندگی همین یه چیز رو یاد گرفتم که وقتی دلت بخواد کاری رو که دوست داری انجام بدی، معمولاً خیلی هم توش موفق می‌شی.»
کاربر ۲۳۱۹۱۰۰
از بین ماها اون‌هایی که موفق شدن، همون‌هایی هستن که مسافت زیادی رو پیاده گز کردن.
arian
سختی و رنج و حتی فقر مانع از جَست به‌سوی این کامیابی نخواهد بود. این رنج‌ها بخت شما را برای زندگی بهتر بیشتر هم خواهند کرد.
arian
جست‌وجوی هر فرد برای خوشبختی، نه حق بلکه وظیفه است. وظیفه‌ای که در مقام یک سازوکار مشخص برای افزایش کامیابی جمعی جامعه عمل خواهد کرد.
f.z
اشراف‌سالاریِ مادرزاد با همهٔ درجات نامحسوسش، حالا بدل به اشراف‌سالاری استعداد شده.»
f.z
مقصد و هدف نهایت چیزی است که یک نهاد می‌خواهد. ولی تأثیرش در کامیابی فاجعه‌بار است
f.z
آزمون‌ها برخلاف ادعای طراحانشان اصلاً برای یاری شما در شناخت الگوی ویژهٔ استعداد خودتان طراحی نشده و برعکس، کارشان این است که مشخص کنند چقدر واکنش‌های شما به واکنش‌های یک فرد «حرفه‌ای متوسط» در هر زمینهٔ کاری شباهت دارد
f.z
هرگز به این فکر نکردند که چقدر در مسیر کارشان ثروت به دست می‌آورند یا چقدر در کارشان استاد خواهند شد. درعوض نگاهشان به این مسئله بود که جایی فرصتی وجود دارد که با ویژگی‌های فردی آن‌ها هم‌خوان است
f.z
سرنوشت ربطی به بخت و اقبال ندارد. سرنوشت انتخابی است. چیزی نیست که منتظرش بمانی، باید به دستش بیاوری. ‫ویلیام جنینگز برایان
Amin
این راست است که موفقیت لزوماً به کامیابی نمی‌انجامد، و نباید از دریافتنش شگفت‌زده شویم.
f.z
دشوارترین قسمت در راه رسیدن به موفقیت شخصی به خدمت گرفتن طرز فکری نو نیست؛ کار دشوار همان دور انداختن طرز فکر قدیمی است.
کاربر ۲۶۵۰۱۰۹
سر پانزده‌سالگی مدرسه را رها کرد و توی یک اسطبل نظافتچی شد. این کم بود، تازه مادرش هم او را رها کرد و دیگر تنهای تنها شد. درمانده کوشید از دبیرستان مدرک معادل بگیرد و امتحانات را بگذراند که در این هم ناکام ماند. به بیست‌ویک‌سالگی که رسید خودش یک بچه داشت که او را هم باید دست‌خالی و تنها بزرگ می‌کرد. و توی یک فست‌فودی بزرگ مشغول کار شد و دست‌کم از بابت خوردوخوراک پسرکش خیالش راحت شد. در یک کلام، هیچ آینده‌ای نداشت. تا زمانی که نقطهٔ عطف زندگی‌اش فرا رسید.
Saba_Radmehr
شکست عنصر اساسی و شاید معنابخش روند رسیدن به موفقیت است. شکست یگانه راه یافتن نقاط قوت مبهم شماست. هر استراتژی‌ای که می‌آزمایید، یک تجربهٔ شخصی است. درنتیجه، می‌پرسید این رهیافت مناسب من است یا نه؟ کمکی به پیشرفتم می‌کند؟ اگر بله، چه نکاتی درمورد نقاط قوتم در آن هست؟ اگر نه، در راه بعدی از این شکست چه می‌آموزم؟
صابر
سرنوشت ربطی به بخت و اقبال ندارد. سرنوشت انتخابی است. چیزی نیست که منتظرش بمانی، باید به دستش بیاوری.
صابر
تنها راه موجود در بیشتر شرکت‌های بزرگ، یا روند رو به بالاست یا اخراج. درواقع این «بالا یا بیرون»، سیاست اجرایی بیشتر صنایع است و محافل دانشگاهی، حسابداری، مشاورهٔ مدیریتی، صنایع نظامی، روابط خارجی و بیشتر صنایع موجود در سیلیکون‌ولی را هم در بر می‌گیرد. این مؤثرترین شیوهٔ خاموش استانداردسازی است که از رهگذر آن فردیت را از شما می‌گیرد و به شما فرصت انتخاب نمی‌دهد.
Amin
ما همه در مقام انسان با هم برابریم. این سازوکار مصنوعی رو خودمون ساختیم که مثلاً من واسه دستمزد براش کار کنم و این چیزها. تو می‌تونی اخراجم کنی، من می‌تونم استعفا بدم، ولی این‌ها نقش‌های حرفه‌ای‌ان که ما خودمون واسه همدیگه تعریف کرده‌ایم. ولی توی یک زمینهٔ دیگه ما برابریم و برابر می‌مونیم
f.z
انتخاب یک فرایند فعال است. وقتی آزادی انتخاب داشته باشید، می‌توانید فرصت‌هایتان را خود بسازید، ازجمله دست به خلق چیزهایی بزنید که به عقل هیچ‌کس نمی‌رسد. در نقطهٔ مقابل، گزینش یک فرایند غیرفعال است. وقتی از میان گزینه‌های ارائه‌شده یکی را برمی‌گزینید، انگار یکی از پیش برایتان انتخاب‌های اصلی را کرده و شما فقط دست برده‌اید توی ظرف شکلات یک نفر و یکی را برداشته‌اید.
f.z
نهادهای استانداردسازی‌شدهٔ ما جای انتخاب را با گزینش عوض کرده‌اند.
f.z
یک‌دفعه و کاملاً ناگهانی یکی از مشتریان قدیمی به او کاری غیرعادی سپرد. اتاق بازرگانی سوئد و آمریکا جشنی در پیش داشت و این مشتری سابق مسئول برگزاری بود و به اینگرید پیشنهاد کرد مسئولیت گل‌آرایی این جشن را که در یکی از هتل‌های مجلل برگزار می‌شد به عهده بگیرد. خودش می‌گوید: «من تا اون‌وقت هیچ سروکاری با گل و گیاه نداشتم و اصلاً به‌خاطر سوئدی بودنم همچین پیشنهادی بهم دادن. مشتری ما هم فقط از روی دقت من توی انتخاب رنگ‌های بروشورها و کارهای قبلی به این نتیجه رسیده بود که شاید من بهترین گزینه باشم.»
Saba_Radmehr

حجم

۳۶۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۳۶۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۵۰,۰۰۰
۵۰%
تومان