بریدههایی از کتاب اسب سیاه
۳٫۵
(۶۹)
عبارت «اسب سیاه» نخستین بار پس از انتشار کتاب دوک جوان در سال ۱۸۳۱ وارد فرهنگ عمومی شد و بهسرعت جا افتاد. قهرمان داستان آن کتاب در صحنهای روی اسبی شرط کلانی میبندد، ولی «یک اسب سیاه که هیچکس گمانی به بردش نمیبرد» از همه جلو میزند و باعث باخت قهرمان میشود. بعد از آن هرجا سخن از «اسب سیاه» میشود، منظور قهرمان و برندهای است که هیچکدام از شرایط برد را نداشته، ولی در روندی شگفت راه خودش را تا جایگاه اول بریده و رفته و همه را مبهوت گذاشته.
Saba_Radmehr
اینجور برندهها که ناگهان از ناکجا پیدا میشوند، یک تعریف مشخص و یک عبارت دقیق دارند.
به اینجور آدمها میگویند «اسب سیاه».
Saba_Radmehr
خودش میگوید: «باید شخصیت آدمها، سنوسالشون، رنگ پوست، شغل، شیوهٔ زندگی و خواستههاشون رو در نظر بگیری. اینکه بفهمی کی هستن کافی نیست، باید حواست باشه که اینها دلشون میخواد کی باشن.» در برخورد آنقدر ساده و بیآلایش است که همه با او گرم میگیرند و خودشان را بروز میدهند. حتی آدمهای مشکلپسند و مبادی آداب هم پیش او راحتاند.
Saba_Radmehr
یازده سال بعد و در پی مطالعه و خودآموزی در این عرصه، در ۱۹۹۹ توی گلخانهٔ خودش با استفاده از خرتوپرت و وسایل دورانداختنی یک رصدخانهٔ کوچک گنبدی برپا کرد. پنج سال بعد از اینکه رصدخانهٔ خودش به اسم «فارم کاو» را توی حیاط پشتی راه انداخت، توانست سیارهای را کشف کند که سه برابر مشتری بود. از زمان ویلیام هِرشل که در سال ۱۷۸۱ اورانوس را پیدا کرده بود، دیگر هیچ ستارهشناس آماتوری نتوانسته بود کرهای را کشف کند و این نکته نام جنی را در کنار هرشل قرار داد.
Saba_Radmehr
تا زمانی که نقطهٔ عطف زندگیاش فرا رسید.
بیستوچندساله بود که یک شب به دیدار یکی از خویشاوندانش رفت که خانهشان دور از شهر و در کوهپایهٔ یک آتشفشان خاموش قرار داشت. همانجا یکی از همان خویشاوندان یک دوربین شکاری دوچشمی داد دستش و گفت نگاهی به آسمان بیندازد. دور از شهر بودند و خبری هم از نورهای مزاحم نبود و راه شیری با همهٔ جلوهاش در آسمان نورافشانی میکرد. جنی گفته: «هنوز هم خاطرهش برام زندهست. خوابیده بودم روی چمن نمخورده و دوربین به چشم آسمون رو میپاییدم. وای خدا! اونهمه ستاره! محشر بود. زبونم بند اومد. هیچی از ستارهها نمیدونستم، ولی حالا دیگه دلم میخواست بدونم.»
Saba_Radmehr
در نظام تولیدی که ماشینها سنگین و گراناند و کارگران سبک و ارزان، بهتر است که کارگران را دور ماشینها بچینیم نه برعکس.
کاربر ۲۶۵۰۱۰۹
رؤسای نهادهای بزرگ معمولاً چشماندازهای بسیار سفتوسختی دارند و یادشان میرود که آدمها چگونهاند، و میکوشند بهجای سازگار کردن سیستم با آدمها، برعکسش را پیاده کنند و آدمها را با سیستم سازگار سازند.
کاربر ۲۶۵۰۱۰۹
حجم
۳۶۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۳۶۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۵۰,۰۰۰۵۰%
تومان