بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کتاب دلواپسی | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کتاب دلواپسی

بریده‌هایی از کتاب کتاب دلواپسی

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۱۱ رأی
۳٫۷
(۱۱)
می‌خواهم زندگی کنم، می‌خواهم زندگی کنم و زندگی‌ام را به گردن بگیرم
niloufar.dh
هیچ‌کس نمی‌تواند پس از شبی بدخوابی به درستی تحمل‌مان کند. خواب از دست رفته مقداری از انسانیت ما را با خود برد. حتا به‌نظر می‌رسد نوعی غضب پنهان در هوای پیرامون ما جای دارد. سرانجام این خود ماییم که با خود موافق نیستیم، و میان خود ما دیپلماسی بی‌سر و صدای کشتار به بیرون منتقل خواهد شد.
niloufar.dh
در نهایت از این روزها چیزی می‌ماند که از دیروزی مانده و از فردایی به‌جا خواهد ماند، ولع بیکران و سیری‌ناپذیر همیشه همان و دیگری بودن.
niloufar.dh
از آنجا که کاری ندارم و نمی‌خواهم فکر هم بکنم، کاری که از من برمی‌آید اعتماد به این کاغذ است و نوشتن یک آرمان ــ به صورت یادداشت
niloufar.dh
دقایقی متوالی تأثیر نامریی خورشید تابیده بر دفتر کارم را دنبال کردم... سرگرمی طاقت‌فرسا! فقط در بند مانده‌ها، چونان کسانی که مورچه‌ها را به تماشا می‌نشینند، این‌گونه به تابش خورشید می‌نگرند.
niloufar.dh
هر شیوه‌ی زندگی، ویژگی‌ها و لذت خاص خود را داراست، و اگر انسان به زندگی دیگری روی بیاورد، این کار، لذت شخصی را با خوشبختی کمتری همراه می‌سازد، اگر این ویژگی از حس کمتری برخوردار شود، جان می‌بازد و آن وقت است که احساس کمبود پدیدار می‌شود.
niloufar.dh
تنهای تنها بودن چه خوب است، انسان می‌تواند با خود بلند بلند صحبت کند و قدم بزند، بی‌آن‌که نگاه‌ها مزاحم‌اش شوند، می‌تواند درون رؤیایی ناخواسته به پشتی تکیه دهد! کل خانه به مزرعه تبدیل می‌شود و هر سالنی از گسترده‌ی زمین کشاورزی بهره‌مند می‌گردد.
niloufar.dh
هرچیزی که روزی از آنِ ما بوده، حتا اگر به شکرانه‌ی همزیستی تصادفی یا علایق مشترک بوده باشد، به خود ما تبدیل می‌شود، برای این که مال ما بوده است
niloufar.dh
هرگونه تغییر در برنامه‌ی روزمره، روح انسان را آکنده از طراوت می‌کند. لذتی نسبتآ نامطبوع. اگر کسی که به عادت رأس ساعت شش دفتر کارش راترک می‌کند، به‌طور اتفاقی ساعت پنج برود، قطعآ استراحت روحی را تجربه می‌کند، چیزی مانند دردی که تیر می‌کشد، و نمی‌داند با خویشتن خویش چه کند.
niloufar.dh
وقتی نمی‌دانم مشخصات پارچه‌ای را که وارد دفتر می‌کنم، چگونه پدید آمده است، دروازه‌های سند و سمرقند، و سروده‌های ایرانی که کوچک‌ترین ارتباطی با اینجا و جای دیگر ندارند، با اشعار دوبیتی که مصرع سوم آن بی‌قافیه است، به رویم گشوده می‌شود، و تکیه‌گاه دوری را برای دلواپسی‌هایم عرضه می‌کند.
niloufar.dh
اگر در آرزوی نایافتنی‌ها باشم، می‌خوابم، من از رؤیاهایی که در کل می‌توانستند باشند، بیدار می‌شوم
niloufar.dh
انسان‌هایی که در رؤیای سبک‌های بزرگ سر می‌کنند، یا دیوانه‌اند و بدانچه که در رؤیا می‌پرورانند باور دارند، و در کنارش خوشبخت‌اند، یا خیالپردازان بسیار معمولی‌اند و برای آن‌ها خیالبافی موسیقی روح است، و بی‌آن‌که چیزی بگویند تکانشان می‌دهند. ولی کسی که در رؤیاهای ممکن به‌سر می‌برد، فرصت ممکن برای برآورده نشدن انتظارات واقعی‌اش را در اختیار دارد. این نمی‌تواند به شیوه‌ای خاص مرا اندوهگین کند، چرا که من نتوانسته‌ام قیصر روم شوم، ولی می‌تواند رنجم دهد که هرگز با زن دونده‌ای که همیشه حدود ساعت نه به نبش خانه‌های سمت راست می‌پیچد، حرف نزده‌ام. رؤیا که غیرممکن‌ها را به ما وعده می‌دهد، به همین سبب نیز از ما کناره می‌گیرد، اما رؤیاهایی که ممکن‌ها را به ما وعده می‌دهد، وارد زندگی می‌شود و تنها در این زندگی راه‌حلش را می‌یابد. یکی زندگی خاص و مستقلی دارد، دیگری مطیع حوادث اتفاقی است.
niloufar.dh
لازمه‌ی هدایت بی‌احساسی است. آدم مسرور مسلط است، پس به خاطر غمگینی باید حس کرد.
niloufar.dh
می‌توانم همه‌چیز را برای خود تصور کنم، چرا که چیزی نیستم. اگر چیزی بودم، نمی‌توانستم چنین چیزی را تصور کنم. کمک حسابدار می‌تواند خود را امپراتور روم بپندارد، پادشاه انگلستان نمی‌تواند، چرا که او پادشاه انگلیس است و در رؤیا نمی‌تواند غیر از آنچه هست، پادشاه دیگری باشد. واقعیت او، از حس کردن بازمی‌داردش.
niloufar.dh
این تصوری بدبینانه چون تصورات ویژنی نیست که زندگی را زندان می‌دید و در آن از سر تفریح‌کاه را نفرین می‌کرد. بدبینی یعنی درک فجیع چیزی، و این رفتار نوعی غلوآمیز و ناآسوده است
niloufar.dh
خیالپرداز در مواجهه با انسان‌های اهل عمل مزیتی ندارد، چون خیال برتر از واقعیت قرار دارد. مزیت خیالپرداز در این است که، خیالپردازی عملی‌تر از زندگی است، و خیالپرداز از زندگی لذتی گسترده و بسیار گونه‌گون‌تر از اهل عمل می‌برد. اگر بهتر و دقیق‌تر بیان کنم: خیالپرداز انسان اهل عمل راستین است.
sadegh akbari
همیشه به نظرم می‌رسید زندگی مناسب ناراحت‌ترین نوع خودکشی‌ها است.
sadegh akbari
لمیده بر جان‌پناه و غرق لذت روز، تنها یک فکر در فضای گوناگون بلندی‌های شهر روح مرا ارضا می‌کند ــ نیاز درونی برای مرگ، فنا، دیگر نوری را بر فراز هیچ شهری ندیدن، بی‌فکر، بی‌احساس، گذر خورشید و روز را پیچیده در کاغذ پشت سرم به جای گذاشتن و مانند کت و شلواری سنگین در کنار بستری بزرگ و ناخواسته کوشش هستی را از تن درآوردن.
sadegh akbari
هرکس هستی خود را یکنواخت اداره کند عاقل است. چه در آن صورت هر حادثه‌ی کوچکی از نعمت معجزه برخوردار می‌شود.
sadegh akbari
من با خود جراحت همه‌ی کشتارهایی را که از آنها دوری جسته‌ام، حمل می‌کنم.
sadegh akbari

حجم

۴۲۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۳۳۵ صفحه

حجم

۴۲۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۳۳۵ صفحه

قیمت:
۱۴۳,۰۰۰
۱۰۰,۱۰۰
۳۰%
تومان