بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دا: خاطرات سیده زهرا حسینی | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب دا: خاطرات سیده زهرا حسینی اثر سیده اعظم حسینی

بریده‌هایی از کتاب دا: خاطرات سیده زهرا حسینی

۴٫۶
(۵۳۲)
اما در دوره‌‌ای اوضاع به گونه‌‌ای پیش رفت که همۀ آن‌هایی که برای حفظ و صیانت این آب و خاک و نظام مقدس جمهوری اسلامی از همه چیز خود گذشتند، به جنگ‌طلبی متهم شدند.
فردین
یکی از آن‌ها، که از بقیه بلندتر و هیکلی‌تر بود، گفت: «شما یه مشت بچه از جنگ چی می‌فهمید؟ از مسائل جنگی چی سر در می‌آرید؟» گفتم: «همین یه مشت بچه توی خرمشهر سی و پنج روز دشمن رو معطل کرد.»
shariaty
بین بابا گفتن‌هایم اسم امام حسین (ع) را هم می‌آوردم. آخر تنها تکیه‌گاه و نقطه آرامشی که می‌شناختم امام حسین بود.
ناسور
بابا خیلی مهربان و یتیم‌نواز بود. همسایه‌‌ای داشتیم که پدر نداشتند. بابا دست به غذا نمی‌برد تا اول هر چه که دا درست کرده بود یا هر چه داشتیم، حتی سبزی خوردن، دوغ یا شربت، برای آن‌ها ببرد، بعد سر سفره بنشیند. اصرار داشت خودش این کار را بکند. نمی‌گذاشت ما غذا ببریم. به بچه‌های یتیمِ آن خانواده آن‌قدر اهمیت می‌داد که گاهی ما حسودی‌مان می‌شد که چرا بابا به آن‌ها بیشتر توجه می‌کند تا به ما. هر چند او سعی می‌کرد کارهایش را مخفیانه انجام بدهد و عزّت آن خانواده را حفظ کند. حالا بابا نبود و ما یتیم شده بودیم.
HanisH
در این سال‌ها، بارها، افرادی از جاهای مختلف برای مصاحبه و ثبت خاطرات با من تماس گرفتند و اصرار کردند؛ از جمله شهیدِ والامقام آوینی.
shariaty
نباید از کسی انتظار کمک داشته باشید، ولی تا می‌تونید به بقیه کمک کنید و دست دیگران رو بگیرید
marzieh
از همه خنده‌دارتر این بود که چند تا سگ و گربه دنبالمان راه افتاده بودند. هر کاری می‌کردیم نمی‌رفتند. احساس خیلی بدی بهم دست داده بود. وقتی یکی از سگ‌ها پارس کرد، ناخودآگاه به طرفش برگشتم و داد زدم: «پارس بکنی، می‌آم خفه‌ت می‌کنم.» حیوان هم که انگار حالی‌اش شده بود تهدیدش کرده‌ام، سرش را پایین انداخت و زوزه‌‌ای کشید. ولی باز دنبالمان آمد.
یا فاطمه زهرا (س)
حرف‌هایش خوب یادم مانده که می‌گفت: «خمینی فرزند امام حسینه. اگه ما به امام حسین می‌گیم ای کاش اون زمان بودیم و یاریت می‌کردیم، حالا باید خمینی رو یاری کنیم تا فقط حرف نزده باشیم و در عمل هم ثابت کنیم که ما یاران حسینیم.»
shariaty
در آخر، مثل همیشه، قاب عکس علما را به دیوار زدیم. عکس آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله حکیم و... که بابا ارادت عجیبی به آن‌ها داشت. توی اتاق مقدس‌ترین چیزها، یکی قرآن بود و دیگری همین عکس‌های روی دیوار که بابا یاد داده بود به آن‌ها احترام بگذاریم.
shariaty
«دالکت بمیره. یتیمِ بی‌کس. پُرکس بی‌کس. چقدر بدنت ورم کرده.»
یا فاطمه زهرا (س)

حجم

۲٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۸۱۶ صفحه

حجم

۲٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۸۱۶ صفحه

قیمت:
۱۴۴,۰۰۰
۱۰۰,۸۰۰
۳۰%
تومان