بریدههایی از کتاب خاطرات خانه اموات
۴٫۰
(۳۲)
پساز اینکه ناهار پایان مییافت، ساعتهای طولانی ملالتانگیز بعدازظهر پیش میآمد. چهقدر این ساعات طولانی و بیپایان بهنظر میرسید بعضی با خفتن سعی میکردند وقت خود را بکشند. دیگران با هم حرف میزدند و یا دعوا میکردند و یا بههم قصه میگفتند. ورود یک بیمار تازه یکنوع مشغولیت و انصراف خاطر انگاشته میشد علیالخصوص اگر این بیمار یک مرد غریب میبود. او را سرتاپا ورانداز میکردند و از او میپرسیدند از کجا آمده است و در آنجایی که بهسر میبرد چه کار میکرده است و غیره و غیره اگر تازهوارد از یک زندان دیگر اعزام شده بود، خیلی مورد توجه واقع میشد زیرا وی در این صورت حتمآ حکایتها داشت نقل کند و درباره رفقا و جاده و مقصد مسافرتش داستانها بگوید
Tamim Nazari
از نخستین روزی که من وارد زندان شدم، فکر میکردم چه موقع دوباره آزاد خواهم شد، و به طرق مختلف، حساب میکردم چطور دوره محبوسیتم پایان خواهد یافت.
در واقع، من دوباره چیزی دیگر نمیتوانستم اندیشید و یقین دارم هر کس دیگر هم به جای من میبود، همین کار را میکرد.
Tamim Nazari
هر چه ایام بیشتر طی میشد و روزها به هفتهها و هفتهها به ماهها مبدل میگشت، من با زندگانی نوین خود بیشتر انس میگرفتم. من میدانستم که سعادت دیگر برای من مفهومی ندارد ولی تصمیم گرفته بودم که در برابر سرنوشت خود تسلیم باشم و آن را تحمل کنم. میکوشیدم هر نوع شک و شبههای که در خود دارم، از خود دور کنم، و من خوشحالم از اظهار این که در کوششهای خود کامیاب گشتم. اکنون دیگر در حالی که غرق در اندوه بودم، در زندان نمیگشتم و دیگر مردی نبودم که نتواند درباره چیزی جز بدبختی خود بیندیشد
Tamim Nazari
انسان مخلوقی است که میتواند خود را به همه چیز و هر وضع عادت بدهد
Tamim Nazari
شب یگانه موقعی است که زندانی در زندان احساس راحتی میکند و آن را چون خانه خود مییابد.
Tamim Nazari
من در نخستین روز ورودم به زندان، از کشف حقیقت بزرگی یکه خوردم و آن این بود که کلیه کسانی که زندانی نیستند و با زندانیان روزانه تماس میگیرند، از نگهبان دروازه زندان گرفته تا حاکم زندان، اینها همه عقاید اغراقآمیزی درباره زندانیان دارند.
Tamim Nazari
خنده یک مرد خوب، مطبوع و پسندیده است در حالی که خنده انسان تیره درون عکس آن است
Tamim Nazari
یک مرد زندانی پس از آزادی به هیچ چیز دیگر به اندازه پول اهمیت نمیدهد و هیچ وقت خوشحالتر از آن لحظهای نیست که پول در جیبهایش جلنک جلنک میکند. بدون پول او افسرده، ناراحت و پست همت است و حتی شاید به دزدی پردازد.
Tamim Nazari
مدتی طول کشید تا دریابم چطور مردم ممکن است برای خاطر تفریح با هم دعوا کنند و بر من این نکته آشکار گردید که خودبینی محرک اصلی دعواست زیرا دستهای که بر طبق مقررات بلاغت و فصاحت دعوا میکردند، به شدت هر چه تمامتر از طرف بینندگان مورد تحسین و تمجید قرار میگرفتند.
Tamim Nazari
با گذر ایام، متوجه شدم که در زندگی چیزی وجود دارد که تحملش خیلی سختتر از تحمل عدم آزادی و یا انجام اعمال شاقه است و آن عدم امکان تنها بودن است حتی برای یک لحظه. اطمینان کامل دارم هر مقصری این امر را احساس میکند و از آن بهره میبرد گو این که علت ناراحتی و رنج خود را نمیداند.
Tamim Nazari
من گاهی فکر کردهام که بهترین راه خرد و متلاشی کردن انسان به طور کامل، این است که کاری کاملا پوچ و بیفایده به او واگذار کنیم.
اگرچه کاری که زندانی انجام میدهد برای خود بیفایده و خستهکننده است، نفس کار بیمقصد و بیفایده نیست. او آجر میسازد، در مزارع کار میکند، خانه بنا میکند و غیره. حتی گاهی به کار خود دلبستگی نشان میدهد و میکوشد آن را بهتر و سریعتر از رفقای خود به انجام رساند ولی اگر او محکوم شود که آب را از ظرفی توی ظرف دیگر بریزد و سپس باز از آن ظرف در ظرف دیگر بریزد و یا این که شن را در هاون بکوبد و یا یک مقدار خاک به عقب و جلو ببرد، من یقین دارم در این صورت یا او در عرض چند روز انتحار خواهد کرد و یا این که یکی از رفقای خود را خواهد کشت تا فورآ از این ننک و زبونی نجات یابد.
Tamim Nazari
نخستین ماه زندگی خود در زندان را چه خوب به یاد دارم. این خاطره در اعماق ذهنم جای گرفته است در حالی که سالهای درازی که به دنبال آن آمد، اثر یک نواخت و کسلکنندهای از خود برجای گذاشته است و من احساس میکنم تمام حوادثی که در اوائل ایام اسارتم رخ داده: همین دیروز رخ داده است
Tamim Nazari
من بارها شنیدهام تبهکاران وحشتناکترین جنایات و غیرطبیعیترین اعمال خود را با خنده نقل میکنند.
Tamim Nazari
من اطمینان دارم که حبس مجرد با تمام سخنانی که بر له آن گفتهاند در رسیدن به مقصود خود کاملا عاجز است، حبس مجرد تمام قوای انسان را میگیرد و او را اخلاقآ ضعیف و سست میکند و چنان در او وحشت ایجاد میکند که گویی یک نمونه اعلی از توبه و پشیمانی است و این پشیمانی همان قدر به پشیمانی واقعی شباهت دارد که یک مرده مومیایی شده به یک فرد زنده!
Tamim Nazari
نه محبوسیت و نه مجازات اعمال شاقه، هیچ کدام قادر نیست زندانی را به یک مرد بهتر و سودمندتر مبدل کند، با آن که اینها وسائلی برای مجازات او و حمایت جامعه از شر او انگاشته میشود، در حقیقت این مجازاتها در قلب زندانی یک احساس نفرت شدید و یک تشنگی فوقالعاده برای تفریحات ممنوعه و یک تهور و بیباکی باورنکردنی ایجاد میکند.
Tamim Nazari
شاید غیرممکن به نظر برسد که در تمام آن سالها حتی به یک نمونه از عذاب معنوی که ناشی از به خاطر آوردن جنایتی باشد، برنخوردم. دوباره تکرار میکنم که هرگز به چنین چیزی برنخوردم. فلسفه جنایت خیلی مشکلتر از آن است که عمومآ انگاشته میشود تشریح جنایت بر طبق نظریات مشخص و معلوم، غیرممکن است.
Tamim Nazari
کسانی که هنگام ورود به زندان فاسد نبودند پس از ورود به زندان فاسد میشدند
Tamim Nazari
یک افسر جزء قد بلند و سبیلو، دروازههای آن اقامتگاه عجیبی را که بایستی چندین سال در آن بگذرانم و رنجهایی را متحمل بشوم که هرگز تصور نمیکردم قادر به تحملش هستم، باز کرد من تصور میکردم شکایت زندانیان از این که به آنها در زندان اجازه داده نمیشود حتی برای یک لحظه تنها باشند، اغراقآمیز و بیاساس است ولی به زودی وحشت و عذاب این رفاقت اجباری را درک کردم.
Tamim Nazari
سالها میگذرد که من به عنوان محکوم میزیستهام ولی هنوز خاطره آن ایام را مانند یک رؤیای وحشتناک به یاد میآورم چه خوب به یاد دارم آن لحظهای را که از آستانه زندان مقصرین برای نخستین بار عبور کردم. بعد از ظهر یکی از روزهای ماه دسامبر بود. نزدیکهای غروب محکومین از کار خود مراجعت میکردند.
Tamim Nazari
انسان مخلوقی است که میتواند خود را با همه چیز عادت بدهد، و من گمان میکنم این قدرت معتاد شدن به محیط خود، یکی از بزرگترین احسانهایی است که طبیعت به فرزندانش میکند.
Tamim Nazari
حجم
۳۱۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۹۰ صفحه
حجم
۳۱۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۹۰ صفحه
قیمت:
۱۸۷,۰۰۰
تومان