بریده‌هایی از کتاب هاگوارتز: یک راهنمای ناقص و غیرقابل اطمینان

افکار جی. کی. رولینگ هشدار آلبوس دامبلدور موقع بحث کردن با هری در رابطه با آینه نفاق‌انگیز،‌یعنی جمله‌ی: "رویاهاتو دنبال کن"، خیلی خوب و قشنگه ولی ‌یه نکته وجود داره، وقتی میرسد که دنبال کردن رویاها ممکن است خطرناک باشد، دامبلدور میدانست وقتی درگیر آرزویی هستی که ممکنه هیچوقت بهش نرسی‌یا نباید بهش برسی، زندگی ممکنه خیلی سریع بگذرد. عمیق‌ترین خواسته‌ی هری چیزی بود که عملا غیر ممکن بود: برگشت والدینش از مرگ. خیلی غم انگیزه که هری از وجود والدینش محروم بود. دامبلدور با واقف بودن به‌این موضوع میدانست که زل زدن به‌یک نما از والدین هری فقط میتواند به خود هری آسیب بزند. آینه احساس برانگیز و وسوسه کننده است، اما حتما که نباید شادی آور هم باشد!

هشدار آلبوس دامبلدور موقع بحث کردن با هری در رابطه با آینه نفاق‌انگیز،‌یعنی جمله‌ی: "رویاهاتو دنبال کن"، خیلی خوب و قشنگه

هاگوارتز پر از راز است،‌این را میشه از از مواجه شدن هری در شب گردی‌هایش با در‌های قفل و کلاس‌های خالی فهمید

ما برای رفتن به هاگوارتز، بعنوان ‌یک ساحر‌ یا ساحره از‌ایستگاه کینگزکراس شروع میکنیم.. کینگز

فقط‌یه نفر وجود داره که همه چیزو راجع به هاگوارتز میدونه. تو‌این مجموعه نوشته‌ها، جی. کی. رولینگ رازها و افسانه‌های قدیمی از مدرسه انگلیسی ساحران و جادوگران رو برملا میسازه.

ما برای رفتن به هاگوارتز، بعنوان ‌یک ساحر‌ یا ساحره از‌ایستگاه کینگزکراس شروع میکنیم.. کینگز کراس فوق‌العاده شلوغ است.‌ایستگاه قطاری غارمانند با مسافران فوق‌العاده مشغول. آنفدر مشغول که به مردمی که با جغد‌ها، چمدان و گربه‌ها به سمت ستونی میدوند و ناپدید میگردند، توجهی ندارند.

شاید هیچ‌یک از دانش‌آموزان (حتی هری پاتر، رون ویزلی، هرمیون گرنجر و تام ریدل) تا کنون به کاوش در قلعه‌ها و زمین‌های‌ هاگوارتز به طور کامل و غیر قانونی مانند چهار سازندگان و همکاران نقشه غارتگر نپرداخته باشند: جیمز پاتر، سیریوس بلک، ریموس لوپین و پیتر پتی گرو. جیمز، سیریوس و پیتر در ابتدا به کشف محوطه مدرسه درشب باتوجه به تنهایی‌ترسناکش علاقه‌ای نداشتند، اما تمایل آنها برای کمک به دوست عزیزشان ریموس لوپین که به گرگ نما تبدیل میشد، باعث‌این اتفاق شد. قبل از اختراع معجون وولفبین، لوپین هربار که ماه کامل میشد مجبور به تحمل‌یک تغییر شکل مشقت بار و دردناک بود. زمانی که سه دوست او وضعیتش را فهمیدند، به دنبال راهی برای تغییر شکل او با کمترین درد و سختی بودند که منجر به‌یادگیری آنها برای تغییر شکل به حیوان شد. به طوری که آنها می‌توانستند بدون آسیب رسیدن به خودشان او را نگه دارند.

شدن بود، در‌یکی از مستراح‌ها قرار گرفت. حضور دانش‌آموزی به نام کوروین گانت – نواده‌ی مستقیم سالازار و از تبار تام ریدل – در مدرسه در همان زمان نشان میدهد که راه‌های ورودی چطوری مخفی محافظت شدند. کسی میتوانست حتی بعد از لوله کشی مجدد مدرسه که بالای تالار قرار گرفته بود واردش بشود. شایعاتی که میگفتن‌یک هیولا در عمیق‌ترین جاهای قلعه زندگی میکند برای قرن‌هارواج داشت. بازهم‌این بخاطر کسانی بود که میتوانستند با هیولا حرف بزنند و صدایش را بشنوند آنقدرها رازدار نبودند: خانواده‌ی گانت نمیتوانستند در برابر فخر فروشیه اطلاعاتشان مقاومت کنند. بخاطر‌اینکه هیچکس

وارد شدن به اتاق عمومی هافلپاف از طریق راهرویی شبیه به راهروی آشپزخانه هاگوارتز است. بعد از گذشتن از ورودی دومی،‌یک توده از بشکه‌ها که در تو رفتگی و سایه‌یک سنگ قرار گرفته‌اند، در سمت راست آشپزخانه دیده میشوند، اگر به بشکه دوم از پایین و وسط از ردیف دوم، با ریتم «هلگا هافلپاف» ضربه بزنید، باز خواهد شد. برای امنیت دربرابر غیرهافلپافی‌ها، وقتی که برروی بشکه‌ی‌اشتباهی ضربه بزنند و‌یا تعداد ضربات را غلط بزنند،‌یکی ازدریچه‌های دیگر منفجر شده و متجاوز را با سرکه خیس میکند.

قبلا برای کلاه پیش آمده بود که پنج و نیم دقیقه برای انتخاب گروه مینروا بین راونکلاو و گریفیندور طول بکشد. دومین نفر (پتی گرو) که بعد از‌یک بررسی طولانی بین اسلیترین و گریفیندور، در گریفیندور قرار گرفت. کلاه گروه بندی که به‌یک دنده بودنش معروف است، هنوز هم درباره‌اینکه درمورد پتی گروه انتخاب‌اشتباهی را انجام داده، مخالفت میکند و به نحوه مرگ پتی گروه (تردیدی که انجام داد) استناد مینماید.